نام پژوهشگر: ناصر نوشادی

ارزشیابی جایگاه اندیشه انتقادی در برنامه درسی رشته مطالعات اجتماعی مراکز تربیت معلم ایران: ارائه چارچوب مفهومی پیشنهادی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1389
  ناصر نوشادی   محسن خادمی

هدف این پژوهش ارزشیابی جایگاه اندیشه انتقادی در برنامه درسی مراکز تربیت معلم ایران است. به همین منظور با استفاده از مدل فسیونه(1993 و 2010) از دو مقیاس گرایش های اندیشه انتقادی(cctdi) و مهارتهای اندیشه انتقادی(cctst) استفاده به عمل آمد. تعداد گروه نمونه برابر با 351 دانشجو(159 نفر زن و 192 نفر مرد) و 33 مدرس(18 نفر مرد و 15 نفر زن) بودند که از چهار استان کشور به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. همچنین با استفاده از روش تحلیل محتوا، ده کتاب تخصصی رشته مطالعات اجتماعی از نظر مولفه های گرایش و مهارت های اندیشه انتقادی با استفاده از مدل فسیونه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله از تجزیه و تحلیل داده ها و تحلیل محتوا به قرار زیر بود: 1-دانشجویان و مدرسان گرایش ضعیف و مهارت اندکی در اندیشه انتقادی داشتند. 2-سهم کتاب های تخصصی در گرایش ها و مهارتهای اندیشه انتقادی بسیار اندک بود. 3-رابطه مثبت و معناداری بین گرایش ها و مهارتهای اندیشه انتقادی به دست آمد. 4-تفاوت معناداری بین جنسیت دانشجویان در گرایش ها و مهارتهای اندیشه انتقادی به دست نیامد. 5-تعامل جنسیت و سال تحصیل تاثیری معنادار بر پرورش گرایشها و مهارتهای اندیشه انتقادی نداشت.

پیش بینی رضایت از زندگی براساس الگوی ارتباطی خانواده با نقش واسطه ای انگیزش مذهبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  بنت الهدی آذربون   قوام ملتفت

پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رضایت از زندگی براساس الگوی ارتباطی خانواده با واسطه گری انگیزش مذهبی در دانشجویان انجام گرفت. بدین منظور نمونه ای مشتمل بر 350 دانشجو (150 پسر و 200 دختر) از بین دانشکده های (علوم تربیتی، مهندسی، علوم پایه و حقوق) دانشگاه شیراز به شیو? نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب گردید، شرکت کننده گان در پژوهش، مقیاس رضایت از زندگی دینر و همکاران (1985)، و مقیاس الگوی ارتباطی خانواده ریچی و فیتزپاتریک (1994)، و مقیاس انگیزش موقعیتی گی، والرند و بلانچارد (2000) را پاسخ دادند، پایایی و روایی مقیاس ها محرز گردید. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج حاکی از آن بود که بین الگوی ارتباطی خانواده و رضایت از زندگی ارتباط مستقیم و معناداری وجود دارد. بدین صورت که بعد گفت و شنود به طور مثبت و بعد همنوایی به طور منفی پیش بینی کنند? رضایت از زندگی بودند. همچنین نتایج نشان داد که الگوی ارتباطی خانواده بر انگیزش درونی مذهبی و بیرونی مذهبی اثر دارد. در نهایت اینکه انگیزش درونی مذهبی می تواند بین الگوی ارتباطی خانواده و رضایت از زندگی نقش واسطه ای ایفا کند. یافته ها با توجه به تحقیقات پیشین به بحث گذاشته و پیشنهاداتی برای انجام پژوهش های بیشتر در این زمینه مطرح شده است.

بررسی رابطه گرایش به تفکر انتقادی و فراشناخت در دانشجویان رشته های هنر و غیر هنر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  فاطمه موسی پور   ناصر نوشادی

هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه تفکر انتقادی و فراشناخت دانشجویان رشته¬های هنر و غیر هنر بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه¬ی دانشجویان دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 93-92 است که از میان آنها نمونه¬ای مشتمل بر450 دانشجو( 220دانشجوی رشته هنر و 230 دانشجوی رشته غیر هنر) با استفاده از نمونه¬گیری تصادفی طبقه¬ای انتخاب شدند. روش تحقیق از نوع همبستگی بوده است. ابزارهای سنجش در این تحقیق، شامل مقیاس گرایش به تفکر انتقادی(ریکتس، 2003) و مقیاس باورهای فراشناختیmcq-30(ولز و کاترایت- هاتون،2004) بوده است پایایی و روایی برای مقیاس گرایش به تفکر انتقادی 0/89 و برای مقیاس فراشناخت 0/80به دست آمده است. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از شاخص¬های آمار توصیفی(فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی(آزمون t مستقل، تحلیل واریانس چند متغیره، ماتریس همبستگی) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده¬ها نشان داد که رابطه معناداری بین تفکر انتقادی و فراشناخت در دانشجویان هنر وجود داشت. همچنین تفاوت معناداری بین دانشجویان رشته هنر و غیر هنر در مولفه های تفکر انتقادی وجود داشت. به بیان دیگر دانشجویان رشته هنر نمره بالاتری به نسبت دانشجویان غیر هنر به دست آوردند. همچنین تاثیر مقطع تحصیلی، رشته و تعامل مقطع تحصیلی و رشته بر فراشناخت معنادار بود. به بیان دیگر دانشجویان رشته هنر و مقطع دکتری فراشناخت بالاتری به نسبت سایر رشته ها و سایر مقاطع تحصیلی داشتند.

بررسی ارتباط بین صلاحیت راهبری و گرتیش به تفکر انتقادی در اساتید دانشگاه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1394
  مجید علی پور بهزادی   ناصر نوشادی

هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه راهبری و گرایش به اندیشه انتقادی اساتید دانشگاه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی اساتید تمام وقت دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 93-92 بود که از میان آنها نمونه ای مشتمل بر217 استاد بر اساس جدول نمونه گیری مورگان و کرجسی و با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. روش تحقیق از نوع همبستگی بود. در پژوهش حاضر از دو ابزار استفاده به عمل آمد: الف) مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (ریکتس، 2003) بود. این مقیاس مشتمل بر 33 گویه و در بردارنده 3 مولفه خلاقیت، بلوغ شناختی واشتغال ذهنی می باشد. پایایی سه زیر مقیاس خلاقیت، بلوغ شناختی و اشتغال ذهنی به ترتیب66/0 و 75/0 و 96/0 به دست آمد. ب) مقیاس صلاحیت راهبری مشایخ(1383) بود. این مقیاس دارای 35 ماده می باشد. ضریب آلفای کرونباخ برای زیرمقیاس برابر با 82/0 به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین راهبری و گرایش به تفکر انتقادی در بین اساتید وجود داشت. همچنین یافته ها نشان دادند که 39 درصد از واریانس صلاحیت راهبری توسط متغیرهای مستقل تبیین می شود. برای بررسی اینکه سهم هر یک از آنها به چه میزان است از ضریب رگرسیون استاندارد(بتا) استفاده گردید و مشخص شد که مولفه اشتغال ذهنی با بتای 44/0 و بلوغ شناختی با بتای 19/0 سهم مثبت و معناداری در پیش بینی صلاحیت راهبری داشتند. لازم به ذکر است که مولفه خلاقیت سهم معناداری در پیش بینی صلاحیت راهبری اساتید دانشگاه نداشت. همچنین اعضای هیات علمی خود را در تمامی ابعاد راهبری و تفکر انتقادی پایین تر از حد مطلوب ارزیابی نمودند. از طرفی، نتایج نشان می دهند که متغیرهای مرتبه علمی، جنسیت و سابقه تدریس توان پیش بینی کنندگی معناداری برای صلاحیت راهبری اساتید دانشگاه را نداشتند. و همچنین یافته ها حاکی از عدم تاثیر متغیر سابقه، مرتبه علمی و جنسیت بر صلاحیت راهبری اساتید دانشگاه داشت.

بررسی رابطه بین جهت گیری هدف با خودتنظیمی یادگیری پیشرفت تحصیلی و رضایت از تحصیل در دانش آموزان دختر و پسر رشته های مختلف تحصیلی دوره پیش دانشگاهی شهر شیراز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1362
  ناصر نوشادی   اکبر مسعودی

این پژوهش در پی پاسخ گویی به این سوال بوده است که، هریک از انواع جهت گیری هدف، به چه میزان دارای قدرت پیش بینی کنندگی برای خودتنظیمی یادگیری، پیشرفت تحصیلی و رضایت از تحصیل در کل گروه مورد پژوهش، در رشته های مختلف تحصیلی و در جنسیت دارد؟به همین منظور از ابزاری (مقیاس) که شامل سه قسمت بود استفاده گردید. قسمت اول شامل مقیاس هدف گزینی تحصیلی ‏‎(agoq)‎‏ است که توسط بوفارد (1998) ، تهیه شده که شامل: (جهت گیری معطوف به یادگیری جهت گیری معطوف به عملکرد و جهت گیری پرهیز از شکست). قسمت دوم، شامل مقیاس خود تنظیمی یادگیری ‏‎(srlq)‎‏ که این مقیاس توسط پنتریچ و دیگروت ‏‎‎‏(1990) در دو قسمت استراتژیهای شناختی و فراشناختی تهیه گردیده است. و قسمت سوم، شامل پرسشنامه رضایت از تحصیل که توسط محمود بحرانی و بهرام جوکار (1378) تهیه شده است. در این پژوهش نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ ضرایب بدست آمده برای عامل تسلط (83/0)، برای عامل عملکرد (72/0) و برای عامل پرهیز از شکست برابر با (85/0) و برای استراتژیهای شناختی (71/0) و برای فراشناخت (69/0) بدست آمد. همچنین ضریب آلفای کرونباخ برای رضایت از تحصیل برابر با (92/0) محاسبه گردید. روایی مقیاس جهت گیری هدف با استفاده از روش مولفه های اصلی مورد تحلیل عاملی قرار گرفت، که نتایج تحلیل عاملی با توجه به منحنی ‏‎(scree)‎‏ موید وجود سه عامل در میان سوالات بود که براساس مقدار ارزش ویژه ای که داشتند 46 درصد از واریانس کل پرسشنامه را پیش بینی می کردند. همچنین ماتریس بار عاملی مورد چرخش به روش واریماکس قرار گرفت. از طرفی برای مقیاس خود تنظیمی یادگیری از شیوه همسانی درونی استفاده گردید. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر دوره پیش دانشگاهی شهر شیراز در سال تحصیلی 80- 1379می باشند، که شامل (5412 نفر دختر و 3159 نفر پسر) می گردد. حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای محاسبه گردید که در نهایت، 311 نفر دانش آموز (150 نفر پسر و 161 نفر دختر) انتخاب گردیدند. در این پژوهش جهت تبیین سهم هر یک از متغیر مستقل در پیش بینی متغیرهای وابسته از روش آماری رگرسیون چند متغیره ((شیوه اینتر)) استفاده گردید. نتایج حاصل با استفاده از روش رگرسیون چند متغیره به شرح زیر می باشد:الف) تحلیل رگرسیون نشان دهنده قدرت پیش بینی کننده مثبت و معنادار جهت گیری هدف یادگیری (تسلط) با خود تنظیمی یادگیری، پیشرفت تحصیلی و رضایت از تحصیل در کل گروه مورد پژوهش و در تمامی رشته های تحصیلی داشته است و در جنسیت، در گروه دختران برای تمامی متغیرها دارای قدرت پیش بینی کنندگی مثبت و معناداری بوده است. و در گروه پسران این نوع جهت گیری هدف برای تمامی متغیرها بجز پیشرفت تحصیلی دارای قدرت پیش بینی کنندگی مثبت و معنادارای بوده است. ب) در جهت گیری هدف عملکرد، در دو گروه دختران و پسران در متغیر پیشرفت تحصیلی از قدرت پیش بینی کنندگی مثبت و معناداری برخوردار بوده است. و در سایر موارد یا دارای قدرت پیش بینی کنندگی منفی و معنادار بوده است و یا از قدرت پیش بینی کنندگی معناداری برخوردار نبوده است. ج) و جهت گیری پرهیز از شکست، در اکثر موارد دارای قدرت پیش بینی کنندگی منفی و معناداری بوده است و در بعضی موارد از قدرت پیش بینی کنندگی معنا داری برخودار نبوده است.