نام پژوهشگر: رضا قراخانلو
ریحانه محمدخانی رضا قراخانلو
نوروتروفین های مشتق از عضله در سازگاری عضلات اسکلتی به ورزش نقش دارند، اما اثرات تمرین مقاومتی بر آنها بررسی نشده است. nt-4/5 یکی از اعضای خانواده نوروتروفین ها می باشد که ناشناخته تر از دیگر اعضا باقی مانده است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر یک جلسه تمرین مقامتی بر سطوح پروتئین nt-4/5 عضلات تند انقباض fhlو کند انقباض نعلی در دو نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین در رت های نر نژاد ویستار می باشد. تعداد 24 رت نر نژاد ویستار در سن 5 هفتگی با میانگین وزنی 230 گرم انتخاب و به طور تصادفی به 2 گروه کنترل (8 موش صحرایی) و یک جلسه تمرین( 16موش صحرایی) تقسیم شدند. در جلسه تمرین، حیوانات 3 ست و در هر ست 5 بار از نردبان با 30% وزن بدن بالا رفتند و بین تکرارها 1 دقیقه و بین هر ست 2 دقیقه استراحت داشتند. بعد از جلسه تمرینی رت های گروه تمرین در دو نوبت 24 و 48 ساعت بعد از تمرین قربانی شدند. سطوح پروتئین nt-4/5 با استفاده از کیت الایزا اندازه گیری شد. یافته های تحقیق افزایش معناداری را در سطوح پروتئین nt-4/5 عضله نعلی در نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین نشان داد و مشخص کرد که یک جلسه تمرین مقاومتی تاثیری بر سطوح پروتئین nt-4/5 عضله fhl ندارد. همچنین در این مطالعه مقادیر پایه nt-4/5 در عضله تند انقباض نسبت به کند انقباض بیشتر بود. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی می تواند مدل مناسبی برای تحریک پاسخ نروتروفین های مشتق از عضله مخصوصاً در کند انقباض باشد.
رسول اسلامی رضا قراخانلو
هدف از تحقیق حاضر مطالعه ی اثر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر بیانmrna پروتئین های nt-4/5، bdnf،trkb وp75 در عضلات کند انقباض (نعلی) و تند انقباض (fhl) موش های صحرایی بود. بدین منظور تعداد 16 سر موش نر ویستار (4 ماه سن، خریداری شده از موسسه پاستور) به طور تصادفی در دو گروه کنترل (8=n) و گروه فعالیت مقاومتی (8=n) قرار گرفتند. بالارفتن از نردبانی به ارتفاع 1 متر که داری 26 پله و زاویه 85 درجه نسبت به زمین بود به عنوان تمرین مقاومتی در نظر گرفته شد. برنامه تمرین شامل 3 نوبت و در هر نوبت 8 تکرار بالارفتن از نردبان بود که بین هر تکرار 1 دقیقه و بین هر نوبت 2 دقیقه استراحت وجود داشت. برای اعمال اضافه بار از وزنه هایی معادل 30% وزن هر حیوان استفاده شد که به دُم حیوانات بسته شد. 24 ساعت بعد از اتمام جلسه تمرینی حیوانات با تزریق ترکیبی از کتامین و زایلازین بیهوش شدند و عضلات نعلی (عضله کند انقباض) و fhl (عضله تند انقباض) جدا شدند. بافت های مورد نظر بلافاصله منجمد و در دمای 80- درجه نگهداری شدند. برای سنجش بیان mrna پروتئین های nt-4/5، bdnf،trkb ،p75 در این تحقیق، تکنیک quantitative real time –pcr استفاده شد. برای بررسی اثر متغیرمستقل بر متغیرهای وابسته از آزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که یک جلسه فعالیت مقاومتی باعث کاهش معنی دار بیانmrna nt-4/5 در عضله کند انقباض نعلی شد (05/0p<)، اما این تغییر در عضله تند انقباض fhl دیده نشد (05/0p>). بیانmrna bdnf در هیچ یک از عضلات و گروه ها قابل کشف نبود. داده ها همچنین نشان داد که علی رغم افزایش 2 برابری بیانmrna trkb در هر دو عضله کند و تند انقباض درپی فعالیت مقاومتی، این افزایش ها به لحاظ آماری معنی دار نبود (05/0p>). همچنین، یک جلسه فعالیت مقاومتی توانست بیانmrna p75 را در عضله نعلی 5/7 برابر افزایش دهد که این افزایش معنی دار بود (05/0p<). بعلاوه، علی رغم افزایش 8/2 برابری بیانmrna p75 در عضله تند انقباض fhl درپی فعالیت مقاومتی، این افزایش به لحاظ آماری معنی دار نبود (05/0p>). به طور کلی، می توان بیان کرد که یک جلسه فعالیت مقاومتی می تواند مقادیرmrna nt-4/5 و دو گیرنده اش را در عضله کند انقباض نعلی دچار تغییر کند. این تغییرات نشان دهنده این موضوع است که احتمالاً برای تحقق سازگاری های ناشی از مدل فعالیت مقاومتی، رهایش این مجموعه نوروتروفینی در عضله اسکلتی نقش مهمی را ایفا می کند.
رسول اسلامی رضا قراخانلو
هدف از پژوهش حاضر مطالعه تاثیر تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان cgrp عصب سیاتیک موش نر ویستار بود. بدین منظور 32 سر موش نر به صورت تصادفی به 4 گروه کنترل (8n=)، تمرین استقامتی (8n=)، تمرین مقاومتی (8n=)، و تمرین ترکیبی (8n=)، تقسیم شده و در دمای اتاق (22درجه سانتیگراد) و طبق چرخه 12 ساعت خواب و بیداری و با در دسترس بودن آب و غذا نگهداری شدند. حیوانات بعد از یک هفته عادت دادن به پروتکل تمرینی، از هفته دهم بعد از تولد ( با میانگین وزن 220 گرم) تمرینات خود را آغاز کردند. گروه تمرین استقامتی به مدت 12 هفته، هفته ای 5 روز و هر روز حداکثر 60 دقیقه روی تردمیل و با سرعت حداکثر 30 متر در دقیقه ( معادل vo2max % 80- 75) دویدند. گروه تمرین مقاومتی به مدت 12 هفته، در قفس فلزی با تور سیمی که دو بطری آب در بالا ترین ارتفاع آن (2 متر) قرار گرفته بود، نگهداری می شدند. موش ها، علاوه بر موارد دلخواه، برای خوردن آب مجبور بودند از فنس سیمی اطراف قفس بالا بروند. در گروه تمرین ترکیبی نیز حیوانات 12 هفته، طبق پروتکل استقامتی 5 روز در هفته تمرین استقامتی انجام دادند و بعد از تمرین استقامتی در قفسه های توری قرار گرفته و طبق پروتکل مقاومتی، تمرین مقاومتی را انجام دادند. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی حیوانات بیهوش شدند و عصب سیاتیک آن ها جدا شد. بافت مورد نظر بلافاصله در نیتروژن مایع منجمد شده و تا زمان اجرای آزمایش مورد نظر در دمای 70- نگهداری شد. به منظور اندازه گیری کمی پپتید cgrp از روش الایزا (ایمنی آنزیم دار) استفاده شد. برای توصیف اطلاعات جمع آوری شده از روش های آمار توصیفی استفاده شد. همچنین از روش آماری t-تست برای بررسی تفاوت بین هر گروه تمرینی با گروه کنترل بر اساس اهداف پژوهش استفاده شد. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه برای مقایسه بین گروه های تمرینی استفاده شد. تمام عملیات آماری با استفاده از نرم افزار spss و در سطح معنی داری 05/0 p< صورت گرفت. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که علی رغم بیشتر بودن مقادیر پپتید cgrp در گروه تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی نسبت به گروه کنترل، هیچ یک از این سه برنامه تمرینی تاثیر معنی داری بر میزان cgrp عصب سیاتیک نداشت. همچنین، نتایج تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که تفاوت معنی داری بین این سه نوع تمرین از نظر تاثیر بر میزان این پپتید در عصب سیاتیک وجود نداشت. با توجه به اینکه افزایش cgrp عصب سیاتیک گزارش شده در تحقیقات قبلی را می توان به بستن لیگاتور نسبت داد و با توجه به اینکه در تحقیق حاضر از لیگاتور استفاده نشده است، بنابراین، نتایج این تحقیق بر عدم تاثیر انواع فعالیت بدنی بر مقادیر cgrp عصب سیاتیک در حالت طبیعی دلالت دارد. از طرفی، با توجه به افزایش cgrp و گیرنده های استیل کولین در عضله با تمرین به نظر می رسد که در زمان تمرین انتقال آکسوپلاسمی cgrp محدودیتی را برای رهایی آن در nmj ایجاد نمی کند.
صادق امانی شلمزاری حمید آقاعلی نژاد
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر ترکیب بدنی و میزان فعالیت بدنی بر پاسخ های il-18 و crp سرم به یک وهله تمرین مقاومتی دایره ای بود. 32 آزمودنی داوطلب شرکت در پژوهش با میانگین سنی2/52 +24/81 سال، قد6/89±175/00سانتی متر و توده ی بدنی 20/11±81/77 کیلوگرم که بر اساس شاخص توده ی بدنی (bmi) و میزان فعالیت بدنی به چهار گروه چاق فعال(n=8)، چاق غیر فعال(n=8)، غیرچاق فعال(n=8) و غیرچاق غیر فعال(n=8) تقسیم شدند. پروتکل پژوهش به این صورت بود که از کلیه آزمودنی ها نمونه خونی ناشتا بین ساعت8 تا 8:30 صبح گرفته شد و پس از انجام شش حرکت مقاومتی پرس سینه، اسکات، درازونشست، زیر بغل، پرس پشت پا و فیله کمر با60 درصد یک تکرار بیشینه، به صورت دایره ای با 10 تکرار، بلافاصله نمونه دوم خونی از آزمودنی ها گرفته شد. نمونه های خونی بلافاصله فریز شده و در آزمایشگاه پس از جدا شدن سرم، غلظت il-18 و crp با کیت های ویژه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد چاقی و سبک زندگی فعالانه بر سطوح استراحتی سایتوکاین های il-18 و crp اثرگذار است. به طوری که افراد چاق و غیر فعال دارای بالاترین سطوح il-18 و crp بودند. نتایج نشان داد ترکیب بدنی تعیین کننده اصلی سطوح استراحتی il-18 و crp است و فعالیت بدنی می تواند سطوح استراحتی این دو سایتوکاین را تعدیل کند. به طوری که فعالیت بدنی منظم اثر چاقی در بالا رفتن سطوح il-18 و crp را کاهش داد. نتایج نشان داد یک وهله تمرین مقاومتی موجب افزایش معنادار غلظت crp سرم می شود، ولی تغییری در غلظت il-18 سرم ایجاد نمی کند با بررسی پاسخ این دو سایتوکاین در گروه های مختلف نشان داده شد پاسخ il-18 به یک وهله تمرین مقاومتی، تنها در گروه چاق غیر فعال با کاهش معنادار همراه است که نشان دهنده اثرات مفید و ضد التهابی ورزش می باشد.
وحید یوسفی حمید آقاعلی نژاد
چکیده ندارد.
مهدی بیاتی رضا قراخانلو
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر دو برنامه تمرین تناوبی شدید (hit) بر اجرای هوازی و بی هوازی مردان فعال انجام شد. 16 دانشجوی مرد فعال به طور داوطلب که به دو گروه تجربی 1 و 2 تقسیم شدند، در این پژوهش شرکت کردند. پیش و پس از تمرینات آزمودنی ها: 1)یک آزمون ورزشی فزاینده را برای تعیین vo2max و حداکثر توان در vo2max(pmax)، 2)آزمون زمان تا واماندگی با pmax(tmax)، 3)3 آزمون متناوب وینگیت با 4 دقیقه بازگشت به حالت اولیه بین هر آزمون، را اجرا کردند. همچنین میزان لاکتات خون استراحتی و در دقایق 3 و 20 بعد از آخرین وینگیت اندازه گیری شد. پروتکل تمرین تناوبی شدید گروه 1 شامل 3 الی 5 تکرار 30 ثانیه ای با شدت 250% pmax به همراه 4 دقیقه ریکاوری بین تکرارها و برنامه تمرین تناوبی شدید گروه 2 شامل 6 الی 10 تکرار 30 ثانیه ای با شدت 125% pmax به همراه 4 دقیقه ریکاوری بین تکرارها، 3 روز در هفته برای یک دوره 4 هفته ای بود. داده ها با آزمون های تی مستقل، تی زوجی، آنالیز واریانس و آزمون اندازه گیری های مکرر در سطح معناداری 05/0p< تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که پس از تمرینات در هر دو گروه vo2max،pmax ، tmax، حداکثر برون ده توان، میانگین برون ده توان و حداکثر لاکتات خون افزایش معنادار و همچنین لاکتات دوره ریکاوری به گونه ی معناداری کاهش یافت (05/0>p). هم چنین در بین دو گروه تفاوت معناداری در هیچ کدام از متغیرها مشاهده نشد. یافته های حاضر پیشنهاد می کند که یک دوره تمرینات تناوبی شدید با توجه به حجم بسیار کم آن (به طور میانگین 2 الی 4 دقیقه در هر جلسه) موجب بهبود اجرای هوازی و بی هوازی می شود. بنابراین برای افزایش اثربخشی hit در افراد فعال ضرورتی به افزایش بیش از حد شدت تمرینات نمی باشد، بلکه با تعدیل و تعادل بین دو متغیر شدت و حجم در hit می توان کارایی این نوع تمرینات را افزایش داد.
بابک فرزاد رضا قراخانلو
تمرینات تناوبی شدید بعنوان یک رویکرد موثر در بهبود آمادگی در مدت زمان کوتاه بکار گرفته می شوند. اثر این گونه تمرینات بر سازگاری های عملکردی، فیزیولوژیکی و هورمونی در کشتی گیران هنوز نامشخص می باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر 4 هفته تمرین تناوبی شدید بر برخی متغیرهای عملکردی، فیزیولوژیکی و هورمونی انجام شد. 15 کشتی گیر به نسبت تمرین کرده به گونه تصادفی به دو گروه (تجربی = 8، کنترل = 7) تقسیم شدند. پیش و پس از تمرینات آزمودنی ها: 1) یک آزمون فزاینده؛ 2) زمان تا واماندگی با سرعت vo2max (tmax)؛ 3) 4 وهله وینگیت با 4 دقیقه استراحت بین وهله ها و تنها یک وهله آزمون دویدن سرعتی بی هوازی (rast) را برای تعیین حداکثر برونده توان (ppo) و میانگین برونده توان (mpo) اجرا کردند. نمونه های خونی استراحتی در پیش و پش از تمرینات جمع آوری شد. هر دو گروه برنامه تمرین کشتی مشابهی را به مدت 4 هفته دنبال کردند، در حالی که گروه تجربی در کنار برنامه تمرین کشتی، پروتکل rast (m 35 × 6 با 10 ثانیه بازگشت به حالت اولیه بین هر وهله) را به عنوان یک پروتکل تمرین تناوبی شدید، دو جلسه در هر هفته اجرا کردند. گروه تجربی افزایش معناداری در vo2max (4/5 درصد)، vvo2max (1/3 درصد)، vlt (1/4 درصد)، tmax (2/32 درصد) و حداکثر نبض اکسیژن (7/7 درصد) نشان داد (05/0 > p). تمرینات موجب افزایش معنادار حداکثر برونده توان (9/34 درصد) و میانگین برونده توان (3/29 درصد) شد (05/0 > p). تستوسترون تام، نسبت تستوسترون تام به کورتیزول (tcr) و نسبت تستوسترون آزاد به کورتیزول (ftcr) در گروه تجربی افزایش یافت (05/0 > p). کورتیزول در هر دو گروه تمایل به کاهش داشت (05/0 < p). یافته های حاضر پیشنهاد می کند، یک برنامه تمرینات تناوبی شدید با دوره های استراحت کوتاه می تواند موجب افزایش اجرای هوازی و بی هوازی در مدت زمان کوتاه شود. تغییرات هورمونی مشاهده شده، وضعیت آنابولیکی ناشی از تمرینات را پیشنهاد می کنند.
آزاده نریمانی پیرپشته رضا قراخانلو
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر مصرف کوتاه مدت مکمل hmb (بتا-هیدروکسی-بتا متیل بوتیرات) بر تغییرات سطح کراتین فسفو کیناز بعد از پروتکل تمرینی منتخب در زنان غیر ورزشکار بود. بدین منظور 16 زن غیر ورزشکار با میانگین سن 3/24 سال ، قد 163 سانتی متر و وزن 5/61 کیلو گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مصرف hmb (8=n) و گروه دارونما (8=n) تقسیم شدند. یک پیش آزمون و سه پس آزمون جهت اندازه گیری شاخص آسیب عضلانی (cpk)و1-rm بالا تنه و پایین تنه به عمل آمد. در گروه hmb، مکمل hmbو در گروه دارونما، آرد برنج به میزان 3 گرم در روز مصرف شد. پروتکل تمرینی به مدت دو هفته انجام شد و زنان هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 2 ساعت تحت تمرینات مقاومتی قرار گرفتند. جهت بررسی اختلاف میانگین پیش آزمون و پس آزمونهای متغیرهای اندازه گیری شده در هر گروه، از آزمون بن فرونی و به منظور مقایسه اختلاف میانگین های پیش آزمون و پس آزمونهای فاکتورهای مورد نظر در بین دو گروه از t مستقل استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد میانگین cpk سرم در گروه hmb پس از دو هفته کاهش معنی داری یافت (05/0>p ). اما این کاهش در گروه دارونما مشاهده نشد. همچنین rm -1 بالا تنه و پایین تنه در دو گروه hmb و دارونما افزایش یافت اما به لحاظ آماری معنی دار نبود. در مجموع نتایج موجود نشان داد که مصرف 3 گرم از مکمل hmb سبب کاهش پاسخ کراتین فسفو کیناز بعد از تمرینات مقاومتی می گردد. فلذا این یافته ها از نظریه تأثیر مکمل hmb در کاهش آسیب عضلانی حمایت می کند. کلید واژه ها:مکمل hmb ، آسیب عضلانی، کراتین فسفو کیناز، تمرین مقاومتی
عباس فلاح رضا قراخانلو
microrna ها گروهی از non-coding rna هاهستند که تعدادی از انها در مکانیسم های پس رونویسی ژن درگیر هستند. تعداد کمی micrornaهای مخصوص عضله شناسایی و نقش آنها در میوژنز، رشد و هایپرتروفی عضلانی مشخص شده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک وهله تمرین مقاومتی وامانده ساز بر بیان mir-206 و تعدیل کننده های مثبت و منفی عضله زائی myostatin و myod به ترتیب، در عضلات اسکلتی رت های نر نژاد ویستار بود. 30 موش صحرایی نر هم وزن با سن 8هفته انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند : کنترل ( 6 سر ) ، یک جلسه ( 12سر) و دوره ای (12 سر) . تمرین مقاومتی شامل بالابردن وزنه روی نردبان تنها توسط گروه تمرین 8 هفته ای انجام شد . وزنه ی اولیه 50 % وزن بدن بود و در طی 8 هفته تمرین ( هر هفته 5 جلسه ، هر جلسه 4 ست با 5 تکرار ) تا 200% وزن بدن افزایش یافت. 48 ساعت پس از اخرین جلسه تمرینی گروه های تمرین یک جلسه ای و تمرین 8 هفته ای یک جلسه تمرین مقاومتی وامانده ساز را انجام دادند و 3 و 6 ساعت پس از تمرین قربانی شدند. بیان mir-206 ، mstn وmyod در عضله ی نعلی و fhl با تکنیک real time – pcr اندازه گیری شد و داده ها با روش 2-??ct انالیز شدند .تفاوت ها و همبستگی بین متغیر ها به ترتیب به وسیله ی t-test زوجی مستقل و همبستگی پیرسون تعیین شدند .در گروه یک جلسه ای بیان mir-206 تا 8.38 و 8.07 برابر نسبت به گروه کنترل در عضله ی fhl به ترتیب 3 و 6 ساعت پس ازتمرین افزایش بیان یافت در حالیکه در گروه دوره ای15 و 13.32 برابرافزایش یافت . در گروه یک جلسه ای بیان mir-206 در عضله ی نعلی 3 و 6 ساعت پس از تمرین به ترتیب 1.74 برابرو 2 برابر نسبت به گروه کنترل کاهش یافت و در گروه دوره ای 2.35 و 1.76 برابر کاهش یافت . تمامی تفاوت ها بین گروه تمرین یک جلسه ای و دوره ای معنی دار بود به جز در عضله ی نعلی 6 ساعت پس از تمرین . تحلیل یافته ها حاکی از ان است که mir-206به تمرین پاسخ می دهد که این پاسخ نیز در عضلات کند و تند متفاوت است . به علاوه تغییرات بیان mir-206 و myod در هردو عضله ی نعلی و fhl موازی بود . این نتایج نقش myod را به عنوان یک فاکتور القا کننده ی رونویسی در بیان mir-206 هم نشان می دهد .
سعید دانش یار رضا قراخانلو
هدف از پژوهش حاضر مطالعهی سطوح استراحتی cgrp پلاسما و لاکتات خون پس از تمرین استقامتی و ارتباط آنها با مقاومت انسولینی در رتهای دیابتی نوع ? بود. بدین منظور ?? راس رت به صورت تصادفیبه ? گروه تقسیم شدند. در سن ? هفتگی رتها از طریق مصرف غذای پرچرب و تزریق دوز پایینی از استرپتوزوتوکین، دیابتی شدند. در سن ?? هفتگی، رت ها به مدت ? هفته تحت تمرین استقامتی بر روی تردمیل قرار گرفتند.و بتدریج بر میزان سرعت و مدت جلسهی تمرین افزوده شد. یافتهها حاکی از این است که مقادیر استراحتی لاکتات خون وcgrp پلاسما در آزمودنیهای دیابتی نسبت به کنترل بالاتر بود و تمرین استقامتی میزان بالای لاکتات خون دیابتی را تا حدودی کاست ولی کاهش معناداری در میزانcgrp پلاسما ایجاد نکرد.
محمد حسین نظری رضا قراخانلو
اثر تمرینات مقاومتی بر سختی شریانی افراد دارای اضافه وزن یا چاق شناخته شده نیست. ما اثر دو نوع تمرین مقاومتی یعنی تمرینات مقاومتی با شدت کم و اجرای آهسته ی حرکات همراه با تولید مداوم نیرو موسوم به تمرینات lst و تمرینات مقاومتی پر شدت با اجرای حرکات با سرعت معمولی (hn) را بر سختی شریانی مردان میان سال دارای اضافه وزن یا چاق بررسی کردیم. به این منظور، بیست مرد دارای اضافه وزن یا چاق ( 4 ± 43 سال) به طور تصادفی به دو گروه تمرینات lst و hn برای انجام 4 هفته تمرین تقسیم شدند. نتایج نشان داد که حداکثر قدرت بیشینه در تمام حرکات تمرینی (001/0 > p) و توده بدون چربی (001/0 > p) در هر دو گروه به طور معناداری افزایش یافتند بدون اینکه اندازه این تغییرات بین دو گروه تفاوت معناداری داشته باشد. سرعت موج نبض مرکزی که نشان دهنده ی سختی شریان های مرکزی است نسبت به پیش از شروع مداخله به طور معناداری در گروه lst کاهش یافت ( از 86/0 ± 91/7 متر بر ثانیه به 12/1 ± 53/7 متر بر ثانیه، 005/0 > p)، در حالی که در گروه hn تغییر معناداری پیدا نکرد (981/0p= )، با این حال اندازه تغییرات در این شاخص بین دو گروه از لحاظ آماری تفاوت معناداری نداشت. به علاوه، غلظت های پلاسمایی von willebrand factor، اندوتلین-1، و نوراپی نفرین در اثر مداخله در هیچ یک از گروه ها تغییر معناداری نداشتند. در نتیجه، تمرینات lst بدون ایجاد تغییر معناداری در بافت چربی مردان میان سال دارای اضافه وزن یا چاق ممکن است باعث کاهش سختی شریانی مرکزی آنها شوند. با این حال، برای مقایسه ی دقیقتر اثر تمرینات lst با تمرینات hn بر سختی شریان های مرکزی مردان میان سال دارای اضافه وزن یا چاق به مطالعات بیشتری نیاز است که پیشنهاد می شود در آنها اثر این دو نوع تمرین با یک گروه کنترل نیز مقایسه شوند و دوره های تمرینی نیز در آنها طولانی تر در نظر گرفته شوند.
وحید ولی پور ده نو رضا قراخانلو
چکیده آمادگی جسمانی به عنوان بخشی کلیدی برای اجرای بهینه در بیشتر رشته های ورزشی مدنظر قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تغییرات عوامل رشدی، شاخص های عملکردی و زنجیره های سنگین و سبک میوزین در عضله اسکلتی انسان به دو شیوه تمرینی بود. در این پژوهش 14 آزمودنی مرد بصورت داوطلبانه انتخاب و بطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول (پلیومتریک، 7 آزمودنی) تمرین پلیومتریک و گروه دوم (ترکیبی، 7 آزمودنی) ترکیبی از تمرین مقاومتی و پلیومتریک را 3 روز در هفته به مدت 8 هفته (4 هفته تمرین مقاومتی و 4 هفته تمرین پلیومتریک) انجام دادند. نمونه های عضله از عضله پهن جانبی سه روز قبل و هفت روز بعد از تمرین گرفته شد. ترکیب ایزوفرمی mhc و mlc بوسیله sds-page رنگ آمیزی با نیترات نقره تعیین شد. به منظور ارزیابی فعالیت عصبی عضله، قبل و بعد از تمرین الکترومیوگرافی سطحی (semg) از عضله پهن جانبی انجام شد. برای تخمین میزان بیان ژن igf-1، mgf از روش real-time rt-pcr استفاده شد. برای تعیین قدرت عضلانی، توان عضلانی، چابکی و سرعت دویدن به ترتیب از آزمون های یک تکرار بیشینه، بوسکو (5 و 60 ثانیه ای)، سارجنت، پرش جفت، مانع شش ضلعی و دوی سرعت 35 متر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t زوجی و t مستقل استفاده و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج: semg در هر دو گروه افزایش یافت اما تنها در گروه دوم معنادار شد (گروه اول 11/0p? و گروه دوم 05/0p?). در آزمون های بوسکو، سارجنت، پرش جفت، مانع شش ضلعی و دوی سرعت 35 متر گروه اول اما در آزمون یک تکرار بیشینه گروه دوم بهتر عمل کردند. بیان ژن mgf در گروه اول کاهش غیرمعنادار (18/20%، 29/0p?) اما در گروه دوم بطور معناداری افزایش (24/159%، 048/0p?) یافت و بیان ژن igf-i در گروه اول افزایش معنادار (83/133%، 04/0p?) اما در گروه دوم بطور غیرمعناداری افزایش (06/24%، 16/0p?) یافت. هم چنین به نظر می رسد دو روش تمرینی اثرات متفاوتی بر ترکیب ایزوفرمی زنجیره-های سنگین میوزین نداشتند اما به نظر می رسد در پس آزمون تفاوت هایی در ترکیب mlc2s و mlc2f وجود داشته است به این صورت که mlc2s و mlc2f در گروه اول حداقل در یک نمونه و در گروه دوم حداقل در 3 نمونه، کمتر دیده شده است. بعلاوه به نظر می رسد در هر دو گروه mlc 3 تغییری نداشته است. نتیجه گیری: احتمالاً برای دوره های کوتاه مدت (8 هفته) تمرین پلیومتریک به تنهایی نسبت به تمرین ترکیبی (مقاومتی و پلیومتریک) اثر بیشتری بر اجرای ورزشی هدفمند خواهد داشت. واژگان کلیدی: عضله اسکلتی، الکترومیوگرافی سطحی، زنجیره سنگین میوزین، زنجیره سبک میوزین، عامل رشد شبه انسولین-1، عامل رشد مکانیکی
ریحانه زرباف رضا قراخانلو
اخیراً تأثیر فعالیت بدنی بر عملکرد فاکتور نوروتروفیک مغزی در بافتهای مختلف بدن از جمله مغز به عنوان اساسی ترین منبع تولید آن، و عضله اسکلتی به عنوان در دسترس ترین منبع آن برای اجزاء مختلف nmj مشخص شده است. نقش تغذیه ای bdnf در اعصاب حرکتی و همچنین اهمیت آن در برقراری ارتباط بین عصب و عضله از طریق مسیرهای رتروگریدی مشخص شده است. از طرفی سازگاریهای عصبی- عضلانی مانند بهبود هماهنگی، بهبود یادگیری و افزایش فعالیت عضلات حرکت دهنده اصلی، در نتیجه تمرینات مقاومتی نیز کاملاً به اثبات رسیده است. لذا در مطالعه حاضر اثر یک جلسه (حاد) تمرین مقاومتی بر سطوح پروتئین bdnf مورد مطالعه قرار گرفت. 24 عدد موش صحرایی نر ویستار به 2 گروه کنترل (8? n) و تمرین (16? n) تقسیم، و در حالیکه وزنه هایی به دمشان متصل بود از نردبان بالارفتند. نیمی از حیوانات 24 ساعت بعد از جلسه تمرین و نیم دیگر 48 ساعت بعد بیهوش شده و عضلات نعلی و fhl آنها جدا شد. برای بررسی میزان پروتئین bdnf از کیت الایزا و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونt مستقل و anova استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در عضله fhl کاهش معنی دار پروتئین bdnf، 24 و 48 ساعت بعد از تمرین را نسبت به گروه کنترل نشان داد. ولی یک جلسه تمرین مقاومتی تأثیری بر مقدار پروتئین bdnf در عضله نعلی نداشت. بعلاوه اندازه تغییرات این پرتئین در فاصله 48 ساعت از تمرین و سطوح کنترل آن، به طور معنی داری در عضله fhl بیشتر از نعلی بود. بنابراین نتایج این مطالعه نشان می دهد که احتمالاً یک جلسه تمرین مقاومتی می تواند یک مدل مناسب برای تحریک bdnf در nmj، اکسون و یا جسم سلولی عصب حرکتی و در حقیقت محرک پاسخ نوروتروفین مشتق از عضله بخصوص در fhl باشد.
حسین سلیمانی رضا قراخانلو
هدف از پژوهش حاضر بررسی پاسخ ck,igf-1,gh سرمی نسبت به دو نوع تمرین مقاومتی سوپر ست ترکیبی و معکوس بود.14 نفر مرد تمرین کرده با میانگین شاخص توده بدن 59/2±25/23و میانگین سنی 32/2±24 سال در این پژوهش همکاری کردند.پس از نمونه گیری که در حالت ناشتا و ساعت 10 صبح (که به عنوان پیش آزمون) صورت گرفت، آزمودنی ها در اولین جلسه تست (آزمون تعیین یک تکرار بیشینه) شرکت نمودند.برنامه آزمودنی ها بر اساس رکوردی که در آزمون داشتند و بر مبنای 10 تکرار بیشینه یا 10rm محاسبه شد. طراحی تمرین در این پژوهش بصورت ضربدری بوده و پس از تقسیم تصادفی آزمودنی ها به دو گروه 7 نفره، گروه ها در دو جلسه تست با فاصله زمانی یک هفته شرکت کرده و در هر جلسه ،تمرین های دو گروه با هم جابجا شد. نمونه های خونی در محل تمرین توسط تکنیسین آزمایشگاه گرفته و در دمای 20- درجه فریز شد و به آزمایشگاه منتقل گردید. نمونه ها با دور 3000 سانترفیوژ و سرم آنها جدا شد. برای تعیین میزان کراتین فسفو کیناز سرمی از کیت شرکت پارس آزمون با حساسیت 1 واحد بین المللی در لیتر و از روش فتومریک (رنگ سنجی)استفاده شد. هورمون رشد و فاکتور رشد شبه انسولینی با روش رادیو ایمونو اسی و بوسیله دستگاه گاماکانتر مورد سنجش قرار گرفت. نتایج بدست آمده حاکی از این است که میانگین غلظت سرمی ck,igf-1,gh پس از اجرای پروتکل سوپر ست ترکیبی بالاتر از سوپر ست معکوس بود. با این وجود تفاوت یاد شده تنها در مورد کراتین کیناز معنادار بود.
ابوذر کاوه ای رضا قراخانلو
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر سه روش تمرینی پلایومتریک، سرعتی و ترکیبی بر ویژگی های الکتریکی عصبی - عضلانی و آمادگی حرکتی بازیکنان نوجوان فوتبال بود. در این پژوهش30 بازیکن نوجوان فوتبال با میانگین سن 79/0 ± 33/14 سال، قد 03/9 ± 01/155 کیلوگرم، وزن 75/7 ± 21/42 سانتیمتر و چربی بدن 91/2 ± 83/7 درصد بصورت دسترس انتخاب و بصورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند، گروه اول 8 نفر تمرین پلایومتریک در کنار مهارت های فوتبال، گروه دوم 8 نفر تمرین دو سرعت در کنار مهارت های فوتبال، گروه سوم 7 نفر تمرین ترکیب پلایومتریک و دو سرعت در کنار مهارت های فوتبال و گروه چهارم 7 نفر فقط تمرین مهارت های فوتبال را به مدت 6 هفته (16 جلسه تمرین) انجام دادند. قبل و بعد از تمرین آمادگی حرکتی بازیکنان با آزمون های دو سرعت 10 و 25 متر، چابکی، سرعت پا، پرش از حالت ایستاده (cmj)، بوسکو 5 و 15 ثانیه و یک تکرار بیشینه (1rm) ارزیابی شد. به منظور ارزیابی ویژگی های الکتریکی عصبی - عضلانی، قبل و بعد از دوره تمرین الکترومایوگرافی سطحی (semg) از عضلات پهن جانبی و داخلی و رفلکس هافمن از عضله نعلی انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t زوجی و آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج: هر دو گروه پلایومتریک و ترکیبی کاهش های معناداری در زمان دو سرعت 10 متر (05/4-، 33/2-%)، چابکی (99/8-، 5/7-%) و افزایش های معناداری در cmj (95/12، 3/7%)، بوسکو 5 ثانیه (08/14، 44/13%)، سرعت پا (44/13، 65/11%) و یک تکرار بیشینه (94/33، 13/26%) نشان دادند. گروه سرعتی کاهش معنادار در آزمون چابکی (47/14-%) و افزایش معنادار در cmj (75/5%) و یک تکرار بیشینه (57/25) را نشان داد. گروه کنترل تنها کاهش معناداری در زمان چابکی (4/5-%) را نشان داد. دو سرعت 25 متر تنها در گروه ترکیبی (6/1-%) و بوسکو 15 ثانیه تنها در گروه پلایومتریک (84/13%) بهبود داشتند. semg عضله پهن جانبی گروه پلایومتریک (54/36%) و عضله پهن داخلی گروه ترکیبی (06/15%) افزایش معنادار را نشان دادند. رفلکس هافمن در هیچ یک از گروهها تغییر معناداری را نشان نداد. بنابراین، با توجه به نتایج به نظر می رسد که تمرین پلایومتریک و ترکیب پلایومتریک و دو سرعت باعث بهبودهای عملکردی بیشتری نسبت به دو سرعت می شوند، و این سازگاری-های عملکردی در گروههای مورد مطالعه احتمالاً منشأ عصبی دارد که این ممکن است به فراخوانی واحدهای حرکتی بیشتر و شلیک عصبی سریعتر مربوط باشد، اما به نظر نمی رسد رفلکس حرکتی در این سازگاری ها نقش داشته باشد.
محمد سلیمانی فارسانی رضا قراخانلو
چکیده زمینه و هدف: اسفینگوزین-1- فسفات ( s1p) یک اسفینگولیپید بیواکتیو مشتق شده از پلاکت ها می باشد که در تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامه ریزی شده سلول و فعال سازی سلول های ماهواره ای درگیر می باشد. هدف این تحقیق بررسی اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر میزان s1p عضله قلبی موش صحرایی نر نژاد ویستار می باشد. روش: 24 موش صحرایی 8 هفته ای نر نژاد ویستار (250- 190گرم) در این مطالعه استفاده شد. حیوانات بصورت دوتایی در یک محیط کنترل شده (22 درجه سانتی گراد، سیکل 12:12 خاموش و روشنایی) همراه با غذا و آب نگهداری شدند. بعد از یک هفته آشناسازی، حیوانات بصورت تصادفی به گروه کنترل (12n=) و تجربی (12n=) تقسیم شدند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میله های 2 سانتی متری با شیب 85 درجه بعنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنه های متصل شده به دم حیوان بعنوان مقاومت استفاده شد. مقدار s1p در لایه کلروفرم بوسیله دستگاه hplc اندازه گیری شد. برای مقایسه میانگین دو گروه از آزمون t- مستقل استفاده گردید. یافته ها: تمرین مقاومتی محتوایs1p عضله قلبی (p=0/08) را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد که این افزایش معنا دار نبود، البته بسیارنزدیک به معنا دار بوده است. نتیجه گیری: با توجه به نقش ساختاری و عملکردی این اسفینگولیپید و از آنجا که این فاکتور بدنبال یک دوره تمرین مقاومتی تحقیق حاضر تمایل به افزایش نشان داد، شاید در پی تمرین مقاومتی با مشخصات متفاوت امکان بررسی دقیق تر نقش این فاکتور رشدی در سازگاری های عضله قلبی فراهم آید. واژگان کلیدی: عضله قلبی، اسفینگوزین-1- فسفات، hplc.
ابراهیم بنی طالبی reza gharakhanlou
اسفنگوزین-1-فسفات(s1p) یک اسفنگولیپید بیواکتیو مشتق شده از پلاکت ها می باشد که در تنظیم تکثیر، تمایز، هایپرتروفی، مقابله با مرگ برنامه ریزی شده سلولی و فعال سازی سلول های ماهواره ای درگیر می باشد. هدف این تحقیق بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار s1p پلاسمایی، میزان بیان ژن گیرنده های s1p1,2,3، myod و میوژنین عضلات اسکلتی تند و کند موش صحرایی نر نژاد ویستار بود. در این تحقیق12 موش صحرایی 8 هفته ای نر نژاد ویستار (250-190گرم) در این مطالعه استفاده شد. بعد از یک هفته آشناسازی حیوانات بصورت تصادفی به گروه کنترل(12n = ) و تجربی (12n = ) تقسیم شدند. مقدار s1p در لایه کلروفرم بوسیله دستگاه hplc اندازه گیری شد. جهت بررسی بیان ژن از تکنیک real-time pcr استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمرین مقاومتی محتوای s1p در پلاسما (001/0 =p ) را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد. بعلاوه، تمرین مقاومتی باعث افزایش بیان ژن گیرنده s1p1 در عضله fhl (001/ 0=p ) و sol (000/ 0=p )، s1p2 در عضله fhl (000/0 =p ) و sol(603/0 = p)، s1p3 در عضله fhl (021/0 =p ) و sol(009/ 0= p)، myod در عضله fhl (000/0 = p) و sol (001/0 =p )، میوژنین در عضله fhl (000/0 = p) و sol (000/0 =p ) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل شد. همبستگی مثبت معناداری بین مقدار s1p پلاسمایی گروه تمرین کرده و بیان ژن myod مشاهده شد. همبستگی معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p1 و بیان ژن myod در هیچ یک از گروه ها و عضلات مشاهده نشد(05/ 0p >). اما همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p1 و بیان ژن میوژنین مشاهده شد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p2 و بیان ژن myod وجود دارد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p3 و بیان ژن myod مشاهده شد. می توان نتیجه گرفت که تمرین مقاومتی بطور قابل ملاحظه ای بر میزانs1p پلاسما موش صحرایی و گیرنده های سطح سلولی آن اثر می گذارد. با توجه به نقش ساختاری و عملکردی این اسفنگولیپید و گیرنده هایش و افزایش آنها بدنبال یک دوره تمرین مقاومتی، شاید یکی از مسیرهای سیگنال دهی در سازگاری عضلانی محسوب شود.
لیلا باقرصاد رنانی زهیر محمد حسن
مقدمه: il-15 به عنوان یک فاکتور آنابولیک برای عضله اسکلتی شناخته شده است که قادر به تنظیم متابولیسم محیطی گلوکز نیز هست. با توجه به آثار تمرین مقاومتی در افزایش توده، قدرت و عملکرد عضلات در بیماران دیابتی، هدف از مطالعه حاضر بررسی یک وهله ورزش مقاومتی بر بیان mrna il-15 در عضلات اسکلتی موش های صحرایی نر غیردیابتی و دیابتی تمرین کرده بود. مواد و روش ها: موش های صحرایی پس از رسیدن به وزن مطلوب (10±250 گرم)، بطور تصادفی به چهار گروه کنترل سالم (c)، تمرین کرده سالم (t)، کنترل دیابتی (d) و تمرین کرده دیابتی (dt) تقسیم شدند. دیابت با استفاده از یک وهله تزریق stz ایجاد شد. گروه های تمرین 16 جلسه تمرین مقاومتی را شامل بالا بردن وزنه از یک نردبان انجام دادند. 48 ساعت پس از آخرین وهله تمرین، گروه های تمرین یک وهله ورزش مقاومتی را انجام دادند و بلافاصله پس از آن تمامی گروه ها کشته شدند. بیان mrna il-15 در عضلات نعلی (sol) و خم کننده دراز انگشتان پا (fhl) با تکنیک real time اندازه گیری و با روش 2-??ct محاسبه شد. یافته ها و نتیجه گیری: بیان mrna il-15 پس از یک وهله تمرین مقاومتی در عضله fhl در گروه های t و dt تغییر معناداری را نشان نداد (0.05?p)، در حالیکه این تغییر در عضله نعلی معنادار بود (p?0.05). بیان این سایتوکاین در گروه t در هر دو عضله و نیز dt در عضله fhl کاهش یافت، در حالیکه بیشترین میزان بیان mrna il-15 در عضله sol گروه dt مشاهده شد. بیان این سایتوکاین در عضله fhl در گروه های c، t، d و dt به ترتیب 1، 0.8، 1.3 و 0.7 برابر و در عضله sol به ترتیب 1، 0.6، 1.3 و 2.4 برابر تغییر یافت. با توجه به توانایی il-15 در تثبیت پروتئین عضله اسکلتی در شرایط پاتولوژیک، به نظر می رسد عضله اسکلتی به محرک آتروفیک (مانند بیماری دیابت، بویژه دیابت نوع i)، با افزایش سطوح il-15 به عنوان یک مکانیسم محافظتی و جبرانی در برابر تخریب پروتئین، پاسخ می دهد.
امین عیسی نژاد مهدی مهدوی
مطالعه حاضر از نوع تجربی بود، که به منظور تعیین تاثیر تمرینات هوازی و یک وهله ورزش برونگرا به همراه تزریق کوئرستین و عدم تزریق این مهار کننده hsp70 بر میزان بیان mrna hsp70 و محتوی این پروتئین شوک گرمایی در عضله نئلی و سرم و هم چنین محتوای پروتئینی سایتوکاین های پیش التهابی il-6، il-1? و tnf-? در عضله نعلی در موش های صحرایی تمرین کرده و تمرین نکرده مورد اندازه گیری قرار گرفت. تعداد 40 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به گروه های تمرین و کنترل تقسیم شدند. پس از 8 هفته تمرینات هوازی برای بررسی تمرین روی متغییرهای ذکر شده در بالا بعد از اتمام تمرینات، 5 سر از حیوانات گروه تمرین و 5 سر از حیوانات گروه کنترل یک وهله ورزش برونگرا با شیب منفی 16 درجه و به مدت 90 دقیقه به صورت تناوبی اجرا کردند گروههای متقابل این ها یک وهله ورزش برونگرا را اجرا نکردند. از سوی دیگر برای بررسی این که آیا تاثیر تمرین بر سطوح hsp70 می تواند سطوح عوامل التهابی بعد از یک وهله ورزش برونگرا تحت تاثیر قرار دهد یا غیر، به 5 سر از موش های صحرایی تمرین کرده و 5 سر از موش های صحرایی تمرین نکرده، کوئرستین (مهار کننده بیان hsp70 mrna) 1 میلی گرم تزریق شده و گروه های مقابل آن ها تزریق نداشتند. برای اندازه گیری میزان آسیب زا بودن یک وهله ورزش برونگرا سطح سرمی کراتین کیناز (ck) با دستگاه auto analyser و کیت شرکت پارس آزمون اندازه گیری شد. میزان بیان ژن hsp 70 با روش real time –pcr و محتوای پروتئینی hsp70 و سایتوکاین های پیش التهابی il-6، il-1? و tnf-? در عضله نعلی و سرم از طریق روش الایزا اندازه گیری شد. برای محاسبه میزان بیان ژن hsp 70 از روش 2-??ct استفاده شد. جهت تفاوت های آماری متغیرها بین گروه ها از روش آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون t استودنت و هم چنین آزمون همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که سطح کراتین کیناز در گروه های تمرین کرده و کنترل پس از یک وهله ورزش برونگرا افزایش معنی داری دارد. هم چنین سطح کراتین کیناز در گروه های تمرین و کنترل + تزریق کوئرستین پس از یک وهله ورزش برونگرا افزایش معنی داری یافته بود. سطوح il-6 و پروتئین شوک گرمایی 70(hsp70) پس از 8 هفته تمرینات هوازی افزایش معنی داری می کند. سطوح سرمی hsp70 پس از تمرینات هوازی افزایش معنی داری پیدا کرده است. بیان mrnahsp70 در موش های صحرایی تمرین کرده 5/2 برابر گروه کنترل افزایش می باشد که این تغییرات از نظر آماری معنی دار می باشد. هم چنین بیان mrnahsp70 در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل پس از تزریق کوئرستین کاهش معنی داری پیدا می کند. یک وهله ورزش برونگرا تاثیر معنی داری بر بیان mrna hsp70 ندارد. نتایج نشان می دهد که کوئرستین و ورزش برونگرا تاثیر معنی داری بر سطح mrna hsp70 و هم چنین میزان پروتئین hsp70 دارد، اما کوئرستین و تمرین تاثیر متقابل معنی داری بر این عوامل را نشان نداد که با توجه به تاثیر گذاری کوئرستین بر این mrna hsp70 تحت شرایط استرس زیاد به نظر می رسد که یکی از جنبه های سازگاری تمرین ورزشی هوازی در ارتباط با پروتئین شوک گرمایی 70 را این پژوهش مشاهده شده است و نتیجه نوینی در ارتباط با نقش پروتئین های شوک گرمایی در مواجهه با عوامل استرس زا از قبیل ورزش برونگرا و آسیب عضلانی در این پژوهش مشاهده است. از سوی دیگر نتایج نشان می دهد که ارتباط معنی دار محکمی بین hsp70 و سایتوکاین های پیش التهابی مشاهده نشده است.
لیلا گنج خانی ---- ----
abca1 عضوی از خانواده بزرگ ناقل های غشایی abc (انتقال دهندههای جعبهای متصل به atp) در پستانداران است که نقشی اساسی در نوآراییhdl-c و پیشگیری از بیماری آترواسکلروزیس(تصلب شرائین) دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تغییرات abca1 کبدی و سطوح پلاسمایی hdl-c موشهای نرویستار به دنبال چهار هفته تمرین مقاومتی است. 16 موش صحرایی نر ویستار 14-12 هفته ای با میانگین وزن10±290 گرم در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. موش های صحرایی به دو گروه کنترل (8n=) و تمرین (8n=) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از یک نردبان یک متری (دارای 26 پله و زاویه 80 درجه نسبت به زمین) به همراه وزنه بسته شده به دم حیوانات بود. درنهایت حیوانات 3 ست متوالی با بار 100% وزن بدنی (6 تکرار در هر ست) را به طور ارادی انجام دادند و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی قربانی شدند. بافت کبد نمونه برداری شده فورا پس از شستشو با سرم فیزیولوژیک توسط نیتروژن مایع فریز شده و به یخچال بادمای c 70 - انتقال یافت. پلاسما نیز جهت اندازهگیری hdl وapoa-i (آپولیپوپروتئین اصلی hdl ) از نمونه خونی که بطورمستقیم از قلب گرفته شده بود، جداسازی گردید. برای بررسی میزان پروتئین abca1و apoa-i ازکیت الایزا و برای انداره گیری سطح hdl از روش ایمنی آنزیمی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونt مستقل استفاده شد. نتیجه پژوهش نشان داد که میزان abca1در کبد موش های تمرین کرده حدود 25درصد بالاتر از گروه کنترل بود، اما این اختلاف از نظر آماری معنا دار نبود. سطح پلاسماییhdl در دو گروه تفاوت معناداری نداشت. بعلاوه سطح apoa-i با وجود مقداری افزایش ازنظر آماری معنا دار نبود. اما تمرین بر کنترل وزن موثر بوده وگروه تمرین بعد از 4هفته به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل تغییر وزن داشت. بنابراین با وجود اینکه چهار هفته تمرین مقاومتی از نظر آماری تغییر معناداری در abca1و hdl و apoa-i ایجاد نکرد، اما با توجه به روند داده ها به نظر می رسد این پروتکل تمرین مقاومتی موثر بوده است و در این زمینه مطالعات بیشتری مورد نیاز است.
پریوش شکرچی زاده اصفهانی مجید خزاعی
چکیده مقدمه تمرین مقاومتی به عنوان جزء سودمند یک برنامه تمرینی می تواند به منظور بهبود قدرت عضلانی و ظرفیت عملکردی در افراد به کار برده شود. یکی از رایج ترین سازگاری که در اثر این نوع تمرین در افراد ایجاد می شود ایجاد رگ های جدید و افزایش فاکتورهای رگزایی است. بیماری دیابت از بیماری های مزمن در جهان است. در افراد دیابتی عضلات اسکلتی و رگ های ایجاد شده شروع به تخریب شدن، می کنند. تمرینات مقاومتی می تواند این افراد را تحت تأثیر قرار دهد. بررسی فاکتورهای قابل اندازه گیری و اثر گذار بر عملکرد آندوتلیوم مانندno، vegf، vegfr1، adma و برخی عوامل سیگنالینگ در آنژیوژنز عروق می تواند موید این موضوع باشد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرینات مقاومتی بر تراکم مویرگی عضله اسکلتی و سطح پلاسمایی فاکتورهای adma، vegf، no، vegfr1 در رات های نرمال و دیابتی است. روش تعداد 36رت به دو دسته کلی دیابتی و غیر دیابتی تقسیم گردید. سپس هر دسته به دو گروه فعال (تحت تمرین) و غیر فعال تقسیم شد. نمونه خونی از حیوانات گرفته شده جهت اندازه گیری فاکتورهای vegf no,adma,vegfr1, در دمای 70- درجه نگهداری گردید و عضلات سولئوس (عضل? کند) آنها تحت شرایط استریل از طریق شکاف بر روی ناحی? پشتی جانبی اندام تحتانی جدا شد. تراکم مویرگی در عضله سولئوس رت ها با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمی( فعالیت آلکالن فسفاتاز) مورد بررسی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spss/16 استفاده شد. یافته ها مهمترین یافته این پژوهش اثر تمرین بر تراکم مویرگی گروه کنترل است که به طور معناداری میزان تراکم مویرگی را افزایش داد. تمرین مقاومتی سطح نیتریک اکساید پلاسما را در گروه دیابتی بالا برده و تفاوت معناداری از نظر آماری در حیوانات حاصل شد. همچنین تفاوت معناداری بین دو گروه کنترل و دیابت در سطح پلاسمایی adma و vegfr1 مشاهده شد. نتیجه گیری به نظر می رسد تمرینات مقاومتی اثری بر سطح پلاسمایی عوامل موثر بر آنژیوژنز شامل no، vegf و vegfr1 حداقل در حیوانات سالم ندارد که دلایلی مانند زمان تمرین، شدت آن و همچنین زمان نمونه گیری می تواند بر نتایج موثر باشد. اما این برنامه تمرینی توانسته است سطح نیتریک اکساید را در حیوانات دیابتی بهبود بخشد. کلمات کلیدی: دیابت، تمرینات مقاومتی، آنژیوژنز، تراکم مویرگی
یعقوب شیری حمید آقاعلی نژاد
مقدمه: فعالیت بدنی و تمرینات ورزشی می توانند از طریق تنظیم و تعدیل نیمرخ سایتوکاینی در ریزمحیط تومور نقش حمایتی را در سرطان پستان داشته باشند. اینترلوکین 10 یک سایتوکاین ضد التهابی می باشد که نقش مهمی در پاسخ های سیتم ایمنی ایفا می کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرینات استقامتی بر میزان il-10 بافتی موش های ماده مبتلا به سرطان پستان بود. مواد و روش ها: بدین منظور 20 سر موش بالب سی ماده (6 تا 8 هفته ای با میانگین وزنی 5/14 گرم) خریداری و به شکل تصادفی در دو گروه کنترل و تمرین قرار گرفتند. گروه تمرین به مدت 6 هفته تمرینات استقامتی را پس از آشناسازی موش ها با محیط ورزشی و تزریق سلول های سرطانی انجام دادند (پنج جلسه درهفته، 25 دقیقه، 50% تا 75% vo2max ). پس از پیدایش تومور، هر هفته یک بار طول و عرض تومور توسط کولیس دیجیتالی اندازه گیری شد. در پایان بافت تومور موش ها برداشته و سریعاً فریز شد و در دمای70- درجه سلسیوس نگهداری شد. نمونه تومور هموژنیزه شد و سپس با روش الایزا میزان سایتوکاین il-10در نمونه ها بررسی شد. از آزمون t مستقل جهت مقایسه متغیرهای مربوط به دو گروه کنترل و تمرین استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که مقدار il-10 در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل به طور معناداری بالاتر بود (p>0.05). همچنین کاهش حجم تومور در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهده گردید. نتیجه گیری: افزایش سطوح سایتوکاین il-10 به موازات کاهش حجم تومور می باشد که نشان می دهد ورزش از طریق افزایش سطوح این سایتوکاین موجب کاهش رشد تومور می شود. رگ زایی درون تومور اساس رشد آن است، لذا افزایش سطوح il-10 که یک سایتوکاین ضد رگ زا می باشد، در گروه ورزش نسبت به گروه کنترل نشان می دهد که ورزش می تواند از رشد تومور با تعدیل نیمرخ سایتوکاینی درون ریزمحیط تومور بازداری کند.
امیربهادر دخیلی رضا قراخانلو
مقدمه: نروپاتی دیابت یکی از رایج ترین عوارض دیابت می باشد که با کاهش در سنتز و انتقال نروتروفین ها همراه است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین استقامتی بر بیان ژن ngf در نخاع رت های با نروپاتی دیابت می باشد. روش ها: 16 سر رت صحرایی بالغ از نژاد ویستار با میانگین توده بدنی4/8±3/326 گرم به طور تصادفی در چهار گروه دیابت کنترل، دیابت تمرین، سالم کنترل و سالم تمرین قرار گرفتند. جهت القا نروپاتی دیابت، پس از 12 ساعت ناشتایی از روش تزریق درون صفاقی محلول stz(mg/kg45) استفاده گردید. 2 هفته پس از تزریق stz پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط به مدت 6 هفته انجام گردید و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی رت ها قربانی شدند. و بیان ژنngf در بخش حرکتی نخاع با تکنیک real time اندازه گیری و با روش 2-??ct محاسبه شد. نتایج: سطوح ژنngf به طور معنادار پس از دیابت در هر دو بخش حسی و حرکتی کاهش یافته بود و تمرین استقامتی موجب افزایش معنادار در بیان ژن ngf در بخش حسی شد؛ ولی در بخش حرکتی به ngf را به سطوح طبیعی نزدیک و تعدیل نمود. هم چنین، تمرین کاهش معنادار سطوح گلوکز خون درگروه دیابت تمرین کرده نسبت به گروه دیابت تمرین نکرده را به همراه داشت. نتیجه گیری: افزایش فعالیت بدنی و تمرین می تواند به طور قوی عوامل پاتولوژیک مرتبط با نروپاتی دیابت را از طریق افزایش فاکتور رشد عصبی تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین، اثر درمانی سودمند تمرین ورزشی بعد از نروپاتی دیابت و دیگر بیماری های تخریب عصبی می تواند با تعدیل ngf نیز مرتبط باشد.
محمد کشاورز رضا قراخانلو
مقدمه:cdk5 به عنوان یک پروتئین کیناز نقش ویژه ایی در سیستم عصبی را دارا می باشد و افزایش و کاهش بیان ژن و فعالیت این کیناز منجر به راه اندازی مسیرهای مرگ و یا زنده ماندن نورون ها می شود، با توجه به اثرات تمرین استقامتی مزمن بر رشد، جوانه زنی و عملکرد نورونی و بهبود شرایط پاتولوژیکی تخریب عصبی، هدف از پژوهش ما بررسی اثر 6هفته تمرین استقامتی بر بیان ژن cdk5 در نخاع رت ها نر ویستار با نوروپاتی دیابتی می باشد. مواد و روش ها: 28 سر رت صحرایی بالغ از نژاد ویستار با میانگین توده بدنی4/8±3/326 گرم ، بطور تصادفی به چهار گروه کنترل سالم (c)، تمرین کرده سالم (t)، کنترل نوروپاتی (n) و تمرین کرده نوروپاتی (nt) تقسیم شدند. دیابت با استفاده از یک وهله تزریق stz ایجاد شد. گروه های تمرین 6 هفته تمرین استقامتی را روی ترد میل اجرا کردند، بیان ژن cdk5 در بخش حسی و حرکتی ریشه های نخاعی(drg) با تکنیک real time اندازه گیری و با روش 2-??ct محاسبه شد. یافته ها و نتیجه گیری: بیان ژن cdk5 پس از 6 هفته تمرین استقامتی در بخش حسی و حرکتی نخاع گرو ه نوروپاتی کنترل(n) افزایش معناداری را نسبت به دیگر گروه ها نشان داد(0.05>p)، همچنین 6 هفته تمرین استقامتی منجر به کاهش معنادار بیان ژن cdk5 در گروه نوروپاتی تمرین(nt) نسبت به نوروپاتی کنترل(n) شد(0.05>p). با توجه به نقش ویژه ی cdk5 در توسعه و رشد و یا مرگ نورونی پژوهش حاضر نشان داد که تمرین اتقامتی مزمن با اثرات مفید خود بر شبکه نورونی منجر به تعدیل(کاهش) بیان ژن cdk5 در حالت پاتولوژیکی می شود. واژه های کلیدی: cdk5، تمرین استقامتی، نوروپاتی دیابت
امین دانشفر حمید آقاعلی نژاد
مقدمه: هدف از پژوهش جاضر طراحی آزمون بی هوازی برای برآورد توان بی هوازی در بازیکنان هندبال بود.سعی شد تا با به کارگیری الگوهای حرکتی ویژه هندبال آزمونی مناسب این رشته ورزشی طراحی گردد.برای بررسی اعتبار از آزمون وینگیت 30 ثانیه که آزمون معتبری در برآورد توان بی هوازی می باشد استفاده شد و میزان همبستگی شاخص های این دو آزمون با هم مقایسه گردید. روش ها: آزمودنی ها 30 نفر از بازیکنان تیم ملی نوجوانان ایران ( سن: 17.67، قد:189.45، توده بدن:83.86، بودند. شاخص های توان میانگین، توان اوج و حداقل توان در آزمون hat و وینگیت اندازه گیری شد.از همبستگی پیرسون برای تعیین روایی و از شاخص icc برای مشخص کردن پایایی استفاده شد. نتایج: یافته ها نشان داد که بین توان اوج بدست آمده از دو آزمون همبستگی بالایی وجود دارد(=r 0.86).در بررسی پایایی آزمون hat براساس نتایج آزمون icc ، تمامی شاخص ها ی اندازه گیری شده در این آزمون از پایایی بالایی برخوردار بودند(r>0.9). در پایان به نظر می رسد، می توان از آزمون فوق برای انداره گیری توان اوج بازیکنان هندبال استفاده کرد. وازگان کلیدی: آزمون بی هوازی هندبال (hat)، توان بی هوازی، آزمون وینگیت 30 ثانیه، بازیکنان هندبال
فرانک صادقی پور وجدانی رضا قراخانلو
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 6 هفته تمرین استقامتی بر بیان ژن gsk-3? در نخاع رت-های نر با نروپاتی دیابت است. بدین منظور 16 سر رت صحرایی بالغ نر 12 هفته ای از نژاد ویستار با محدوده ی وزنی 4/8±3/326 گرم به طور تصادفی به 4 گروه: سالم کنترل، سالم تمرینی، نوروپاتی تمرینی و نوروپاتی کنترل تقسیم شدند. حیوانات در شرایط استاندارد آزمایشگاهی نگهداری می شدند. گروه نوروپاتی دیابت از طریق تزریق درون صفاقی stz دچار دیابت شدند. پس از اطمینان از القای دیابت و انجام آزمون های رفتاری آلودینای و هایپرآلژزیای حرارتی و مکانیکی جهت سنجش نروپاتی دیابت، پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط و پیشرونده به مدت شش هفته و پنج روز در هفته انجام گردید. رت ها پس از آخرین جلسه تمرینی قربانی شدند و نخاع آن ها استخراج گردید. برای بررسی میزان بیان ژن gsk-3? از روش real time-pcr استفاده شد. در نهایت برای مقایسه گروه ها از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه و آزمون تعقیبی توکی در نرم افزار spss20 استفاده گردید. نتایج نشان دادند که نروپاتی دیابت تاثیر نامطلوبی بر بیان ژن gsk-3? داشته و موجب افزایش بیان این ژن در بخش حسی و حرکتی نخاع گروه نوروپاتی کنترل شده است. همچنین یافته ها حاکی از آن است که تمرین استقامتی تاثیر مثبت و معناداری را در کاهش بیان این ژن داشته است و میزان بیان آن را تا مقادیر نرمال در گروه نوروپاتی تمرینی کاهش داده است.
ارزو اسکندری شهرابی حمید اقا علی نژاد
مقدمه: محیط گرم منبع مهم استرس فیزیولوژیکی است که موجب اختلال در عملکرد بدن می شود. اجرای ورزش در این شرایط، فشارهای فیزیولوژیکی بیشتری بر بدن وارد می کند. با وجود آماده سازی مطلوب، ورزش در شرایط نامناسب محیطی می تواند واکنش های هورمون های استرسی و فاکتورهای ایمنی معمول را فراتر از آنچه در شرایط مطلوب رخ می دهد ایجاد کند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی پاسخ هورمونی و ایمنی به یک جلسه فعالیت ورزشی مقاومتی در دو محیط با دمای معمولی و گرم بود. مواد و روش ها: آزمودنی های پژوهش 6 دانشجوی پسر و 6 دانشجوی دختر 2±27 سال بودند. برنامه ی تمرینی شامل 15 دقیقه گرم کردن ،سپس حرکات اسکوات، پرس سینه، جلو ران، پشت ران، کشش زیر بغل، دراز نشست، پارویی و پروانه با 70 درصد 1rm و در 3 ست با 10 تکرار و 1 دقیقه استراحت بین ست ها و 1 دقیقه استراحت بین هر حرکت بود. ابتدا برنامه تمرین در محیط با دمای طبیعی (20 درجه سلسیوس) و هفته بعد فعالیت در محیط گرم (35درجه سلسیوس) اجرا شد. یک ساعت پیش، بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت ورزشی مقاومتی نمونه های خونی گرفته شد. دمای مرکزی بدن نیز برای همه شرایط اندازه گیری شد. مقادیر il-15، hsp70، تستوسترون، استروژن و کورتیزول سرم به روش الایزا محاسبه شدند و از آزمون تحلیل واریانس با اندازه-گیری های تکراری با سطح معناداری (05/0p?) استفاده شد. یافته ها: مقادیر کورتیزول (004/0p=)، تستوسترون (023/0p=)،hsp70 (001/0p=) وil-15 (034/0p=) تنها پس از فعالیت مقاومتی در محیط گرم افزایش معناداری را نشان دادند. اگر چه مقادیر استروژن پس از ورزش مقاومتی در هر دو وضعیت افزایش معناداری (001/0p=) داشت اما بین دو محیط تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0p>). بحث و نتیجه گیری: محیط گرم استرس فیزیولوژیک بیشتری بر بدن وارد می-کند و این استرس بر پاسخ بدن به تمرین مقاومتی اثر گذار است. افزایش فشار فیزیولوژیک را می توان به افزایش معنادار کورتیزول و hsp70 نسبت داد. مطالعات مختلف نشان دادند کورتیزول در پاسخ به فعالیت ورزشی، آسیب یا استرس افزایش می یابد و مقادیر آن به حجم تمرین وابسته است. هم-چنین نشان داده شد محیط گرم منجر به افزایش کورتیزول خون و بزاق می شود. بالا رفتن کورتیزول موجب سرکوبی il-15 می شود. از آنجا که این سایتوکاین محرک هایپرتروفی عضلانی می باشد، افزایش کمتر سطوح مقادیر آن در محیط گرم با ایجاد محیطی کاتابولیکی از بروز هایپرتروفی جلوگیری می کند. هم چنین تستوسترون یک هورمون آنابولیکی است که در اثر فعالیت ورزشی مقاومتی افزایش می یابد، اما در پژوهش حاضر مقدار تستوسترون سرمی پس از فعالیت ورزشی مقاومتی در محیط گرم افزایش کمتری را نسبت به فعالیت ورزشی مقاومتی در محیط معمولی نشان داد. در مجموع با توجه به پژوهش حاضر این احتمال وجود دارد که یک جلسه فعالیت مقاومتی در محیط گرم باعث کاهش اثرات مثبت ورزش مقاومتی به منظور هایپرتروفی می شود.
مسعود رحمتی رضا قراخانلو
پژوهش حاضر با هدف بررسی mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی و حرکتی بافت نخاع رت های نر ویستار دارای نروپاتی دیابت در پی تمرین استقامتی انجام گردید. بدین منظور، 28 سر رت صحرایی بالغ نر نژاد ویستار به طور تصادفی در چهار گروه هفت تایی: دیابتی تمرین کرده (dt)، دیابتی تمرین نکرده (dc)، سالم تمرین کرده (ht) و سالم تمرین نکرده (hc) قرار گرفتند. جهت القا دیابت، از روش تزریق درون صفاقی محلول stz ( mg/kg45) استفاده گردید. 2هفته پس از تزریق stz، با اثبات نروپاتی دیابت توسط آزمون های آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی، پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط (70-60 درصد vo2max) به مدت 6 هفته اجرا گردید. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت ها تشریح و نرون های حسی و حرکتی l4-l6 بافت نخاع استخراج گردید. بیان mrna kif1b? و کاینزین-1 نیز به روش real time-pcr بررسی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد نروپاتی دیابت منجر به افزایش mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی (به ترتیب 005/0=p و 001/0=p) و حرکتی در گروه dc گردید (به ترتیب 001/0=p و 001/0=p). به علاوه، تمرین منجر به کاهش معنی دار mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی (به ترتیب 04/0=p و 001/0=p) و حرکتی (به ترتیب 001/0=p و 001/0=p) و سطوح گلوکز خون در گروه dt در مقایسه با گروه dc گردید (001/0=p). همچنین تمرین استقامتی منجر به افزایش mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حرکتی (به ترتیب 001/0=p و 001/0=p) و mrna کاینزین-1 در نرون های حسی در گروه ht گردید (001/0=p). نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد یکی از عوامل احتمالی درگیر در اختلال انتقال آکسونی در نروپاتی دیابت، می تواند ناشی از تنظیم افزایشی mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی و حرکتی رت های دیابتی شده توسط stz باشد و تمرین استقامتی می تواند به عنوان یک راهبرد غیردارویی، این افزایش را تعدیل و به سطوح نرمال نزدیک کند.
محمد فتحی رضا قراخانلو
هدف این تحقیق بررسی اثر یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان mir-1 و بیان ژن های myod،mef2 و hdac4در عضلات تند و کند رت های ویستار بود. 15 رت نر ویستار از انستیتو پاستور خریداری و تمام شرایط طبیعی (دما، چرخه خواب و بیداری، غذا و...) برای آنها فراهم شد. رت ها به صورت تصادفی به دو گروه تمرینی(n=10) و کنترل(n=5) تقسیم شدند. گروه تمرینی یک جلسه تمرین مقاومتی را اجرا کردند [صعود از نردبان 26 پله 1 متری با وزنه هایی که به دمشان متصل بود(4 ست، 5 تکرار، با 30 ثانیه استراحت بین تکرار ها و 2 دقیقه استراحت بین ست ها)]. رت ها ی هر دو گروه بعد از بی هوش شدن تشریح شدند که رت های گروه تمرینی به دو گروه مساوی تقسیم و در دو زمان 3 ساعت و 6 ساعت پس از تمرین مقاومتی تشریح شدند. در ادامه عضله نعلی و edl آنها استخراج شد. برای اندازه گیری بیان mir-1 ، myod،mef2 و hdac4 از تکنیک real time rt-pcr استفاده شد. و از نرم افزار spss و آزمون آماری t برای ارزیابی بیان ژن ها استفاده شد. حداقل سطح معنی داری 05/0p< در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که میزان بیان mir-1 عضلهedl 3 و 6 ساعت پس از تمرین به صورت معنی داری کاهش می یابد، اما تغییر معنی داری در بیان mir-1 عضله نعلی مشاهده نشد. همچنین مشاهده شد که میزان بیان mef2 عضله edl در حال افزایش بود و در 6 ساعت پس از تمرین معنی دار شد، در حالی که mef2 عضله نعلی در 3 ساعت پس از تمرین کاهش معنی داری را نشان داد. تغییر معنی داری در میزان بیان hdac4 و myod عضلات نعلی و edl مشاهده نشد. در نتیجه به نظر می رسد این شبکه رونویسی در عضله edl بیشتر تحت تاثیر تمرین مقاومتی قرار می گیرد تا عضله نعلی، احتمالا این تفاوت از جریان های کلسیمی بالا و یا آسیب بافتی بیشتر در عضله edl نسبت به عضله نعلی ناشی می شود.
سمیه احمدآبادی حمید رجبی
هدف از پژوهش حاضر، تعیین تاثیر گذاری چهار هفته تمرین پلایومتریک بر الگوی فعالیت عضلات موافق و مخالف در مراحل مختلف پرش عمقی واکنشی دختران فعال بود. بیست دانشجوی دختر تربیت بدنی با میانگین سن( 0.8± 65/21 سال)، وزن(5/9±57 کیلوگرم) و قد(64/1متر) به طور تصادفی به دو گروه تجربی(10 نفر) و کنترل(10 نفر) تقسیم و سپس گروه تجربی تمرین 4 هفته ای پلایومتریک، هر هفته دوجلسه، را انجام داد. هر دو گروه پیش آزمون و پس آزمون را به صورت پرش عمقی واکنشی از پله ای به ارتفاع cm20 انجام دادند. الگوی فعالیت(دامنه سیگنال، ماکزیمم فعالیت، زمان شروع و مدت فعالیت هر عضله، هم فعالی) عضلات راست رانی، دوسر رانی، درشت نی قدامی و دوقلوی میانی پای برتر از ریشه دوم مجذور(rms) داده های خام الکترومیوگرافی و زمان پرواز اول، تماس با زمین، ارتفاع پرش و توان انفجاری از دستگاه ارگوجامپ بدست آمد. با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره کاهش معنادار دامنه سیگنال عضله دوسر رانی و درشت نی قدامی و ماکزیمم فعالیت عضله دوقلوی میانی، افزایش معنادار مدت زمان فعالیت عضله درشت نی قدامی بین دو گروه تجربی و کنترل دیده شد. آزمونt وابسته، تفاوت معنادار هم فعالی عضلات ساق گروه تجربی بین مرحله پیش فعالیت با دو مرحله تماس و پرواز را نشان داد. به نظر می رسد چهار هفته تمرین پلایومتریک در گروه تجربی با تغییر الگوی فعالیت عضلات، زمان رسیدن به اوج فعالیت عضلات را کاهش و مدت زمان فعالیت عضلات را افزایش می دهد.
مصطفی بارانچی حمید آقاعلی نژاد
مقدمه: اینترلوکین 17 سایتوکاین پیش التهابی جدیدی می¬باشد که نقش کلیدی در روندهای التهابی و بیماری¬ها ایفا می¬کند. تغییرات سطوح این سایتوکاین می¬تواند به عنوان شاخص بیوشیمیایی مفیدی در تعیین التهاب حاد ناشی از ورزش در عضلات اسکلتی باشد. همچنین با توجه به تاثیرات متقابل سیستم¬های ایمنی و هورمونی و پاسخ¬های متفاوت بدن انسان به انواع فعالیت¬های ورزشی، هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثرات حاد سه نوع فعالیت استقامتی، مقاومتی و موازی بر غلظت سرمی اینترلوکین 17، کورتیزول و تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول (tcr) در مردان فعال بود. مواد و روش ها: صد و سی مرد جوان سالم (3.96±22.45 سال) به صورت داوطلبانه به عنوان جامعه آماری این پژوهش، 2 ماه فعالیت ورزشی منظم با حداقل 2 جلسه در هفته را سپری کردند. لذا به عنوان افراد فعال، از این بین 20 نفر (میانگین سنی 2.66±21.69 سال، شاخص توده بدنی 1.89±21.92، درصد چربی 3.05±14.49) به عنوان نمونه آماری انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه فعالیت استقامتی (7=n)، فعالیت مقاومتی (6=n)، فعالیت موازی (7=n) تقسیم شدند. 4 روز قبل از فعالیت اصلی، 1rm افراد گروه مقاومتی و موازی اندازه گیری شد. 3 روز قبل از اجرای اصلی افراد از هر گونه فعالیت ورزشی منع شده و از 12 ساعت قبل از اولین خونگیری در روز آزمون، ناشتا بودند. پروتکل فعالیت استقامتی شامل 45 دقیقه دویدن با شدت 80-70% حداکثر ضربان قلب، فعالیت مقاومتی به شکل دایره ای شامل 3 دور، 8 ایستگاه با شدت 80% یک تکرار بیشینه در مدت 45 دقیقه و فعالیت موازی به صورت ترکیب هر دو فعالیت (ابتدا برنامه فعالیت مقاومتی و بلافاصله برنامه فعالیت استقامتی با شدت¬های مذکور و نصف حجم) صورت گرفت. قبل، بلافاصله و 1 ساعت پس از فعالیت از ورید بازویی آزمودنی ها خون گیری به عمل آمد. سنجش غلظت های سرمی اینترلوکین 17، کورتیزول و تستوسترون با روش الآیزا انجام شد. برای توصیف داده ها از آمار توصیفی و پس از بررسی نرمال بودن توزیع داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف و همگنی واریانس ها با آزمون لیون (p>0.05)، به منظور بررسی تغییرات از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های تکراری و تحلیل واریانس یک طرفه و تعقیبی lsd و آزمون تی زوجی استفاده شد (p<0.05). یافته ها: پاسخ اینترلوکین 17، کورتیزول و tcr بلافاصله پس از فعالیت و نیز یک ساعت پس از فعالیت بین سه نوع فعالیت ورزشی استقامتی، مقاومتی و موازی تفاوت معنی داری داشت (0.05>p). همچنین پاسخ تستوسترون، در دوره استراحت (0.041=p) و یک ساعت بعد نسبت به سطوح پایه (0.042=p)، بین گروه های ورزش مقاومتی و موازی تفاوت معنی داری داشت. بحث و نتیجه¬گیری: پاسخ اینترلوکین 17، تستوسترون و کورتیزول به ورزش، به ماهیت فعالیت بستگی دارد. همچنین ترکیب فعالیت¬های مقاومتی و استقامتی (به صورت موازی) می¬تواند موجب پاسخ¬هایی متفاوت از هر دو نوع فعالیت شود و تا حدودی موجب تعدیل در پاسخ¬ها شود. همچنین با توجه به تغییرات بیشتر tcr پس از فعالیت موازی، به نظر می رسد برای دستیابی به اهداف آنابولیکی فعالیت مقاومتی، بهتر است از انجام فعالیت استقامتی متعاقب آن خودداری شود.
سمیرا درویشی عبدالحسین پرنو
هدف از این پژوهش بررسی و تعیین ارتباط بین توان هوازی با توان بی¬هوازی و ترکیب بدن بازیکنان تیم ملی فوتسال زنان ایران بود. به همین منظور 22 بازیکن فوتسال (با میانگین 08/3±18/25 سال؛ 61/6±64/54 کیلوگرم وزن؛ و 17/5±25/162 سانتی متر قد) حاضر در اردوی تیم ملی فوتسال بانوان در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری قد و وزن به وسیله ترازو و قدسنج دیواری ، درصد چربی آزمودنی ها با دستگاه سنجش ترکیب بدنی اندازه-گیری شد. برای ارزیابی سرعت، از آزمون 40 یارد سرعت استفاده شد. از تست چابکی ایلینویز برای ارزیابی چابکی بازیکنان و از آزمون بی هوازی rast برای اندازه گیری توان بی هوازی با اسیدلاکتیک انجام شد. توان هوازی بازیکنان با استفاده از تست یو-یو ریکاوری سطح 2 ارزیابی شد. نتایج نشان داد که بین توان هوازی و میانگین توان بی هوازی بازیکنان تیم ملی فوتسال زنان ارتباط متوسط مثبت و معناداری وجود دارد (57/0r=، 008/0p=). با این وجود، رابطه¬ی توان هوازی با شاخص خستگی، توان هوازی با درصد چربی بدن، میانگین توان بی هوازی با شاخص خستگی و میانگین توان بی هوازی با درصد چربی در بازیکنان ملی فوتسال زنان ضعیف و معکوس بود که از لحاظ آماری معنادار نبود (به ترتیب، 07/0-r= ،76/0p=، 08/0-r= ،72/0p=، 04/0-r=، 85/0p= و 07/0-r= ، 75/0p=). همچنین نتایج آماری نشان داد که بین سرعت 40 یارد و توان بی هوازی بازیکنان تیم ملی رابطه معناداری وجود داشت (82/0r=-)، (00/0=p) بین چابکی و توان بی هوازی بازیکنان تیم ملی فوتسال زنان رابطه منفی و از نظر آماری رابطه معناداری وجود داشت (75/0-r=)، (00/0p=). به طور خلاصه، با توجه به نتایج و نقش توان هوازی و توان بی هوازی به عنوان دو فاکتور مهم و تعیین کننده در بازی فوتسال، ضروری است که به توان هوازی به طور ویژه به عنوان یک عامل مهم در آماده سازی بازیکنان فوتسال توجه کرد.
ریحانه محمدخانی رضا قراخانلو
نوروتروفین های مشتق از عضله در سازگاری عضلات اسکلتی به ورزش نقش دارند، اما اثرات تمرین مقاومتی بر آنها بررسی نشده است. nt-4/5 یکی از اعضای خانواده نوروتروفین ها می باشد که ناشناخته تر از دیگر اعضا باقی مانده است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر یک جلسه تمرین مقامتی بر سطوح پروتئین nt-4/5 عضلات تند انقباض fhlو کند انقباض نعلی در دو نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین در رت های نر نژاد ویستار می باشد. تعداد 24 رت نر نژاد ویستار در سن 5 هفتگی با میانگین وزنی 230 گرم انتخاب و به طور تصادفی به 2 گروه کنترل (8 موش صحرایی) و یک جلسه تمرین( 16موش صحرایی) تقسیم شدند. در جلسه تمرین، حیوانات 3 ست و در هر ست 5 بار از نردبان با 30% وزن بدن بالا رفتند و بین تکرارها 1 دقیقه و بین هر ست 2 دقیقه استراحت داشتند. بعد از جلسه تمرینی رت های گروه تمرین در دو نوبت 24 و 48 ساعت بعد از تمرین قربانی شدند. سطوح پروتئین nt-4/5 با استفاده از کیت الایزا اندازه گیری شد. یافته های تحقیق افزایش معناداری را در سطوح پروتئین nt-4/5 عضله نعلی در نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین نشان داد و مشخص کرد که یک جلسه تمرین مقاومتی تاثیری بر سطوح پروتئین nt-4/5 عضله fhl ندارد. همچنین در این مطالعه مقادیر پایه nt-4/5 در عضله تند انقباض نسبت به کند انقباض بیشتر بود. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی می تواند مدل مناسبی برای تحریک پاسخ نروتروفین های مشتق از عضله مخصوصاً در کند انقباض باشد.
محمدحسین نظری رضا قراخانلو
اثر تمرینات مقاومتی بر سختی شریانی افراد دارای اضافه وزن یا چاق شناخته شده نیست. ما اثر دو نوع تمرین مقاومتی یعنی تمرینات مقاومتی با شدت کم و اجرای آهسته ی حرکات همراه با تولید مداوم نیرو موسوم به تمرینات lst و تمرینات مقاومتی پر شدت با اجرای حرکات با سرعت معمولی (hn) را بر سختی شریانی مردان میان سال دارای اضافه وزن یا چاق بررسی کردیم. به این منظور، بیست مرد دارای اضافه وزن یا چاق ( 4 ± 43 سال) به طور تصادفی به دو گروه تمرینات lst و hn برای انجام 4 هفته تمرین تقسیم شدند. نتایج نشان داد که حداکثر قدرت بیشینه در تمام حرکات تمرینی (001/0 > p) و توده بدون چربی (001/0 > p) در هر دو گروه به طور معناداری افزایش یافتند بدون اینکه اندازه این تغییرات بین دو گروه تفاوت معناداری داشته باشد. سرعت موج نبض مرکزی که نشان دهنده ی سختی شریان های مرکزی است نسبت به پیش از شروع مداخله به طور معناداری در گروه lst کاهش یافت ( از 86/0 ± 91/7 متر بر ثانیه به 12/1 ± 53/7 متر بر ثانیه، 005/0 > p)، در حالی که در گروه hn تغییر معناداری پیدا نکرد (981/0p= )، با این حال اندازه تغییرات در این شاخص بین دو گروه از لحاظ آماری تفاوت معناداری نداشت. به علاوه، غلظت های پلاسمایی von willebrand factor، اندوتلین-1، و نوراپی نفرین در اثر مداخله در هیچ یک از گروه ها تغییر معناداری نداشتند. در نتیجه، تمرینات lst بدون ایجاد تغییر معناداری در بافت چربی مردان میان سال دارای اضافه وزن یا چاق ممکن است باعث کاهش سختی شریانی مرکزی آنها شوند. با این حال، برای مقایسه ی دقیقتر اثر تمرینات lst با تمرینات hn بر سختی شریان های مرکزی مردان میان سال دارای اضافه وزن یا چاق به مطالعات بیشتری نیاز است که پیشنهاد می شود در آنها اثر این دو نوع تمرین با یک گروه کنترل نیز مقایسه شوند و دوره های تمرینی نیز در آنها طولانی تر در نظر گرفته شوند.
علی خازنی رضا قراخانلو
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان بیان mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی بافت نخاع رت های نر ویستار دارای نروپاتی دیابت در پی تمرین استقامتی انجام گردید. بدین منظور، 28 سر رت صحرایی بالغ نر نژاد ویستار به طور تصادفی در چهار گروه هفت تایی: دیابتی تمرین کرده (dt)، دیابتی تمرین نکرده (dc)، سالم تمرین کرده (ht) و سالم تمرین نکرده (hc) قرار گرفتند. جهت القا دیابت، از روش تزریق درون صفاقی محلول stz ( mg/kg45) استفاده گردید. 2هفته پس از تزریق stz، با اثبات نروپاتی دیابت توسط آزمون های آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی، پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط (70-60 درصد vo2max) به مدت 6 هفته اجرا گردید. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت ها تشریح و نرون های حسی و حرکتی l4-l6 بافت نخاع استخراج گردید. بیان mrna داینئین و داین اکتین نیز به روش real time-pcr بررسی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد نروپاتی دیابت منجر به افزایش mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی در گروه dc گردید (01/0?p). به علاوه، تمرین منجر به کاهش معنی دار mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی و سطوح گلوکز خون در گروه dt در مقایسه با گروه dc گردید(01/0?p). همچنین تمرین استقامتی منجر به افزایش mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حرکتی و mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی در گروه ht گردید (01/0?p). نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که از لحاظ نظری یکی از عوامل احتمالی درگیر در اختلال انتقال آکسونی در نروپاتی دیابت، می تواند ناشی از تنظیم افزایشی mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی رت های دیابتی شده توسط stz باشد و تمرین استقامتی می تواند به عنوان حلقه ای از زنجیره ی یک راهبردهای غیر دارویی، این افزایش را تعدیل و به سطوح نرمال نزدیک کند.
زینب غلام نیا شیروانی فضل اله غفرانی پور
زمینه و هدف: با وجود اینکه فعال بودن یک تعیین کننده اساسی سبک زندگی سالم است، اما میزان فعالیت جسمانی در زنان کمتر از حد لازم است. مداخلات آموزش سلامت مبتنی بر نظریه رفتار برنامه ریزی شده توسعه یافته با سازه های برنامه ریزی عملکردی و مقابله ای، تاثیر بسزایی در ارتقا و تداوم فعالیت بدنی در افراد دارند. هدف مطالعه حاضر، طراحی و ارزشیابی مداخله آموزشی تئوری محور به منظور تغییر فعالیت جسمانی در همسران کارکنان آجا (ارتش جمهوری اسلامی ایران) بود. روش بررسی: ابتدا یک مطالعه مقطعی به منظور بررسی پیش بینی کننده های رفتار فعالیت بدنی بر اساس نظریه توسعه یافته با سازه های برنامه ریزی، روی 150 نفر از همسران کارکنان آجا ساکن در منازل سازمانی شهر تهران صورت گرفت. در مرحله دوم، یک مطالعه کارآزمایی تصادفی شاهددار روی 130 نفر از زنان برای تعیین تاثیر چندرسانه ای آموزشی انجام شد. شرکت کنندگان بطور تصادفی و به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. سازه های نظریه توسعه یافته، فعالیت بدنی و شاخص های آمادگی جسمانی، قبل، سه و شش ماه بعد از مداخله با استفاده از نرم افزارهای spss16 و lisrel8.8 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که الگوی توسعه یافته 48% از واریانس قصد و 35% از واریانس رفتار را تبیین می کند و نسبت به نظریه اصلی، برازش بهتری دارد. بکارگیری چندرسانه ای آموزشی موجب ارتقا و تداوم سازه های نظریه توسعه یافته و فعالیت بدنی و بهبود و پایداری شاخص های آمادگی جسمانی در گروه آزمون در 3 و 6 ماه پس از مداخله گردید (001/0p<)، اما در گروه کنترل هیچ تغییر معناداری حاصل نشد (05/0<p). نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که بهره گیری از چندرسانه ای آموزشی مبتنی بر نظریه توسعه یافته رفتار برنامه ریزی شده، موجب بهبود و پایداری رفتار فعالیت بدنی و شاخص های آمادگی جسمانی در بانوان می گردد.
سارا پناهی حمید آقاعلی نژاد
آتروفی عضلانی یکی از مشکلات متداول دیابت می باشد. در چنین شرایطی، تجزیه پروتئین افزایش وسنتز آن کاهش می یابد. hsp25 یک پروتئین شوک گرمایی است که بیان آن در بسیاری از مدل های آتروفی عضلانی ناشی از بی باری کاهش یافته است، اما نقش آن در آتروفی عضلانی ناشی از بیماری های سیستمیک از جمله دیابت تاکنون مشخص نشده است. murf1 یک لیگاز یوبیکوئیتین e3 است که به عنوان یک واسطه تحلیل عضلانی در بسیاری از مدل های آتروفی عضلانی شناخته شده است و در نتیجه آتروفی بیان آن افزایش می یابد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 4 هفته تمرین مقاومتی بر بیان پروتئین hsp25 در مدل آتروفی عضلانی ناشی از دیابت ایجاد شده توسط استرپتوزوتوسین در عضله fhl موش های صحرایی می باشد. مواد و روش ها:36 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین توده بدن 22 ± 288 گرم به طور تصادفی به ? گروه تقسیم شدند: کنترل غیر دیابتی، تمرین غیر دیابتی، کنترل دیابتی و تمرین دیابتی. گروه های تمرینی یک برنامه تمرین مقاومتی با استفاده از نردبان (?روز در هفته، برای4 هفته) انجام دادند. بیان پروتئین hsp25 با روش western blot سنجیده شد و بیانmurf1 mrna نیز برای کنترل مسیر آتروفی درگیر با روش rt-pcr سنجیده شد. یافته ها : نتایج آزمون آنالیز واریانس دو طرفه نشان داد دیابتی کردن سبب افزایش آتروفی و افزایش بیان murf1 و از طرف دیگر باعث کاهش میزان پروتئین hsp25 گردید)05/0(p< ؛ 4 هفته تمرین مقاومتی توانست بیان murf1 در موش های دیابتی را کاهش دهد، همچنین قادر بود میزان hsp25 را در موش های دیابتی و غیر دیابتی افزایش دهد)05/0(p<. نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد 4 هفته تمرین مقاومتی می تواند به مقابله با آتروفی ناشی از دیابت در موش های دیابتی بپردازد. به نظر می رسد hsp25 از واسطه های تنظیم کننده مسیر آتروفی است که نقش مهمی در مقابله با آتروفی در شرایط دیابتی دارد، به گونه ای که افزایش مقدار آن در اثر تمرین مقاومتی سبب کاهش آتروفی و کاهش بیان murf1 می گردد. این نوع تمرین می تواند راهکار مناسبی برای درمان آتروفی در شرایط بیمارگونه دیگر که ویژگی های کاتابولیکی مشترکی با دیابت دارند نیز باشد که البته نیازمند مطالعات و بررسی های بیشتری است.
مهدی بیاتی رضا قراخانلو
تمرین تناوبی شدید با حجم کم؛ ظرفیت هوازی عضله اسکلتی را افزایش می دهد، اما هنوز اطلاعات کمی در مورد سازوکارهای بالقوه در بهبود این سازگاری شناخته شده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر 4 هفته تمرین تناوبی شدید بر میزان پروتئینpgc-1?/? ، err? و vegf در عضله اسکلتی انسان بود. 8 دانشجوی مرد فعال داوطلبانه و به طور هدفمند در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها یک هفته پیش از آغاز اجرای پژوهش با نحوه اجرا و چگونگی انجام برنامه آشنا شدند. قبل از تمرینات آزمودنی ها یک آزمون ورزشی فزاینده را برای تعیین vo2max اجرا کردند. هم چنین نمونه برداری از بافت عضله پهن خارجی، 48 ساعت قبل از تمرینات و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین انجام شد. برنامه تمرین تناوبی شدید شامل 11 تا 15 وهله 1 دقیقه ای با 90-85 درصد ضربان قلب ذخیره ای و 1 دقیقه برگشت به حالت اولیه فعال بین وهله ها، 3 روز در هفته برای یک دوره 4 هفته ای بود. متغیرهای مورد بررسی با روش الایزا اندازه گیری شدند. داده ها با آزمون t زوجی و در سطح معناداری 0/05 >p تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که 4 هفته تمرین تناوبی شدید منجر به افزایش معنادار pgc-1? ،err? و vegf (p<0/05) و هم چنین افزایش غیرمعنادارpgc-1? (0/05<p) گردید. یافته های حاضر پیشنهاد می کند که فعال سازی vegf از مسیر pgc-1 بخشی از سازوکارهای سلولی - مولکولی تمرینات تناوبی شدید می باشد. بنابراین احتمالاً رگ زایی در عضله اسکلتی یکی از عوامل موثر در بهبود اجرای هوازی در این گونه تمرینات است، که نیازمند مطالعات بیشتری می باشد.
زینب نبی الهی رضا قراخانلو
استیل کولین استراز (ache) یک جز اصلی پیوندگاه عصبی عضلانی مهره داران است که انتقال عصبی کولینرژیک را با هیدرولیز استیل کولین رها شده از پایانه عصبی پایان می بخشد. استیل کولین استراز g4 به طور نزدیکی به ویژگی های پویایی عضله بستگی دارد. تغییرات سازشی ویژه ای در این نوع خاص از ایزوفرم استیل کولین استراز یعنی فرم تترامری g4 در عضلات تند تنش اندام عقبی موش صحرایی پس از دویدن روی تردمیل دیده شده است اما تا کنون اثرات تمرین مقاومتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز g4 بررسی نشده است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی و استقامتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز نوع g4 در عضلات تند و کند تنش موش های صحرایی بود. به همین منظور تعداد 18 سر موش صحرایی نر ویستار به-صورت تصادفی به سه گروه کنترل(شم)، تمرین مقاومتی و تمرین استقامتی تقسیم شدند. تمرین 8 هفته ای گروه مقاومتی با حمل یک وزنه به میزان 30 درصد وزن بدن که به دم آنها بسته می شد، آغاز شد که این مقدار به 200 درصد وزن بدن حیوانات در هفته آخر رسید. تمرین گروه استقامتی شامل دویدن روزانه یود که از 30 دقیقه دویدن با سرعت 10 متر در دقیقه آغاز و به 60 دقیقه دویدن با سرعت حداکثر 30 متر در دقیقه روی تردمیل در روزهای پایانی رسید. اندازه گیری فعالیت استیل کولین استراز نوع g4 با استفاده از روش رنگ سنجی آنزیمی انجام شد. نتایج آزمون anova در گروه ها نشان داد که میانگین فعالیت استیل کولین استراز نوع g4 بعد از 8 هفته در عضلات کند درگروه تمرین مقاومتی (u/ml) 618/0، درگروه تمرین استقامتی(u/ml) 235/0 و در گروه کنترل (u/ml) 03/1 بود. میانگین فعالیت استیل کولین استراز نوع g4بعد 8هفته تمرین مقاومتی در عضلات تند (u/ml) 118/1، درگروه تمرین استقامتی(u/ml) 211/1 و در گروه کنترل (u/ml) 683/0 بود. به نظر می رسد که در مورد عضله کند تنش تمرین مقاومتی تحقیق حاضر تاثیر بارزی در میزان فعالیت استیل کولین استراز نوع g4 نسبت به تار تند دارد که احتمالا می تواند حاکی از تغییر در پروفایل تارهای عضله کند مورد مطالعه باشد.
سمیه یوسفوند حمید آقاعلی نژاد
چکیده ندارد.
علی خازنی رضا قراخانلو
چکیده ندارد.
علی گرزی رضا قراخانلو
چکیده ندارد.
روح الله نیکویی رضا قراخانلو
چکیده ندارد.
مهدیه ملانوری شمسی حمید آقاعلی نژاد
چکیده ندارد.
سجاد ارشدی رضا قراخانلو
چکیده ندارد.
زینب گرگین کرجی رضا قراخانلو
هدف از تحقیق حاضر تعیین تاثیر تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان گیرنده های استیل کولین عضله تند موش نر ویستار بود. در این پژوهش 30 سر موش نر ویستار بعد از یک هفته عادت دادن به پروتکل تمرینی، از هفته دهم بعد از تولد (با میانگین وزن 15 ± 220 گرم) تحت تمرین قرار گرفتند. حیوانات به طور تصادفی به 4 گروه کنترل، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی و تمرین ترکیبی تقسیم شده و در دمای اتاق (1/4 ± 22 درجه سانتی گراد) و طبق چرخه 12 ساعت خواب و بیداری و با در دسترس بودن آب و غذا نگهداری شدند. در این تحقیق حیوانات گروه استقامتی 12 هفته، هفته ای 5 روز و هر روز حداکثر 60 دقیقه روی تردمیل جوندگان (ساخت ایران) و با سرعت حداکثر 30 متر در دقیقه دویدند. در گروه تمرین مقاومتی حیوانات در قفس فلزی با تور سیمی که دو بطری آب در بالاترین ارتفاع آن (2متر) قرار داده می شد، به مدت 12 هفته نگهداری شده و مجبور بودند از فنس سیمی اطراف قفسه شان بالا بروند. در گروه تمرین ترکیبی نیز حیوانات تحت مطالعه 12 هفته، طبق پروتکل استقامتی 5 روز در هفته تمرین استقامتی انجام دادند و بعد از تمرین استقامتی در قفسه های توری قرار گرفته و طبق پروتکل مقاومتی، تمرین مقاومتی را انجام دادند. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی حیوانات بیهوش شدند و عضله درشت نی قدامی آن ها جدا شد. بافت مورد نظر بلافاصله در نیتروژن مایع منجمد شده و ضمن انتقال به آزمایشگاه در دمای 70- تا زمان اجرای آزمایش مورد نظر نگهداری شد. میزان کمی گیرنده نیکوتینی استیل کولین (nachr) با روش elisa اندازه گیری شد. کیت الایزای مذکور از کمپانی آمریکایی accurate chemical تهیه شد. برای تفاوت بین متغیرهای پژوهش از روش آماری t مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. تمام عملیات آماری تحقیق با استفاده از نرم افزار spss و سطح معنی داری 0/05 > p در نظر گرفته شد یافته های این تحقیق نشان داد که هر سه نوع تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی باعث افزایش معنادار میزان گیرنده های نیکوتینی استیل کولین در عضله درشت نی قدامی (تندانقباض) شد. اما تفاوت معناداری بین این سه نوع تمرین بر افزایش این گیرنده وجود نداشت. به نظر می رسد، تمرین می توانند با تسریع عوامل نسخه برداری سیناپسی (نروتروفیکی) مانند cgrp که در ساخت و دسته بندی nachr دخیلند، موجب افزایش میزان nachr شوند.
محمد حسینی رضا قراخانلو
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر بازیافت فعال شامل (-1 شناکردن با نسبت )1:3) کار به استراحت ، -2 پای دوچرخه، -3 هواگیری)، و همچنین بازیافت غیرفعال (نشستن روی لبه استخر) بر رکورد شنای صد متر قورباغه در شناگران نخبه می باشد. از اهداف دیگر این پژوهش بررسی تاثیر هر یک از انواع بازیافت بر بازگشت ضربان قلب در پایان صد متر شنا است . نمونه آماری این تقیق شامل 19 نفر از شناگردان رده سنی 13-14 سال پسر تهرانی که زیر نظر مربیان بین اللملی و ملی قهرمانی شنا و تحت پوشش کمیته فنی فدارسیون شنا تمرینات مستمر (6 روز هفته) شرکت داشته، و مسلط به چهار شنا بوده اند. روش انجام تحقیق بصورت نیمه تجربی بوده، و برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق ابتدا از کلیه شناگران بصورت انفرادی رکورد صد متر گرفته شد (پیش آزمون). سپس نوع بازیافت به مدت سه دقیقه در مورد آنها به اجرا در آمد. پس از این مدت مجددا رکورد شنای صد متر گرفته شد (پس آزمون). این رکوردها برای هر نفر شامل 4 دوره سه مرحله (یک پیش آزمون و دو پس آزمون برای هر یک از انواع بازیافت ) بوده، و تاثیر هر یک از مراحل بازیافت بر روی زمان رکوردهای با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفتو همچنین تعداد ضربان قلب در 6 ثانیه ابتدا و انتهای هر سه دقیقه از بازیافت گرفته شد و تاثیر بازیافتها بر روی سرعت بازگشت ضربان قلب مورد مقایسه قرار گرفت . تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری spss، روش آماری اندازه گیریهای تکرار شده و آزمون مقایسه ای نشان داد که: -1 بین میانگین اولین رکوردهای صد متر در دوره های مختلف تفاوت معنی دار وجود ندارد. -2 بین اثر چهار نوع بازیافت بر رکورد دوم در دوره های مختلف تفاوت معنی دار وجود دارد. -3 بین اثر چهار نوع بازیافت بر رکورد سوم در دوره های مختلف تفاوت معنی دار وجود ندارد. -4 بین بازگشت ضربان قلب در مدت سه دقیقه اول از بازیافتهای مختلف تفاوت معنی دار وجود ندارد. -5 بین بازگشت ضربان قلب در مدت سه دقیقه دوم از بازیافتهای مختلف تفاوت معنی دار وجود دارد. نتیجه اینکه در شرایط خاص این تحقیق بین بازیافت فعال و غیرفعال تفاوت معنی داری وجود نداشت . با توجه به تفاوت مشاهده شده در نتایج مربوط به بازیافت از نوع شنای آرام در مقایسه با سایر انواع بازیافت فعال بنظر می رسد که شنای آرام بهترین نوع بازیافت می باشد. همچنین تغییرات ضربان قلب در پی انواع بازیافت ، شاخص مناسبی برای پیش بینی عملکرد شناگران نبود.
محمد حسینی رضا قراخانلو
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر بازیافت فعال شامل(1 - شناکردن با نسبت (3: 1 ) کار به استراحت ، 2 - پای دوچرخه، 3 - هواگیری)، و همچنین بازیافت غیرفعال(نشستن روی لبه استخر) بر رکورد شنای صدمتر قورباغه در شناگران نخبه می باشد. از اهداف دیگر این پژوهش بررسی تاثیر هر یک از انواع بازیافت بر بازگشت ضربان قلب در پایان صدمتر شنا است . نتیجه: 1 - بین میانگین اولین رکوردهای صدمتر در دوره های مختلف تفاوت معنی دار وجود ندارد. 2 - بین اثرات چهار نوع بازیافت بر رکورد دوم در دوره های مختلف تفاوت معنی دار وجود دارد. 3 - بین اثر چهار نوع بازیافت بر رکورد سوم در دوره های مختلف تفاوت معنی دار وجود ندارد. 4 - بین بازگشت ضربان قلب در مدت سه دقیقه اول از بازیافتهای مختلف تفاوت معنی دار وجود ندارد. 5 - بین بازگشت ضربان قلب در مدت سه دقیقه دوم از بازیافتهای مختلف تفاوت معنی دار وجود دارد. نتیجه آخر اینکه در شرایط خاص این تحقیق بین بازیافت فعال و غیرفعال تفاوت معنی دار وجود نداشت .
رضا قراخانلو فیروز مددی
هدف کلی از این تحقیق: دستیابی به شناختی واقعی و دقیق از وضعیت بدنی و سلامت جسمانی جامعه تحقیق و تعیین نقش عوامل مختلف در آن.
مهدی عباسپور رضا قراخانلو
مسیر اغلب عوامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی نظیر چاقی و میزان نامناسب لیپیدها و لیپوپروتئین های پلاسما از سنین پایین شروع شده و در بزرگسالی بصورت بیماری بروز می کند. به منظور بررسی اثرات فعالیت بدنی در رشته های فوتبال و کشتی در سنین 15-18 سال بر این عوامل 46 دانش آموز مقطع متوسطه (15 فوتبالیست ، 15 کشتی گیر عضو کانون ورزشی و 16 غیرورزشکار) انتخاب شدند. روش انجام پژوهش از نوع علی یا پس از وقوع بوده و بین آزمودنیها از لحاظ سن و وزن تفاوت معنی داری وجود نداشت . پس از انجام اندازه گیری چربی زیرپوستی در سه نقطه پشت بازو، تحت کتف و ساق پا و استفاده از فرمول اسلاتر-اصلاح شده توسط لومان-درصد چربی بدن آزمودنیها محاسبه شد. بعد از خون گیری از شرکت کنندگان در حالت 12-14 ساعت ناشتا و با گذشت 48 ساعت از آخرین جلسه تمرینی، میزان لیپیدها و لیپوپروتئین های سرم آزمودنیها با استفاده از دستگاه اتو آنالایزر تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار آماری spss، آزمون t و آنالیز واریانس نشان داد که: میزان کلسترول تام (p0/005)، ldl-c (p0/00)، نسبت tc/hdl-c (p0/000) و درصد چربی بدن (p0/007) در دانش آموزان ورزشکار از دانش آموزان غیرورزشکار کمتر است . در مورد hdl-c آزمون lsd نشان داد که فقط در گروه فوتبالیست میزان آن از گروه غیرورزشکار بیشتر است (p0/01). همچنین بین میزان vldl-c, tg گروهها تفاوت معنی داری مشاهده نشد (p>0/05). بین درصد چربی بدن با tc (r0/58, p0/000) با tg(r0/49, p0/001) با ldl-c (r0/47, p0/002) همبستگی وجود داشت . بررسی نتایج پژوهش تفاوت معنی داری بین میزان متغیرهای اندازه گیری شده در دو گروه فوتبالیست و کشتی گیر نشان نمی دهد (p>0/05). یافته های پژوهش ضمن تایید تاثیر مثبت فعالیت بدنی (در سنین نوجوانی و جوانی) بر ترکیب بدن، لیپیدها و لیپوپروتئین های پلاسما فواید ورزش را در کاهش عوامل خطر قلبی و عروقی نشان داده و نقش پیشگیری کننده آن را در این زمینه نشان می دهد.
عباس صادقی محمدتقی خانی
تاثیر مصرف کربوهیدرات 5 درصد در مقابل پلاسیبو بر روی پاسخهای ایمنی و هورمونی ورزشکاران در طی یک ساعت رکاب زدن روی دوچرخه کارسنج مطالعه شد. نتایج اطلاعات نشان می دهد که اگر ورزشکاران استقامتی قبل ، در طی فعالیت طولانی مدت و شدید و بعد از آن کربو هیدرات مصرف کنند از تاثیر استرسهای فیزیولوژیکی بر روی سیستم ایمنی آنها کاسته می شود. اهمیت کلینیکی اثرات ناشی از مصرف کربو هیدرات بر روی سیستم ایمنی و غدد درون ریز تحقیقات بیشتری را در این زمینه می طلبد.
سعید شاکریان فرزاد ناظم
هدف : اعتبارسنجی چگالی بدن bd و درصد چربی%bf بوسیله شیوه های سنجش اسکین فولد ، اولتراسوند ، نوموگرام آنتروپومتریک کچ katch ، شاخص توده بدن با روش استاندارد هیدروستاتیک مورد بررسی قرار گرفت .
عباس داودی رضا قراخانلو
هدف از این تحقیق بررسی اثرات یک برنامه تمرینی زیربیشینه شنا بر فشار خون و غلظت anp پلاسمای مردان میانسال مبتلا به فشار خون اولیه خفیف بود.
محسن قنبرزاده اسماعیل ایدنی
نتایج پژوهش نشان می دهد که متغیر های اسپیرومتری در گروه های شنا و دو در مقایسه مرحله پیش آزمون با مرحله پس آزمون تفاوت معنی دار ننموده است . همچنین این متغیرها در گروههای شنا و دو نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی داری ننموده است. قدرت تحمل بدن در مقایسه پیش آزمون و پس آزمون در گروه شنا و دو تفاوت معنی دار نموده است .همچنین قدرت تحمل بدن در گروههای شنا و دو نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی دار نموده است.
محمدحسین دادکان بهرام یغمایی
فشار عضلانی که ضمن تمرینات فوتبال اعمال می شود، گاهی با صدمات عضلانی همراه است . در اغلب مطالعاتی که صدمات عضلانی را مورد بررسی قرار می دهند آنزیم کراتین کیناز سرمی بعنوان عکس العمل فعالیت عضلانی اندازه گیری می شود.با این توضیح و نظر به اینکه در دهه اخیر نقش نیتریک اسید(no) و تغییرات آن از جنبه های مختلف از جمله فعالیت های ورزشی مورد توجه قرار گرفته ، زمینه تحقیقی فراهم شده است تا تاثیر یک دوره تمرین رایج در فوتبال بر میزان تغییرات no ودر نهایت میزان هم تغییری no با صدمات عضلانی ( تغییرات کراتین کیناز ) مورد بررسی قرار گیرد.
بختیار ترتیبیان محمد موذنی
هدف پژوهش حاضر بررسی ، اثر تمرینات کشتی در دامنه شدتهای حداکثر تا 95-90 درصد hrr و 85-80 در صد hrr در پیش از فصل مسابقه روی درصد لنفوسیت های t cd8+،t cd4+ و نسبت cd4/cd8 درصد لنفوسیت ها، مونوسیت ها، ائوزینوفیل ها، تعداد گلبول های سفید ، غلظت igm،iga وigg کورتیزول سرم و نیز توان هوازی بیشینه بوده است .
حمید آقاعلی نژاد عباس میرشفیعی
به منظور مقایسه تاثیر مصرف ویتامین e، ویتامین c و ترکیب ویتامین های c,e بر پاسخهای ایمنی سلولی و هومورال پس از یک فعالیت بدنی تا سر حد واماندگی در مردان تمرین کرده، 45 آزمودنی ورزشکار با میانگین سن 78/1 +-86/22 سال، قد 42/6+-07/174 سانتی متر، وزن 38/7+- 33/68 کیلوگرم، درصد چربی 04/2+-2/8 و حداکثر اکسیژن مصرفی 51/3+-44/47 میلی لیتر در دقیقه به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در چهار گروه کنترل، ویتامین e، ویتامین c و ترکیب ویتامین های c,e مورد مطالعه قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه ویتامین e ، ویتامین c ترکیب ویتامین های c,e و کنترل، روزانه و به مدت 15 روز به ترتیب 400 میلی گرم ویتامین 1000, e میلی گرم ویتامین c ، 400 میلی گرم ویتامین e به اضافه 1000 میلی گرم ویتامین c و دارونما مصرف کردند. پس از 15 روز، همه آزمودنیها آزمون بیشینه بروس روی نوار گردان را تا رسیدن به واماندگی کامل اجرا کردند سپس نمونه های خونی پیش، بلافاصله و 2 ساعت پس از فعالیت آزمودنیها برای اندازه گیری تعداد کل گلبولهای سفید خون، نوتروفیل ها ، مونوسیت ها، لنفوسیت ها، سلولهای cl6+, cd4+ نسبت به cd4+: cd8+ غلظت iga,igg, igm سرم و فعالیت بیگانه خواری نوتروفیل ها گرفته است. بلافاصله پس از فعالیت در هر چهار گروه آزمودنی، تعداد کل گلبولهای سفید، نوتروفیل ها، مونوسیت ها (به استثنای گروه کنترل) ، لنفوسیت ها، cd8+ ، غلظت igm ( به استثنای گروه ویتامین e) iga,igg و فعالیت بیگانه خواری نوتروفیل ها افزایش و نسبت cd4+:cd8+ کاهش یافت. به هنگام مقایسه میانگیهای چهار گروه، این تغییرات تنها در مورد کاهش درصد مونوسیت ها در مرحله بلافاصله پس از فعالیت در گروه کنترل نسبت به سایر گروهها معنی دار بود (05/0 p<) 2 ساعت پس از فعالیت در هر چهار گروه آزمودنی تعداد کل گلبولهای سفید، تعداد نوتروفیل ها، نسبت cd4+:cd8+ غلظت igmو فعالیت بیگانه خواری نوتروفیل ها افزایش و تعداد مونوسیت ها (به استثنای گروه کنترل)، لنفوسیت ها، cd8+ :cd4+، غلظت iga (به استثنای گروه کنترل) کاهش یافت. در طول 2 ساعت پس از فعالیت غلظت igg در گروههای کنترل و ترکیب ویتامین های c,e افزایش و در گروههای ویتامین e و ویتامین c کاهش نشان داد. در مقایسه گروهها با یکدیگر هیچیک از این تغییرات معنی دار نبود (05/0p<) که ممکن است به علت کوتاه بودن مدت فعالیت و عدم تخلیه ذخایر ویتامین e و c بدن و یا کوتاه بودن دوره مصرف ویتامین ها با مقادیر مورد استفاده در این تحقیق باشد.
محمد کریمی رضا قراخانلو
هدف از انجام این تحقیق بررسی ارتباط بین میزان شیوع ناهنجاریهای وضعیتی بالاتنه و عملکرد عضلات ضدجاذبه در دانش آموزان پسر دوره راهنمایی استان قم می باشد. بدین منظور در مرحله اول تحقیق 273 نفر از دانش آموزان با دامنه سنی 11 تا 15 سال به صورت تصادفی بعنوان حجم نمونه انتخاب شدند. میانگین سن، قد و وزن آزمودنیها به ترتیب 3/13 سال، 52/158 سانتی متر و 36/43 کیلوگرم بود. آزمودنیها از نظر ابتلا به ناهنجاریهای لوردوز، کیفوز و اسکولیوز مورد معاینه قرار گرفتند. انحنای پشتی و کمری آزمودنیها با استفاده از خط کش منعطف (flexible ruler)اندازه گیری شد. عارضه اسکولیوز نیز با مشاهده وضعیت ستون فقرات از نمای پشتی و آزمون خم شدن به پهلو از حالت ایستاده مورد ارزیابی قرار گرفت. در مرحله دوم تحقیق یک گروه 15 نفری از بین افارد سالم و سه گروه 15 نفری از بین افرادی که بیشترین شدت ابتلا به لوردوز، کیفوز و اسکولیوز را داشتند، انتخاب شدند و عملکرد عضلات ضدجاذبه آنها با استفاده از آزمونهای حرکتی کشش از بارفیکس، دراز و نشست، sit & reach ، اکستنشن تنه، خم شدن به پهلو از حالت ایستاده و بلند کردن تنه در وضعیت خوابیده به پهلو، مورد ارزیابی قرار گرفت و میانگین رکورد گروه سالم با هریک از گروههای سه گانه ناهنجار در هر آزمون با استفاده از آزمون آماری آنالیز واریانس (anova) مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد:1- 26/73 درصد از آزمودنیها دارای زوایای غیرطبیعی کیفوز (79/8% شدید، 85/53% متوسط و 62/10% خفیف) ، 4/30 درصد دارای زوایای غیرطبیعی لورودوز (4/5% شدید، 18% متوسط 7% خفیف) و 77/56 درصد دارای اسکولیوز (62/13% شدید، 34/36% متوسط، 81/6 % خفیف) می باشند. 2- بین عملکرد عضلات ضد جاذبه گروه سالم و گروه های سه گانه ناهنجار در آزمون کشش از بارفیکس تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. 3- بین عملکرد عضلات ضد جاذبه گروه سالم و گروههای سه گانه ناهنجار در آزمون دراز و نشست تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. 4- بین عملکرد عضلات ضدجاذبه گروه سالم و گروههای سه گانه ناهنجار در آزمون sit & reach تفاوت معنی داری مشاهده گردید که براساس آزمون lsd این تفاوت بین گروه سالم و گروه لوردوز معنی دار بود. 5- بین عملکرد عضلات ضد جاذبه گروه سالم و گروههای سه گانه ناهنجار در آزمون اکستنشن تنه تفاوت معنی داری مشاهده گردید که براساس آزمون lsd این تفاوت بین گروه سالم و گروه های لوردوز و کیفوز معنی دار بود.6- بین عملکرد عضلات ضد جاذبه گروه سالم و گروههای سه گانه ناهنجار در آزمون خم شدن به پهلو از حالت ایستاده تفاوت معنی داری مشاهده گردید که براساس آزمون lsd این تفاوت بین گروه سالم و گروه اسکولیوز معنی دار بود. 7 - بین عملکرد عضلات ضدجاذبه گروه سالم و گروههای سه گانه ناهنجار در آزمون بلند کردن تنه در وضعیت خوابیده به پهلو تفاوت معنی داری مشاهده گردید که براساس آزمون lsd این تفاوت بین گروه سالم و گروه اسکولیوز معنی دار بود. در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که در حفظ وضعیت بدنی دانش آموزان انعطاف پذیری عضلات ضدجاذبه مهمتر از سایر عملکردهای عضلانی آنها مانند قدرت و استقامت می باشد و در ساعات تربیت بدنی در مدارس باید بر کشش این عضلات و بویژه کشش عضلات همسترینگ تاکید بیشتری شود.
سید دارا حسینی رضا قراخانلو
تمرینات پلیومتریک تمریناتی هدفمند در تقابل قدرت با سرعت حرکت برای تولید توان است . این نوع تمرینات با درگیر کردن تعداد بیشتری از دوکهای عضلانی و تاثیر بر خاصیت الاستیک با کشسانی عضلات ، سازگاریهای عملکردی مختلفی را در عضلات به وجود می آورند که نتیجه آن عمل بهتر و هماهنگ تر عضلات (همزمانی در بکارگیری تارها) و ایجاد قدرت انفجاری بیشتر در عمل می باشد. دراین راستا پژوهشگر در نظر دارد به بررسی اثر تمرینات پلیومتریک بر پارامترهای الکترومیوگرافی و الکترونوروگرافی در ورزشکاران بپردازد.
عبدالناصر پیغون رضا قراخانلو
بسیاری از پژوهشگران اندازه گیری نسبت دور کمر به دور لگن whr را به عنوان شاخص پیکرسنجی ساده ای برای ارزیابی چاقی شکمی (چاقی مردانه) و احتمال خطر ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی و دیابت و پیشگیری ازاین بیماریها توصیه کرده اند. برخی دیگر از پژوهشگران نسبت دور کمر به قد wsr و برخی دیگر شاخص توده بدن bmi و بعضی درصد چربی بدن را شاخص بهتری برای تعیین خطر بیماریهای قلبی-عروقی و دیابت دانسته اند. با توجه به اینکه شاخصهای پیکرسنجی تحت تاثیر جنس، سن، قوم و نژاد ، فرهنگ اجتماعی-اقتصادی و ... هستند، تحقیق حاضر به منظور بررسی ارتباط شاخصهای پیکرسنجی با عوامل خطرزای قلبی-عروقی و دیابت شال غلظت کلسترول تام ، تری گلیسرید، لیپوپروتئین پرچگال، لیپوپروتئین کم چگال، لیپوپروتئین بسیار کم چگال ، عامل خطر rf و قند خون ناشتا و همچنین بررسی افراد فعال و غیرفعال از نظر میزان شاخص ها ی پیکرسنجی اشاره شده و در نهایت با هدف کلی هنجاریابی در بین مردان 40سال به بالای شهر اهواز انجام گرفت.
حمیدرضا آرین فر رضا قراخانلو
در این پژوهش تاثیرات کاهش تعداد جلسات تمرینی و در مقابل افزایش شدت تمرین را روی تعدادی از عوامل آمادگی جسمانی و فیزیولوژیکی (توان هوازی، درصد چربی زیرپوستی، انعطاف پذیری عضلات پشت، استقامت عضلانی عضلات شکم، استقامت عضلانی عضلات کمربند شانه، قدرت انفجاری عضلات پا و شاخص توده بدنی) دانش آموزان 18-15 ساله و غیرورزشکار شهر اراک مورد بررسی قرار گرفته است.