نام پژوهشگر: زهرا خدایی
زهرا خدایی هادی وکیلی
با توجه به مطالبی که در پایان نامه بیان شده است، شباهت ها و تفاوت های دیدگاههای امام خمینی (س) و جیلی را در چند مقوله ذکر می کنیم: الف: شباهتها 1- انسان برترین موجود آفرینش و شگفت انگیز ترین مخلوقی است که پا به عرصه حیات گذاشته است؛ 2- عین ثابت انسان کامل، که از آن به حقیقت محمدیه (ص) تعبیر می شود، صورت اسم اعظم الله است و به اعتبار اولیت و سیادتی که این نام در میان نامهای الهی دارد، انسان کامل «کون جامع» «اول ماخلق الله»، مظهر جامع الوهیت، آیینه تمام نمای اسما و صفات الهی و مثل اعلای خداوند در تمامی مراتب وجود است؛ 3- سایر موجودات، از فرشتگان عالم قدس گرفته تا موجودات عالم ملک، هیچکدام به تنهایی دارنده کمالات و مظهر همه نامهای حق نیستند؛ 4- انسان کامل، که بر صورت الهی آفریده شده، تنها موجودی است که توانست بار امانت الهی را بر دوش کشیده و ردای خلقت حق را در همه عوالم هستی بر تن بپوشد؛ 5- خلافت و ولایت انسان کامل، به اعتبار ولایت اسم اعظم الله، در همه عوالم و همیشگی و سرمدی است؛ 6- انسان کامل واسطه فیض وجود از مبدأ فیاض به سایر موجودات است، به عبارت دیگر خداوند از طریق تجلی در عین ثابت محمدی (ص) بر سایر اعیان تجلی می نماید؛ 7- مصداق کامل و بارز انسان کامل، پیامبر (ص) است و همه مراتب ظهور به مرتبه اتمّ احمدی (ص) که دارای خلافت کلی الهی و صورت ازلی و ابدی است، پایان می پذیرد؛ 8- عالم با همه اجزایش در اختیار انسان کامل است و او به عنوان خلیفه الهی دارای تصرفی تام و تمام در عالم است. 9- جایگاه انسان کامل با توجه به مسأله ولایت که ناظر به رابطه انسان کامل با وجود مطلق است، جایگاه رفیعی است چرا که تنها انسان کامل است که می تواند به مقام ولایت دست یابد. ب: تفاوتها 1- در باب خلافت و ولایت انسان کامل، امام خمینی (س) و جیلی معتقد به فراگیری مقام انسان کامل و استمرار کمال او در همه دوران هستند، اما رویکرد اسلامی- شیعی امام خمینی (س) بارزتر است چرا که ایشان این مقام را پس از انسان کامل- که صورت کامل خود را در زمین در حضرت محمد (ص) آشکار ساخته است- از آن ائمه معصومین (ع) و امام عصر (عج) دانسته و تصریح می کنند که همان گونه که میان حقیقت محمدی (ص) و حقیقت علوی (ع) اتحاد وجودی برقرار است، میان ولایت و خلافت آن دو نیز این هماهنگی وجود دارد یعنی ولایت و خلافت علوی (ع)، جلوه و مظهری از خلافت و ولایت محمدی (ص) است. اما جیلی در این باره به طور کلی سخن گفته و معتقد است که از آنجایی که کمال برای افراد انسانی جز با تبعیت از افراد کامل محقق نمی شود و مصداق بارز افراد کامل پیامبر (ص) است، پس او خلیفهالله است. جیلی استمرار این کمال را پس از پیامبر (ص) به اولیای بزرگ الهی، اقطاب و رجال الغیب نسبت داده و همه آنها را جلوه و شأنی از شئون حقیقت پیامبر (ص) می داند. 2- همان طور که پیشتر بیان شد، امام خمینی (س) برای خلافت و ولایت الهی- خلافت از ذات احدی غیبی در مقام ظهور- دو وجه قائلند: وجه غیبی که به سوی هویت غیبیه است و از این جهت باطن است و هرگز ظهور نمی یابد؛ دیگری وجهی که به سمت عالم اسماء و صفات است و واسطه ای میان احدیت غیبیه و حضرت واحدیت و مقام کثرت است، که از آن تعبیر به خلافت در ظهور و تعین می شود و همین خلافت است که روح خلافت محمدی (ص) است. اما جیلی در تبیین خلافت و ولایت انسان کامل از مقامی به نام «ختام» سخن به میان می آورد که عبارتست از تحقق به حقیقت ذات ذی الجلال و الاکرام. او معتقد است که هر کس به این مقام برسد ختم اولیاست زیرا این مقام، جامع جمیع مقامات است و از آنجایی که بالاتر از این مقام برای انسان مقامی نیست، آن را منحصراً از آن پیامبر (ص) می داند. از آنجایی که او معتقد است که با تجلی ذاتی حق، انسان وحدت خود را با حق درمی یابد و به مقام «ختام» می رسد، شاید بتوان پی برد که او قائل به «وحدت وجود» است. 3- در بحث ضرورت وجود انسان کامل، امام خمینی (س) معتقدند که وجود انسان کامل از جهت نشان دادن اسما و صفات الهی و ظهور اسم اعظم ضروری است و خداوند تنها در این مظهر تام، یعنی انسان کامل، تجلی نموده و ذات خویش را در آن مشاهده کرده است، چرا که تنها انسان کامل است که می تواند میان حقایق وجوبی و نسبتهای اسماء الهی از یک سو، و حقایق امکانی و صفات خلقی از سوی دیگر جمع کند. هر چند از نگاه جیلی نیز تنها انسان کامل است که مظهر اسماء و صفات الهی است، اما تعابیر او بی شباهت به تجسّد در مسیحیت نیست؛ زیرا در بیان جامعیت انسان- جمع بین مظهریت ذات مطلق الهی و مظهریت اسماء و صفات و افعال- بشریت را از انسان کامل سلب می کند و بیان می دارد که انسان کامل همان حق است که متصور در صورت خلقی است و یا خلق است که متحقق به معانی الهی است. 4- در مبحث حقیقت محمدیه (ص)، امام خمینی (س) سخن از عینیت حقیقت انسان کامل با اسم اعظم به میان می آورند و بیان می کنند که حقیقت محمدی (ص) مظهر تام و صورت عینی اسم اعظم، بلکه همان اسم اعظم است؛ و این بدان معناست که اولاً انسان کامل خلیفه الهی در تمام هستی است، ثانیاًَ همه اسماء و صفات الهی و اعیان از مظاهر، فروع و اجزای او هستند و او محیط بر همه موجودات است. اما جیلی قائل به مظهریت حقیقت محمدیه (ص) نسبت به اسم اعظم است و تعبیر تحقق و ظهور را در این باره به کار می برد. 5- همان طور که گفتیم امام خمینی (س) و جیلی به دنبال بحث از پایه ها و مراتب جلوه حق تعالی، مراتب و مقامات انسان را برمی شمرند که تعبیر امام خمینی (س) این است که انسان پس از رفض وجود خلقی،در آیینه اسم الله وجه حقیقی خود را مشاهده نموده و به مقام «انسان کامل» می رسد؛ و جیلی از جابجایی لطیفه الهی به جای نفس انسانی یاد می کند و از این لطیفه تحت عنوان «وجه الله» یاد می کند. 6- در مبحث خلق انسان بر صورت الهی، امام خمینی (س) معتقدند که صورت حقیقی انسان همان صورت حق است، و آدم مظهر کامل صورت حق است. اما جیلی معتقد است که در هر موجودی به اقتضای صورت روحانی آن موجود، وجه کاملی از پروردگار به صورت محسوس و متجسد وجود دارد؛ از سخنان او برمی آید که گویی قائل به ظهورلاهوت درناسوت است.
زهرا خدایی حجت رسولی
چکیده ندارد.
زهرا خدایی مجتبی رفیعیان
چکیده ندارد.