نام پژوهشگر: ماهگل توکلی
ماهگل توکلی حسین مولوی
مشکلات حافظه از شایع ترین پیامد های غیر قابل کنترل در بیماران صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان است. بر این اساس ارزیابی حافظه از مسائل اساسی مورد بررسی در برنامه جامع صرع بیماران مبتلا به صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان، علی الخصوص قبل از تصمیم گیری برای عمل جراحی درمانی صرع می باشد. از طرف دیگر هر نوع کمک در زمینه بازتوانی حافظه، موضوعی است که در کنار ارزیابی دقیق حافظه، اهمیت دارد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف ارزیابی حافظه و اثربخشی بازتوانی حافظه در بیماران صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان انجام شده است. این پژوهش در دو مرحله ارزیابی و بازتوانی اجرا گردید. در مرحله ارزیابی 132 بیمار صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان بستری شده در مرکز جامع صرع بیمارستان آیت ا.. کاشانی اصفهان بر اساس ملاک های ورود eeg و یافته های mri، غربالگری شدند. از میان آن ها 64 بیمار با دامنه سنی 15 تا 40 سال، فقدان عقب ماندگی ذهنی، تحصیلات پنجم ابتدایی به بالا، سلامت جسمانی عمومی و فقدان هر گونه بیماری عمده روانی و مغز و اعصاب همراه با صرع، انتخاب و در 4 گروه صرع لوب گیجگاهی کورتیکال راست =7، صرع لوب گیجگاهی کورتیکال چپ =17، صرع لوب گیجگاهی مزیال راست =22 و صرع لوب گیجگاهی مزیال چپ =18؛ و 32 آزمودنی که به شکل تصادفی از همراهان بیماران بستری شده در بیمارستان انتخاب گردیده بودند در گروه بهنجار قرار گرفتند. در مرحله بازتوانی 30 بیمار با دامنه سنی 15 تا 35 سال در گروه های بازتوانی(صرع لوب گیجگاهی راست=8 و صرع لوب گیجگاهی چپ=7) و کنترل(صرع لوب گیجگاهی راست=7 و صرع لوب گیجگاهی چپ8) قرار داده شدند. برای همه آزمودنی ها تست هوش وکسلر(فرم مختصر)، تست حافظه وکسلرiii و تست حافظه کلامی، دیداری و عملی اجرا گردیده بود. وضعیت حافظه بیماران مرحله بازتوانی، بعد از 4 ماه از پایان دوره بازتوانی مجددا از طریق تست حافظه رویدادی کلامی، دیداری و عملی بررسی گردید. در مرحله ارزیابی نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان دهنده وجود تفاوت معنادار بین گروه های بیمار و گروه بهنجار در نمرات شاخص های ترکیبی تست حافظه وکسلرiii و زیر مقیاس های آن و تست حافظه رویدادی بوده است(05/0>p). نتایج مقایسه های زوجی نشان داد نمرات حافظه شنیداری فوری و تاخیری و زیر مقیاس های آن و حافظه کلامی در گروه مزیال چپ کمتر از سایر گروه ها بوده است(039/0>p). اما برای حافظه دیداری و زیر مقیاس های آن بین گروه ها تفاوت معنادار به دست نیامده بود. همچنین نتایج tوابسته حاکی از آن بود که بین نمرات حافظه فوری و تاخیری در گروه ها تفاوت وجود نداشته است. تحلیل کوواریانس با اندازه های تکراری نیز نشان داد کارکرد حافظه عملی به شکل معناداری بیش از حافظه کلامی و حافظه دیداری بوده است(000/0>p). در مرحله بازتوانی مشخص گردید بین نمرات حافظه شنیداری فوری و تاخیری، تداعی جفت لغات i و ii و حافظه منطقی ii و حافظه کلامی و عملی در گروه های بازتوانی و گروه های کنترل تفاوت معنادار وجود داشته است(02/0>p). نتایج مقایسه های زوجی نشان داد نمرات حافظه دیداری فوری و تاخیری و زیر مقیاس های آن و حافظه دیداری تست حافظه رویدادی در گروه بازتوانی گیجگاهی چپ نه تنها بیش ازگروه های کنترل (02/0>p) بلکه به شکل معناداری بیش از گروه بازتوانی راست بوده است (011/0>p). نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد نمرات پیگیری حافظه کلامی، دیداری و عملی در گروه های بازتوانی به شکل معناداری بیش از گروه های کنترل بوده است(000/0>p). نتایج حاصل از پژوهش حاضر بیانگر آن است که هرچند وجود مشکل در کارکرد حافظه بیماران صرع لوب گیجگاهی مقاوم به درمان در مقایسه با افراد بهنجار توسط مقیاس حافظه وکسلرiii و تست حافظه رویدادی قابل تشخیص است، اما این آزمون ها در تعیین برتری جانبی محل ضایعه تنها برای حافظه شنیداری/کلامی تا حدی موفق بوده است. همچنین مشخص گردید برنامه بازتوانی حافظه برای پیشرفت وضعیت حافظه شنیداری/کلامی، حافظه دیداری و عملی موفق بوده است و اثربخشی آن بعد از 4 ماه پایداری داشته شده است.
مریم شریفی دولت آبادی حمیدطاهر نشاط دوست
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی وضعیت حافظه سرگذشتی، حافظه گذشته نگر، حافظه روزمره و حافظه آینده نگر بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس و بررسی اثر افسردگی و راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان بر عملکرد حافظه این بیماران بود. بدین منظور 52 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس (26 بیمار افسرده و 26 بیمار غیرافسرده) و 26 فرد سالم به روش در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. این افراد با استفاده از ابزارهای آزمون بازیابی حافظه سرگذشتی (amt)، پرسشنامه حافظه آینده نگر و گذشته نگر (prmq)، پرسشنامه حافظه روزمره (emq)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (cerq) و ویرایش دوم پرسشنامه افسردگی بک (bdi-ii) مورد بررسی قرار گرفتند. اثر متغیرهای سن، جنسیت، طول بیماری و شدت بیماری با استفاده از همتاسازی و اثر متغیر میزان تحصیلات با استفاده از تحلیل کوواریانس کنترل شد. نتایج پژوهش بیانگر تفاوت معنادار (007/0p<) عملکرد حافظه سرگذشتی در یادآوری خاطرات خاص، یادآوری خاطرات عام و میزان تأخیر زمانی در یادآوری خاطرات در بین سه گروه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس افسرده، بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس غیرافسرده و افراد سالم بود. میزان خطا در حافظه گذشته نگر، روزمره و آینده نگر نیز به طور معناداری (007/0p<) بین سه گروه متفاوت بود. همچنین نتایج حاصل از مقایسه عملکرد حافظه در دو گروه 21 نفری بیماران دارای نمره بالا در راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و بیماران دارای نمره پایین در این متغیر نشان داد که پس از کنترل اثر افسردگی، تنها یکی از زیرمقیاس های یادآوری خاطرات خاص (یادآوری خاطره خاص در پاسخ به محرک واژه های منفی) بین دو گروه تفاوت معنادار (002/0p<) داشت و در سایر متغیرهای مربوط به عملکرد حافظه بین این دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. بر اساس نتایج این پژوهش، حافظه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس نه تنها تحت تأثیر آسیب های نورولوژیک مرتبط با این بیماری قرار می گیرد بلکه متغیرهای روانشناختی همچون افسردگی و راهبردهای تنظیم هیجان نیز می توانند عملکرد آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
عصمت مسیبی حمید طاهر نشاط دوست
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی عملکرد حافظه سرگذشتی، حافظه گذشته نگر، حافظه روزمره و حافظه آینده نگر بیماران مبتلا به دیابت نوع دو و بررسی اثر افسردگی و راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان بر حافظه این بیماران بود. بدین منظور 48 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو(24 بیمار افسرده و 24 بیمار غیرافسرده) و 24 فرد سالم به روش در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. این افراد با استفاده از ابزارهای آزمون بازیابی حافظه سرگذشتی (amt)، پرسشنامه حافظه آینده نگر و گذشته نگر (prmq)، پرسشنامه حافظه روزمره (emq)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (cerq) و ویرایش دوم پرسشنامه افسردگی بک (bdi-ii) مورد بررسی قرار گرفتند. گروه ها از نظر متغیرهای سن، تحصیلات، طول بیماری و میزان قند خون دو ساعته(بعد غذا) همتا سازی شدند. نتایج پژوهش بیانگر تفاوت معنادار (001/0>p) عملکرد حافظه سرگذشتی در یادآوری خاطرات خاص، یادآوری خاطرات عام و تفاوت معنادار(002/0>p) میزان تأخیر زمانی در یادآوری خاطرات در بین سه گروه بیماراندیابتی افسرده، بیماران دیابتی غیر افسرده و افراد سالم بود. میزان خطا در حافظه گذشته نگر و روزمره به طور معنادری (02/0>p، 008/0>p)، بین سه گروه متفاوت بود اما بین میزان خطای حافظه آینده نگر در سه گروه بیماران دیابتی افسرده، دیابتی غیر افسرده و افراد سالم تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین نتایج حاصل از مقایسه میزان خطا عملکرد حافظه دو گروه بیماران دارای نمره بالا در راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و بیماران دارای نمره پایین در این متغیر نشان داد که پس از کنترل اثر افسردگی، تنها، در عملکرد حافظه روزمره بین دو گروه تفاوت معنادار (028/0>p) وجود داشت و در سایر متغیرهای مربوط به عملکرد حافظه بین این دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. بر اساس نتایج این پژوهش، حافظه بیماران مبتلا به دیابت نه تنها می تواند از متغیرهای روانشناختی همچون افسردگی تاثیر بپذیرد، بلکه راهبردهای تنظیم هیجان افراد نیز می تواند عملکردحافظه را تحت تأثیر خود قرار دهد.
فرزانه منظری توکلی مریم اسماعیلی
چکیده مقدمه: انتخاب سبک زندگی سالم علاوه بر تداوم و تقویت سطح سلامت و رفاه باعث احساس رضایت، اقتاع شخصی و خودشکوفایی می شود، سبک زندگی در وضعیت سلامت فکر و بروز اختلال های روانی موثر است. آنچه زمینه ی بروز انحراف ها و اختلالات روانی را فراهم می کند، سبک زندگی فرد و ناتوانی وی در مواجهه با مشکلات زندگی است. هدف: با عنایت به اهمیت چگونگی تاثیر انتخاب سبک زندگی در بهزیستی روانشناختی و نشانگان اختلالات روانی، هدف اساسی از انجام این پژوهش اثربخشی آموزش گروهی سبک زندگی سالم بر بهزیستی روانشناختی و نشانگان اختلالات روانی دانشجویان دختر ساکن خوابگاه دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 1392 بوده است. روش پژوهش: پژوهش از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود. برای اجرای این پژوهش از بین کلیه دانشجویان دختر جدیدالورود در مقطع کارشناسی ساکن در خوابگاه بطور تصادفی 140 نفر انتخاب شده و به پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و پرسشنامه نشانگان اختلالات روانی scl90 پاسخ دادند. سپس از بین آنها 32 نفر از افرادی که نمره پایین در پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و نمره بالا در پرسشنامه نشانگان اختلالات روانیscl90 کسب کرده بودند انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت مداخله آموزش گروهی سبک زندگی سالم که براساس نظریه سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت و سایر دیدگاه های سبک زندگی(کرتیس،2002؛ کاتلر و آرمسترانگ، 2002؛ سارافینو، 2006؛ والش، 2011) که توسط پژوهشگر در 6 بعد جسمانی و روانی تدوین گردیده بود به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله را دریافت نکردند. نتایج: نتایج پس آزمون با روش تحلیل کوواریانس حاکی از این بود که اجرای مداخله آموزشی سبک زندگی سالم منجر به افزایش معنی داری در بهزیستی روانشناختی(p<0/001) و کاهش نشانگان اختلالات روانی (p<0/001) در دانشجویان دختر ساکن خوابگاه شرکت کننده در پژوهش حاضر در مقایسه با گروه کنترل شد. آزمون پیگیری بعد از دو ماه نیز نتایج را تایید کرد. نتیجه گیری: این پژوهش برآموزش سبک زندگی سالم در خوابگاه ها تاکید دارد. کلید واژه ها: آموزش گروهی سبک زندگی سالم، بهزیستی روانشناختی، نشانگان اختلالات روانی