نام پژوهشگر: سکینه افلاطونی
سکینه افلاطونی مجید ملایوسفی
فضیلت وفضیلت مندی همواره از مفاهیم کلیدی دراخلاق بوده است وعلمای اخلاق ، همواره به آن تأکیده داشته اند.به خصوص دریونان باستان سقراط به عنوان معلم فضیلت وفیلسوفان پس از او یعنی افلاطون وارسطو به آن پرداخته اند.ارسطو در کتب اخلاقی خویش به نحو مبسوطی به بحث از فضایل پرداخته است . پس از او در قرون وسطی وپس از آن نیز این بحث همواره دربین فلاسفه مطرح بوده است ؛اما درقرن هجدهم با ظهور مکاتب اخلاقی جدید ، بحث از فضایل وفضیلت مندی با یک رکود نسبی مواجه شد. اما مجداداً درقرن نوزدهم عده ای از فلاسفه اخلاق خواستاربازگشت به اخلاق فضیلت محور شدند وهرکدام تعبیری از اخلاق مبتنی برفضیلت ارائه دادند.به این ترتیب چندین تعبیر متفاوت ازاخلاق فضیلت محور پدیدآمد . یکی از این تعابیر، تعبیر فیلیپا فوت است که بررسی ونقد آن،موضوع این تحقیق است.دراخلاق فضیلت محور فوت ،به تأسی از ارسطو اعمال اخلاقی بشر همانند ویژگی ها واعمال سایرموجودات زنده ونیزکارکردهای اعضای بدن مثل بینایی ،شنوایی وسلامت بدنی ارزیابی می شوند. فوت در تفکر اخلاقی اش روی عینیت هنجارهای طبیعی ،ارتباط بین فضیلت وسعادت ونیزپیوند میان عقل ومیل تأکید می کند.همچنین از نظر او ارزشها واصول اخلاقی که همگی برآمده از فضایل اند ، برخاسته از طبیعت عقلانی انسان وبنابراین واقعی اند. اما علی رغم این شباهت ها بین دیدگاه های اخلاقی فوت وارسطو در برخی موارد در دیدگاه فوت با مسائلی مواجه می شویم که پاسخ واضحی برای آنها نمی یابیم که به نظر می رسد دلیل این امر خوب نپرداختن به بحث عقل وحکمت عملی از سوی فوت است . ظاهراًدر برخی موارد اختلافاتی جزئی بین آراءفوت وارسطو وجود دارد که همین اختلافات جزئی مشکلاتی را در نظریه اخلاقی فوت پدیدآورده که آن مسائل را در نزد ارسطو نمی یابیم . در تحقیق حاضرضمن مقایسه دو دیدگاه فوت وارسطو تلاش شده است تا نقاط امتیاز وافتراق آنها به خوبی نشان داده شود.