نام پژوهشگر: مریم عسگری
مریم عسگری معصومه رجبی
چکیده : پژوهش حاضر، بررسی مورفوتکتونیک و نئوتکتونیک منطقه جنوب شرق دشت سراب است که شامل بخشی از ارتفاعات شمال رشته کوه بزقوش به همراه قسمت جنوبی دشت سراب می باشد. منطقه مورد نظر در عرض جغرافیایی َ44 ْ37 الی َ55 ْ37 شمالی و طول جغرافیایی َ25 َ ْ47 الی َ55 ْ47 شرقی واقع شده است. از نظر توپوگرافی ، منطقه مورد نظر دارای سه واحد کوهستان ، دشت و پایکوه می باشد که توسط جریانات متعدد که تعداد آنها به 10 مورد می رسد ، زهکشی می شود. لازم به توضیح است که این جریانات از زیرحوضه های رودخانه آجی چای می باشد. از نظر زمین شناختی، منطقه دارای توالی چینه شناسی قابل توجهی است و اغلب واحدهای چینه شناسی از قدیم به جدید در منطقه دیده می شود. بررسی توزیع جغرافیایی سنگهای برونزد یافته در منطقه مشخص می کند که اغلب آنها عمدتا مربوط به سنگهای آتشفشانی و رسوبات ائوسن است که از مقاومت متوسطی برخوردارند. در بخش بعدی پایاننامه حاضر، ابتدا شواهد مورفوتکتونیکی منطقه مورد بررسی قرار گرفته است برای این کار ابتدا گسلهای عمده منطقه شناسایی و ویژگی های آنها بررسی شد و سپس اقدام به بررسی شواهد مورفومتری ناشی از اثرات گسلها در منطقه گردید. شواهد بررسی شده شامل پرتگاههای گسلی ، دره های خطی گسلی ، تغییر مسیر آبراهه ها و جریانات منطقه ، تشکیل تراسهای آبرفتی ، جابجایی مخروط افکنه ، چشمه ها خصوصا چشمه های آب گرم و غیره می باشد. در فصل هفت که از بخشهای اساسی پژوهش حاضر به شمار می آید ، اقدام به بررسی فعالیت های نئوتکتونیکی منطقه شده است . محور اصلی این بررسی ، اندازه گیری شاخص های مختلف مورفومتری است که به تفکیک در حوضه های ده گانه منطقه صورت پذیرفته است. در بررسی حاضر تقریبا تمامی شاخصهای مورفومتری مورد اندازه گیری و ارزیابی قرار گرفته است شاخصهای مورد استفاده شامل: شاخص شیب طولی رودخانه(sl) ، نسبت شکل حوضه زهکشی(bs) ، شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی(afّ) ، عامل تقارن توپوگرافی(t) ، شاخص درصد بریدگی جبهه کوهستان(fd) ، درصد پرتگاه های بریده نشده جبهه کوهستان(eu) ، شاخص سینوزیته جبهه کوهستان(smf) ، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع(vf) و تجزیه و تحلیل منحنی هیپسومتری وانتگرال هیسپومتری می باشد. در حالت کلی بررسی نتایج اندازه گیری شاخص ها نشان می دهد که منطقه از نظر تکتونیکی نسبتا فعال است و مقدار فعالیت در بخشهای مختلف منطقه متفاوت است ؛ بدین معنی که مطابق نتایج همه شاخصها به غیر از شاخص هیپسومتری ، بخش غربی منطقه که شامل حوضه های بیجند(8)، هریس(9)، اسبفروشان(10) و همچنین حوضه اردها (4) می باشد فعالتر از سایر بخشهاست . در منطقه مورد مطالعه شاخص sl نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است این شاخص از طریق تغییرات نیمرخ طولی رودخانه و بررسی ویژگی های زمین شناختی( لیتولوژی- تکتونیک) مسیر و از طریق نقشه های زمین شناسی بررسی شده و امکان تشخیص اثرات تکتونیکی در طول مسیر را فراهم نموده است. در پایان پس از بررسی شاخصهای مورفومتری در منطقه جهت برآورد مجموع فعالیت تکتونیکی از شاخص iat نیز استفاده شده است ، طبق نتایج این شاخص ، حدود تغییرات فعالیت نسبی تکتونیکی در زیر حوضه های ده گانه از کم تا زیاد است و در مجموع می توان منطقه را از نظر فعالیت های نئوتکتونیکی فعال محسوب نمود.
مریم عسگری فرهنگ لران
نظریه میدان همدیس یک نظریه میدان کوانتمی با تقارن های همدیس است. در این پایان نامه ابتدا به معرفی نظریه میدان همدیس در دو-بُعد می پردازیم و می بینیم جبر حاکم بر این نظریه جبر ویراسرو است. با استفاده از فرمول بندی نظریه میدان همدیس، تابع پارش را برای نظریه ی آزاد فرمیونی و بوزونی محاسبه می کنیم. برای نظریه ی میدان همدیس روی چنبره، تابع پارش تحت تبدیلات آجری ناورداست. فرض می کنیم میدان های بوزونی در بازه ی مشخصی فشرده سازی شده اند، بنابراین خواهیم دید که تابع پارش نظریه ی آزاد فرمیونی با تابع پارش نظریه ی آزاد بوزونی در یک بازه ی مشخص برابر است. به عنوان یک نظریه میدان همدیس، نظریه ریسمان بوزونی با کنش پولیاکف را مورد مطالعه قرار می دهیم و آن را با استفاده از روش brst کوانتیده می کنیم. هم چنین برای نظریه ی ریسمانی که فضای هدف آن گروه-خمینه ی یک گروه لی دل خواه است. جریان های مولد این گروه از جبر آفین کث-مودی پیروی می کنند و همان گونه که خواهیم دید این جبر شامل یک مقدار مشخصه به نام تراز جبر است. کنش این نظریه را کنش وس-زومینو-ویتن می نامند. با اضافه کردن یک آزادی پیمانه ای به این کنش، به طوری که مشاهده پذیرهای آن در گروه حاصلِ قسمتی مقدار گیرند، این مدل را پیمانه ای می کنند. ریسمان ها در این مدل در حد بحرانیِ تراز جبر رفتار ویژه ای دارند. با استفاده از فرمول بندی سوگاوارا می بینیم این حد، حد بی-تنش ریسمان بوزونی است. پس از تثبیت پیمانه ی کنش با زیرگروه های گروه تقارنیِ آن نشان داده می شود که در حد بی-تنش هندسه ی فضای هدف یک-بُعدی است و گرانش به شکل یک میدان لیوویل با بار زمینه ی مشخص و ثابت کیهان شناختیِ صفر از طیف واجفتیده می شود.
مریم عسگری فاطمه احمدی
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی الگوی تغییر مفهومی بر یادگیری مفاهیم الکتریسیته ساکن صورت گرفته است. این الگو یکی از روش های فعال تدریس است که بر توجه به پیش زمینه ی ذهنی دانش آموزان تأکید دارد و اصول زیربنایی آن از نظریه ی سازنده گرایی گرفته شده است. پژوهش های صورت گرفته نشان می دهند معلومات دانش آموزان در زمینه فیزیک اغلب به جای اینکه سودمند و قابل استفاده باشد جنبه صوری دارد، همچنین دانش آموزان در درک مفاهیمی همچون الکتریسیته ساکن با مشکل مواجه اند و تصور و درک درستی از آن ها نداشته و دچار کج فهمی هستند. تحقیقات نشان می دهد که دانش آموزان در درک مفاهیم الکتریسیته ساکن با مشکل مواجه اند و تصور و درک درستی از آن ها نداشته و دچار کج فهمی هستند. بنابراین تلاش برای بهبود وضعیت آموزشی فیزیک و توجه ویژه به کج فهمی ها و چگونگی رفع آن ها لازم و ضروری به نظر می رسد. در طول سه دهه ی گذشته در مورد کج فهمی های دانش آموزان در حیطه ی علوم پژوهش های زیادی انجام شده است. این پژوهش ها نشان می دهد که شیوه تدریس سنتی نمی تواند در کاهش کج فهمی ها موثر باشد. در میان راه حل هایی که پژوهشگران برای این مهم پیشنهاد نمودند. دیدگاه تغییر مفهومی توجه بیشتری را جلب نمود و پژوهش ها نشان داد که تغییر مفهومی در یادگیری معنادار مفاهیم علمی موثر واقع گردیده است. پایه های دیدگاه تغییر مفهومی به تلاش فلاسفه و مورخین برای توضیح نظریه تغییر در علوم برمی گردد. توماس کوهن (1962) در کتاب معروف ساختار انقلاب های علمی بیان می کند که عملکرد علم درون دستگاهی از عقاید مشترک و فرضیات رخ می دهد که یک مدل را می سازد و کشف زمانی اتفاق می افتد که یک پدیده در این مدل نگنجد و با آن مطابقت نداشته باشد. در این راستا محققان دیگری همچون پسنر، استرایک، هیوسون و گرت سوگ (1982)، به شباهت میان چگونگی تغییر در علوم و احتیاج دانش آموزان به تغییر چارچوب های ذهنی و جایگزینی آن با مفاهیم علمی اشاره کردند. بر طبق تحقیقات پسنر و همکارانش چهار شرط برای روی دادن تغییر مفهومی ضروری است:1) دانش آموزان باید از مفاهیم موجود در ذهن شان عدم رضایت داشته باشند.2) مفاهیم جدید باید روشن، صریح و قابل فهم باشند.3) مفاهیم جدید باید پذیرفتنی و باورکردنی باشند.4) مفاهیم جدید باید قابل کاربرد باشند. به همین سبب الگویی بر گرفته از این نظریه با نام الگوی تغییر مفهومی برای پژوهش در نظر گرفته شد. . جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر سال سوم دبیرستان شهرستان اردل هستند. طرح این پژوهش چهار گروه سولومن است که نمونه های انتخاب شده جزء نمونه های در دسترس است که به طور تصادفی دو گروه برای نمونه آزمایشی و دو گروه برای نمونه کنترل انتخاب شده اند. ابزار اندازه گیری متغیرها شامل آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته است که پرسش های آن در سه حیطه ی دانستن، فهمیدن و به کار بستن اند. از شاخص های مرکزی و پراکندگی و آزمون های t و تحلیل واریانس دو طرفه برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. نتایج نهایی پژوهش نشان می دهد که شیوه تدریس تغییر مفهومی به شیوه تدریس سنتی در میزان یادگیری مفاهیم فیزیک و در کشف کج فهمی ها و اصلاح آن ها برتری دارد.
مریم عسگری وحید شالی امینی
در این پژوهش به دو نوع از اطلاعات نیاز داریم که هرکدام در رشته مخصوص خود باید بررسی شوند. دو مقوله معماری و روانشناسی. تحقیقات زیادی در مورد فضای آموزشی و زندگی کودکان انجام شده. همه منابع ارزش یکسانی ندارند. در این پژوهش سعی می شود که با بررسی پروژه های مطرح ساخته شده و چند منبع مهم که اعتبار علمی لازم را داشته باشد به نتیجه برسیم. این تحقیق اهمیت خود را در درجه اول از اهمیت دوران کودکی به عنوان یکی از موثرترین دوران زندگی می گیرد. توجه به این دوران می تواند بسیاری از مشکلات و نارسایی های آینده را مرتفع کند. با توجه به اینکه قشری از جامعه را در آینده افرادی تشکیل خواهند داد که به هر دلیل از حمایت خانواده محروم مانده اند و اگر با ذهنی افسرده و پریشان به بزرگسالی برسند می توانند برای خود و دیگران مشکل ساز شوند و باید به این قشر کمک شود تا احساس شادی و ارزشمند بودن کنند و به صورت افرادی خلاق پا به عرصه اجتماع بگذارند. دلیل انتخاب این موضوع رسیدن به راه حل هایی در طراحی فضای زندگی و تحصیل این کودکان برای داشتن جامعه ای سالم تر و خلاق تر و در نتیجه موفق تر است.بافت واقعی محیط انسانی همان فضای هستی بشر است ولی آنجا که پای خواسته ها و نیازها به میان کشیده می شود انسان و محیط در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند و انسان در جهت رفع نیازها به واقعیت بخشیدن به فضای هستی در عرصه های گوناگون می پردازد .کودک باید در برخورد با احجمام و بناها و همین طور در ارتباط و زندگی درون آنها احساس راحتی، عدم ترس و آرامش کند. تاریکی بیش از هر چیز دیگری به اضافه فرمهای نامتناسب او را می ترساند. فضاهایی با رنگهای شاد و روشن و گاهی رنگ هایی با فرمهای نامشخص (مثل حالتی که در نقاشی با آبرنگ پدید می آید) موضوعات رویایی و خیال انگیز را القا می کند و در کودک احساسی چون عاطفی، رفیق، مهربان، رویایی و پروازدهنده بودن را القا می کند. همچنان که فضاها برای کودکانی با سن بالاتر طراحی گردد از رنگ هایی ملایم با مرزهای مشخص، جزییات بیشتر در بنا و انحناهای نرم در طراحی فضا می توان استفاده کرد. ادراک فضا کار بسیار دشواری است. کودک باید در عین حال هم خود را از دنیای اطرافش تمیز دهد و هم این دنیا را تجزیه و تحلیل کند. این عمل را بوسیله شناختن اشیاء اطرافش انجام می دهد. در طراحی این پروژه قرار است به سه مقوله روانشناسی کودک، انعطاف پذیری و نظریه بازی توجه شود . در نهایت بر اساس مطالبی که ذکر شد، آیتم های پروژه باید ساده و جذاب باشند. خیلی پیچیده نباشند تا برای بچه ها قابل درک باشند و همینطور کسل کننده هم نباشند. در اینجا به دلیل اینکه زوایای نرم با احساسات و سلایق دخترانه متناسب تر است سعی می شود تا زوایای تند و قائمه نداشته باشیم. و در عین حال باید تلاش شود که ساختمان ها صمیمی تر با مخاطب روبرو شوند. با توجه به اینکه مخاطبان این طرح کودکان بی سرپرست هستند باید هزینه ساخت و نگهداری توجیه کننده باشد. و فرمهایی که صرفاً فرم باشند و یا تجهیزاتی که مستلزم هزینه بالا باشند عملاً توجیهی نخواهد داشت. پس باید پیشنهادی مطرح شود که با حداقل هزینه ساخت و نگهداری نتیجه خوبی داشته باشد.
مریم عسگری منوچهر فرج زاده اصل
تغییر جهانی آب و هوا به بحث برانگیز ترین مسئله محیطی دوران ما تبدیل شده است که بر بسیاری از فعالیتهای انسانی تاثیر می گذارد. ازدیاد گازهای گلخانه ای، می تواند طبیعت و اقلیم یک منطقه را تغییر داده و بالاخص بر جاذبه های گردشگری طبیعی منطقه تأثیر گذارند. از این رو مقاصد اکوتوریسمی که اساساً بر پایه جاذبه های طبیعی استوار است، در معرض تهدیدهای بیشتری قرار دارند. دامنه جنوبی البرز که به کوهستان توچال شهرت دارد، یکی از مقاصد اکوتوریسمی است که به دلیل مجاورت با کلان شهر تهران از آسیبهای تغییرات آب و هوایی مصون نمانده است. این تحقیق به منظور بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر جاذبه های اکوتوریسمی منطقه توچال انجام شده است. بدین منظور، ابتدا داده های هواشناسی ایستگاه سینوپتیک، شمال تهران در یک دوره آماری 23 ساله (2010- 1988)، داده های هیدرومتری ایستگاه های مقصود بیک و هفت حوض و همچنین آمار تعداد بازدید کنندگان مجموعه توچال در یک دوره آماری 9 ساله (1392- 1384) جهت بررسی تغییرات و وجود یا عدم وجود روند مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت بررسی تغییرات جاذبه ها، طی سه مرحله شامل بازدید میدانی و عکسبرداری از جاذبه ها، بررسی های کتابخانه ای و ابزار پرسشنامه داده های مورد نظر جمع آوری شده است. جهت بررسی فرضیات پژوهش از آزمون¬کای¬دو و ضریب همبستگی اسپیرمن، استفاده شده است. نتایج این تحقیق نشان داد، که افزایش دما، کاهش بارندگی، طولانی شدن فصل گرما وکاهش تعداد روزهای برفی باعث کوتاه شدن طول فصل اسکی ؛ کم آب شدن و خشک شدن تعدادی از آبشارها و چشمه ها و رودخانه ها منطقه، مهاجرت و کاهش جمعیت گونه های جانوری و از بین رفتن گونه های گیاهی شده است. همچنین بین بارش برف و تعداد اسکی بازان رابطه مستقیم وجود دارد و با کاهش بارش برف و کوتاه شدن طول فصل سرما، تعداد اسکی بازان کاهش پیدا کرده است. لذا ذینفعان گردشگری منطقه، باید برای رویارویی با تغییرات اقلیمی، خود را با این تغییرات تطبیق دهند تا اینکه مخاطرات سرمایه گذاری در بخش گردشگری برای دستیابی به فرصت های جدید به حداقل خود برسد و در مسیر اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی پایدار قرار گیرد .
مریم عسگری عبدالجواد طاهری زاده
فرض کنیم m یک –rمدول و c تابعی از m به گردایه ایده آل های r است که به صورت زیر تعریف می شود. c(x)=?{i:iکوچکتر و یا مساوی r, x?im} (x?m مدول m یک –r مدول محتوا نامیده می شود اگر برای هر x?c (x)m, x?m. –r جبر b یک –r جبر محتوا نامیده می شود در صورتی که b یکدست با وفا و –r مدول محتوا باشد و در فرمول محتوا ددکیند-مرتنز صدق کند. در این پایان نامه با استفاده از روش های نظریه ایده آل ها، نتایج جدیدی برای مدول ها و جبرهای محتوا ثابت می گردد.