نام پژوهشگر: نرگس تاجیک نشاطیه

نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه سقراط تاریخی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  نرگس تاجیک نشاطیه   حاتم قادری

نسبت اخلاق و سیاست، یکی از مباحث عمده در فلسفه و اندیشه سیاسی بوده که به اشکال متفاوتی از جمله انطباق و تباین یا سازگاری و ناسازگاری، بیان شده است. در این راستا، هرگاه سخن از نسبت اخلاق و سیاست نزد سقراط به میان آمده، برخلاف وجود شواهدی مبنی بر عدم دخالت سقراط در امور دولتشهر و فقدان نظریه و فلسفه سیاسی، تلقی و دیدگاه رایج این بوده که سقراط نیز مانند دیگر فلاسفه کلاسیک (افلاطون و ارسطو)، در ذیل جستجوی زندگی سعادتمندانه، به جستجوی دولت، حاکم و شهروند خوب نیز پرداخته و سیاست را بر اخلاق بنا کرده است. در چالش با این دیدگاه - با استفاده از هرمنوتیک اسکینر (البته تعدیل شده) - تفسیر کلام سقراط در آپولوژی، دریافتی از شخصیت سقراط تاریخی به دست میدهد که بر اساس آن، سقراط تاریخی متمایز از سقراط افلاطونی و به گونه ای نامتعارف، دارای شخصیت سیال است که در هیچ مرکز و چارچوبی تثبیت نمیشود. آیرونی، النخوس ودیگر ویژگی های سقراط تاریخی نشان میدهد او چالشگر و منتقد است و لذا صرفا به نقد و رد ارزش های پولیس(دولتشهر) می پردازد بی آن که بدیلی برای آنها ارائه دهد. بنابراین گرچه سقراط تاریخی از خیر و فضیلت می گوید و به تعبیری اخلاق دارد، اما هیچ تعریفی به دست نمی دهد و تصلبی شکل نمی گیرد.

مفهوم عدالت در اندیشه جان استوارت میل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  نرگس تاجیک نشاطیه   حاتم قادری

از دیدگاه استوارت میل: عدالت، شاخه ای از اخلاق می باشد و این در حالی است که وی سودگرایی را به دیگر آموزه های اخلاق ترجیح می دهد. از طرفی، سودگرایی کلاسیک را خالی از کمبود و نقص نمی بیند و درصدد رفع آنها و غنی سازی آن آموزه برمی آید. نتیجه اصلاحات او حاکی از تحویل سودگرایی کمی (کلاسیک) به فایده گرایی کیفی می باشد فایدگرایی کیفی - که انعکاسی از نظام فکری میل (اندیشه ترقی و پیشرفت) است - متشکل از اجزای دانایی، آزادی و همدلی اجتماعی و در رهیافتی سلبی تعریف می شود. با این تحویل، میل، انتقال سریعی از اخلاق هدف محور به اخلاق حق محور دارد. در نتیجه، بستر مناسبی برای نظریه عدالت حق محور بوجود می آید که حق انتخاب را بعنوان حق پایه مشخص کرده است و رابطه حق و عدالت را بیش از پیش آشکار میسازد.با کاوش در آثار میل، میتوان فهم او را از مفهوم عدالت، بصورت نظریه ای در سه اصل، شناسایی کرد:تعلق حق، رعایت حق و برابری در حق.اصول فوق، فرد را از آن جهت که گزینشگر است دارای حق میداند؛ الزام آوری را ویژگی حق معرفی می کند و سهم هر فرد را در برخورداری از حق، مساوی با سهم کل افراد از حق برآورد می کند.