نام پژوهشگر: سیده منا موسوی
سیده منا موسوی محسن جوادی
رسال? حاضر از چهار بخش تشکیل شده است. در بخش اول (بخش حاضر)، برخی مباحث مقدماتی از قبیل تقریرهای مختلف نظری? امر الاهی، تاریخچ? این بحث در غرب و اسلام، و نکاتی در معرفی آدامز ارائه شدهاند. بخش دوم به توصیف دیدگاههای آدامز دربار? ارزش، لزوم و به طور خاص نظری? امر الاهی او میپردازد. در این بخش، ابتدا برخی نکات روش شناختی را بیان خواهیم کرد که دیدگاه آدامز را درباره روش پژوهش در اخلاق روشن می کند. به ویژه آن که آدامز میان سطح معناشناختی مباحث و سطح متافیزیک تمایز قائل می شود و از این نظر، در مقابل آن دسته از فیلسوفان تحلیلی قرار می گیرد که صرف تحلیل معنایی را برای انجام مباحث اخلاقی کافی می دانسته اند. سپس گزارشی از نظری? آدامز را دربار? ارزش و به طور خاص، دربار? خوبی، ارائه خواهیم کرد. چنان که گفتیم، آدامز نظریه امر الاهی در باب لزوم اخلاقی را بر نظریه اش در باب ماهیت خوبی و رابطه آن با لزوم اخلاقی مبتنی می کند. از این رو، ابتدا به توضیح دیدگاه آدامز درباره ماهیت و حقیقت خوبی می پردازیم، تا فهم دلایل آدامز بر نظریه امر الاهی آسان تر گردد. البته، از آنجا که مسئله اصلی ما در این پژوهش بررسی نظریه امر الاهی آدامز است، در این قسمت ورود تفصیلی نخواهیم داشت و به حدی اکتفا می کنیم که به فهم نظریه امر الاهی آدامز کمک کند. نکت? قابل توجه در اندیش? آدامز تمایل شدید او به واقعگرایی است. از این رو است که وی از ارائ? نظریهای عام دربار? خوبی که هم? مفاهیم خوبی را در برگیرد پرهیز و نظریهپردازی خود را محدود به قلمروی خوبهای ذاتی میکند. به عقید? آدامز گزارههای اخلاقی عموماً برای بیان واقعیتها در نظر گرفته شدهاند که به ترجیحات، احساسات و باورهای گوینده و شنونده وابسته نیستند و اصطلاحاتی مانند «خوب» و «درست» برای حکایت از ویژگیهای اشخاص، اعمال و دیگر امور واقعی در نظر گرفته شدهاند. با توجه به این مسئله، بخشی از توصیف نظری? آدامز را در قالب دفاع او از واقعگرایی ارائه میکنیم و از این راه به برخی مدعیات و استدلالهای آدامز در دفاع از نظری? ارزشش بهتر پی خواهیم برد. در ادامه دیدگاه آدامز درباره لزوم و نظریه امر الاهی را مشاهده خواهیم کرد. شایان ذکر است که فعالیت آدامز در ارائه تبیینی الاهیاتی از مفاهیم اخلاقی را می توان به دو مرحله فکری تقسیم کرد. در مرحله اول که به زمان پیش از تدوین کتاب خوب های محدود و نامحدود مربوط می شود، آدامز با ارائه مقالاتی چند تقریری تعدیل شده از نظریه امر الاهی در باب نادرست اخلاقی ارائه می کند. اما در مرحله دوم فکریش که نظریه امر الاهی را در کتاب ذکرشده بیان می کند، تلاش می کند نظریه خود را در چارچوبی کلی تر، که به عقیده اش می تواند تمام مفاهیم اخلاقی را پوشش دهد، طرح کند. او ابتدا به تبیین ماهیت خوبی می پردازد، تا از این راه شاکله ای برای تبیین مفاهیم اخلاقی بنا نهد و سپس نظریه امر الاهی را در این چارچوب و مبتنی بر نظریه اش درباره ماهیت خوبی تقریر می کند. این مهم باعث می شود که مسیر استدلالی آدامز در این کتاب با آن چه در برخی مقالات سابقش آمده بود تفاوتهایی داشته باشد. البته چنان که خود آدامز می گوید تقریر جدید او با تقریر سابقش گرچه از جهات مهمی متفاوت است، ولی اساساً در این نکته موافق است که مفاهیم ارزشی را می توان پیش فرض گرفت. به هر حال، در این بخش تلاش می کنیم تقریر آدامز از نظریه امر الاهی را در تقریر جدیدش بیان کنیم. مقایس? تقریر جدید او با تقریر سابقش را به بخش سوم که به تحلیل نظریات آدامز اختصاص دارد، موکول میکنیم. بخش سوم به تحلیل نظریات آدامز دربار? ارزش و لزوم اختصاص دارد. در این بخش، به ویژه وجه? افلاطونی و الاهیاتی نظری? آدامز را روشن کرده، تقابل آن را با نظریات طبیعیگرا گوشزد میکنیم. آدامز به اقتضای روشی که برگزیده و میان تحلیلهای زبانی و تحلیلهای ماهوی تمایز ایجاد میکند، برای طرح دیدگاههای افلاطونی در اخلاق مانعی نمیبیند. وی معتقد است که دیدگاه های افلاطونی درباره ارزش عموماً برای تحلیل زبانی ساخته نشده اند، اما اکنون که با پیشرفتهای فلسف? زبان راه برای تحلیلهای ماهوی در اخلاق باز شده است به راحتی میتوانیم از دیدگاههای افلاطونی در اخلاق دفاع کنیم. البته نظریه آدامز را نمی توان نظریه ای کاملاً افلاطونی دانست، با این حال، وی در طرح برخی جنبه های بنیادین نظریه اش از افلاطون پیروی می کند و به طور خاص، برای طرح نظریه اش دربار? ارزش از نظریه مثل افلاطون سرمشق می گیرد، گرچه او مثل را نه به معنای امور کلی، بلکه به معنای امور عینی در نظر میگیرد. علاوه بر این، جنب? الاهیاتی نظریههای اخلاقی آدامز و تقابل او با نظریههای طبیعتگرا نیز قابل توجه است. وی معتقد است که فرضیه های الاهیاتی راه ما را برای غنای واقعی فهممان از موضوعات اخلاقی تسهیل می کنند. آدامز برای به کارگیری این فرضیه های الاهیاتی ابتدا به اثبات وجود خدا نمی پردازد، چون از نظر او پذیرش خداباوری برای ذهنیت دوران مدرن در گرو موفقیت آن در پیشبرد بحث درباره موضوعاتی است که مورد توجه عموم است. بنابراین اگر فرضیه های الاهیاتی در پاسخ گویی به مسائل فکری روز موفق باشند، انگیزه بالایی برای پذیرش آنها پیدا خواهد شد. نکت? مهم دیگر دربار? آدامز محوریت خوب در اندیش? اخلاقی اوست. آدامز چارچوبی برای اخلاق ارائه میکند که بر محور یک خوب متعالی و رابطه آن با خوب های محدودی که در قلمرو تجربه ما قرار دارند، بنا می گردد. به گفت? آدامز، در دهههای اخیر دست کم در فلسف? انگلیسیزبان به دلایلی «درست» بر «خوب» مقدم بوده است، اما آدامز این را موجب تحریف دیدگاه ما درباره ارزش های اصیل زندگی انسانی میداند و بر خلاف تفکر رایج، نقش مفاهیم ارزش را در تفکر اخلاقی اساسیتر و فراگیرتر از مفاهیم لزوم میداند. در این بخش همچنین با مقایس? تقریر جدید آدامز از نظری? امر الاهی با تقریرهای سابقش شباهتها و تفاوتهای آن را روشن میسازیم. آدامز در اولین مرحله از نظریهپردازیش، با محدود ساختن خود به حوز? یهودی- مسیحی، نظری? امر الاهی را به عنوان نظریهای در باب معنای برخی اصطلاحات اخلاقی و به طور خاص معنای «نادرست» ارائه میکند. اما در ادامه به جهت انتقادات جفری استوت و با الهامپذیری از تحولات جدید در فلسف? زبان و به ویژه با تأثیرپذیری از فلسف? زبان هیلاری پاتنم میان تحلیل معنایی و ماهوی تمایز مینهد و نظری? امر الاهی را به عنوان نظریهای در باب ماهیت لزوم اخلاقی به طور عام و نه مختص قلمروی یهودی- مسیحی عرضه میکند. بحث پایانی در بخش سوم اشاره به نقش پیشفرضهای ارزشی در نظری? امر الاهی آدامز است. یکی از مسائل مهم در فهم و چه بسا نقد نظری? امر الاهی آدامز توجه به پیشفرضهایی است که آدامز تقریر خود از نظری? امر الاهی را بر آنها بنا نهاده است. در واقع، راه مهمی که آدامز برای پرهیز از اشکالات وارد به نظریات امر الاهی پیش گرفته است، ابتنای نظری? امر الاهی بر برخی پیشفرضهای ارزشی دربار? خداست. او از این طریق در صدد است که هم پاسخگوی برخی اشکالها به نظریات امر الاهی باشد و هم از مسائلی در اخلاق دفاع کند که از امتیاز خاصی برخوردارند. ما در این قسمت نشان خواهیم داد که چگونه آدامز با پیشفرض گرفتن خوب بودن خدا در صدد حل مسئل? امر خدا به ظلم است. سرانجام در بخش چهار اندیشههای اخلاقی آدامز، به ویژه نظری? امر الاهی او را بررسی و نقد خواهیم کرد. یکی از محورهای بررسی ما ناظر به سازگاری و انسجام میان اجزای چارچوب اخلاقی ارائه شده از سوی آدامز است. آدامز از سویی بر نقش اوامر الاهی در تشکیل لزوم اخلاقی و اهمیت اطاعت از خدا در این قلمرو تأکید میکند و از سوی دیگر، یکی از شاخصههای معناشناختی در قلمروی ارزش را عشق و محبت اصیل ما به خوب متعالی میداند. برخی مستشکلین از این ناحیه به آدامز اشکال کرده و ادعا کردهاند که نمیتوان هم خدا را خوب برتر دانست به گونهای که متعلق عشق راستین ما قرار گیرد و هم او را شخص امرکنندهای دانست که برای پرهیز از تنبیه و شکنج? او ملزم به اطاعت از اوامر او باشیم. اما به نظر میرسد از این ناحیه میتوان از چارچوب اخلاقی آدامز به شکل کنونیاش دفاع کرد و نظری? امر الاهی او را با تبیینی که از خوبی ارائه میدهد قابل جمع دانست. یکی از محورهای مهم نقد ما در این بخش نقد تبیین اجتماعی آدامز از لزوم اخلاقی است. یکی از بخشهای مهم نظری? امر الاهی آدامز دفاع او از نظری? اجتماعی در باب لزوم است که از این طریق به سود نظری? امر الاهی به عنوان بهترین نظری? اجتماعی استدلال میکند. اما به نظر میرسد شهودات اخلاقی ما به قدر کافی از اجتماعی بودن لزوم حمایت نمیکنند و مواردی از لزوم اخلاقی را به ما نشان میدهند که برخاسته از بستری فردی و غیر اجتماعی هستند. محور دیگر بررسی ما در این بخش به بررسی تبیین الاهیاتی آدامز از ماهیت ارزش اختصاص دارد. یک اشکال مهم به نظریات امر الاهی اشکال خودسرانگی و تحکمآمیزی در اخلاق بود و آدامز با اختصاص نظری? امر الاهی به قلمروی لزوم و پیشفرض گرفتن برخی مفاهیم ارزشی به مقابله با این اشکال پرداخته بود. در این خصوص احساس میشود که آدامز گرچه در قلمروی لزوم موفق به برطرف کردن این اشکال شده است، اما از آنجا که دربار? ماهیت ارزش نیز اقدام به تبیینی الاهیاتی میکند به نظر میرسد شبیه اشکال خودسرانگی در آنجا به وجود میآید و آدامز برای رفع آن در نهایت ناچار است ریشههایی غیر الاهیاتی برای اخلاق پیدا کند. البته در این قسمت نهایتاً به این نتیجه میرسیم که تبیین آدامز از ارزش، از آنجا که غایتی الاهی را برای نگرشهای اخلاقی ما بیان میکند تبیینی الاهی و قابل دفاع است. اما آدامز برای تبیین مبنای این نگرشهای اخلاقی نمیتواند همچنان بر تبیین الاهیاتی بدون دچار شدن به برخی اشکالها پایبند باشد. قسمت پایانی بخش 4، به نظری? مختار در باب ارزش و لزوم اختصاص دارد. در این قسمت، برای رسیدن به نظری? مختار از مقایس? میان اندیشههای آدامز و اندیشههای برخی متفکران اسلامی بهره برده، با توجه به محاسن و معایب هرکدام از این اندیشهها به نظری? مختار نزدیک میشویم. پیشنهاد نهایی ما در این قسمت این است که، با فرض وجود خدا، میتوان به نحو معقولی از وجود غایت الاهی برای نگرشهای اخلاقی دفاع کرد و از این حیث میتوان تبیینهایی الاهی در دو حوز? ارزش و لزوم ارائه داد. تبیین ما در حوز? ارزش تقریباً مشابه تبیین آدامز است، با این تفاوت که ما در تبیین خود از اندیش? تشکیکی بودن وجود بهره میبریم و در واقع، این اندیشه را قابل تطبیق با تبیین آدامز در قلمرو ارزش میدانیم. اما در قلمرو لزوم تبیین اجتماعی آدامز و به تبع آن، نظری? امر الاهی او را نمیپذیریم و به جای آن، از تبیینی مشابه قلمرو ارزش دفاع میکنیم. تبیین ما چه در قلمرو ارزش و چه در قلمرو لزوم گرچه از این حیث که غایت الاهی را برای نگرشهای اخلاقی ارائه میکنند، تبیینی الاهی است، اما از این حیث که به وجود مبنای وجودشناختی برای نگرشهای قائل است، تبیینی غیر الاهی خواهد بود.
زهرا معرفت زهرا خزاعی
دین و اخلاق هر دو درجهت معنابخشی به زندگی انسان تلاش میکنند. تاثیرگذاری دین و اخلاق تاحدودی وابسته به درک وتصوری که ما از ارتباط دین واخلاق داریم میباشد و این درک وتصور در سعادت وشقاوت و رسیدن به کمال اخلاقی ودینی آدمی نقش بسزایی دارد. اصل ارتباط دین و اخلاق روشن و بینیاز از دلیل وبرهان است. چنانچه بخش عمدهای ازاهداف اصلی پیامبران در ارائه متون دینی به دستورات وتوصیههای اخلاقی اختصاص دارد. حتی اگردین راچیزی غیر از اخلاق بدانیم بازهم به سختی میتوان ارتباطی که بین دین و اخلاق وجود دارد را منکر شد. در تبیین چگونگی ارتباط بین دین واخلاق نظریههای مختلفی وجود دارد، یک نظر این است که بین دین و اخلاق ارتباط وجود داردکه معتقدین به این نظر برخی بر این باورند که اخلاق به دین وابسته است و برخی بالعکس معتقدند که دین به اخلاق وابسته است و نظریه بعدی اینکه دین و اخلاق هیچ ارتباطی با هم ندارند که معتقدین به این نظریه برخی همانند کانت هریک از دو حوزهی دین واخلاق رامستقل میدانند و برخی نیز بر این باورند که دین و اخلاق در تعارض با یکدیگرند. با همهی اینها ما بایدچگونگی این ارتباط را بدرستی روشن کنیم و بیان کنیم که هریک ازدین و اخلاق چه نقشی درفهم و شناخت و توجیه دیگری دارد و در صورت تعارض دین و اخلاق چگونه باید این تعارض را برطرف کرد. اما این بحث مستلزم ارائه ی پیش زمینه هایی برای فهم هر چه بیشتر آن است، یکی از این الزامات بیان پیشینه ای از نظریه ی امر الهی می باشد. نظریهی امرالهی در غرب به 2 محاورهی اوثیفرون باز میگردد. افلاطون در رسالهی اوثیفرون از قول سقراط مسئلهای را مطرح میکند که در طول سالها به عنوان معمایی در میان اندیشمندان و متفکران قابل بحث و بررسی بوده و در هر برهه با گرفتن چهرهای جدید تحت عنوان تازهای مانند ارتباط دین و اخلاق مورد بررسی قرار میگیرد. سقراط از اوثیفرون میپرسد: "آیا خدا چون ذاتا نیکو و پسندیده است به پارسایی امر کرده است و یا اینکه چون خدا به پارسایی و پرهیزگاری امر کرده است، پارسایی وصف نیکو و پسندیده یافته است" 1 پذیرش نیکی ذاتی پارسایی و پرهیزگاری و عدم پذیرش آن، هر دو مشکلاتی را پیش رو دارند. در صورت قبول صواب و پسندیده بودن ذاتی شیءای، مانند پارسایی، خداوند نیز ملزم به رعایت آن شیء نیک است و این بر طبق دیدگاه معتقدین به نظریهی امر الهی، با استقلال و غنا و قدرت مطلقه ی خداوند سازگار نیست. و در صورت پذیرش شق دوم، یعنی نیک بودن پارسایی به خاطر تعلق گرفتن امرالهی به آن، مشکلات جدی دیگری از جمله اختلاف امرالهی و محتوای برخی متون وحیانی با اصول و قواعد اخلاقی در مواردی هرچند اندک، نظیر قضیه حضرت ابراهیم، پیش روی ماست. چرا که پر واضح است آنانی که اساس و اعتبار ارزشهای اخلاقی را امر و نهی الهی میدانند براین باورند که اخلاق در مقام ثبوت (واقعیت) اوامر و نواهی اخلاقی و اثبات (شناخت) و تصدیق باورهای اخلاقی نیازمند دین است و علاوه بر این، دین و اعتقادات دینی پشتوانهای لازم برای اجرای احکام اخلاقی هستند. 2 در دوران قرون وسطی نیز نظریهی امر الهی کمابیش مورد حمایت فیلسوفان مسیحی نظیر آگوستین، آنسلم و دنس اسکوتس است. برای نمونه دنس اسکوتس براین باور است، هر امری که مشیت الهی بر او تعلق یابد، حق است و نیکو است، نه اینکه چون حق و نیکو است مشیت بر او قرار میگیرد. 3 در این دوران ویلیام اکام نیز یکی از مدافعان این نظریه است و بر این باور است که هر عملی اگر بر طبق امر الهی انجام شود، پسندیده و سزاوار تحسین است. در حقیقت اکام یک عمل را تنها هنگامی اخلاقی میداند که وابسته به فرمان و امر الهی باشد. در دوران اصلاح دینی مسیحی نیز در نوشته های مارتین لوتر و جان کالون از نظریه امر الهی حمایت شده است.