نام پژوهشگر: غلامرضا کاکا

بررسی ترمیم نقص جزئی استخوان پس از پیوند اتولوگ سلولهای استرومایی مغز استخوان در موش صحرائی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم پایه 1391
  رقیه رضایی   سهیلا ابراهیمی

مقدمه: سلولهای استرومائی مغز استخوان (bmscs) سلولهای بنیادی چند استعدادی هستند و قابلیت تمایز به سلولهای استئوژنیک را دارند. هدف از این تحقیق بررسی پیوند این سلولها جهت ترمیم نقص استخوان در موش صحرایی می باشد. مواد و روشها: در این بررسی 56 سر موش صحرائی نر بالغ در چهار گروه مساوی قرار گرفتند. گروه شاهد که بعد از ایجاد نقص استخوانی هیچگونه درمانی دریافت نکردند. گروه شم (sham) که بعد از ایجاد نقص استخوان محیط کشت در محل آسیب تزریق شد. گروه سوم که پیوند سلولهای bmsc به صورت غیر اتولوگ در محل آسیب انجام شد. گروه چهارم که سلولها به صورت اتولوگ در محل آسیب پیوند گردید. جهت بررسی ترمیم از تصاویر رادیوگرافی، آزمون بیومکانیک و نتایج هیستومورفومتری استفاده شد. نتایج: حاصل از بررسیهای رادیوگرافی، بیومکانیک و هیستومورفومتری استخوانها هیچگونه اختلاف معنی داری را میان گروههای شاهد و شم نشان نداد. در بررسی رادیوگرافی، دانسیته محل آسیب استخوان در گروههای سلول درمانی اتولوگ و غیر اتولوگ در مقایسه با گروه شاهد افزایش داشت اما افزایش معنی دار نبود. یافته های حاصل از آزمون بیومکانیک نشان داد که میانگین حداکثر مقاومت استخوان در گروههای درمانی اتولوگ و غیر اتولوگ در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافته بود بدین ترتیب که در گروه اتولوگ افزایش معنی دار و در گروه غیر اتولوگ افزایش غیر معنی دار بود. میانگین مساحت ترابکولای استخوانی بر حسب میلیمتر مربع در گروههای پیوند سلول اتولوگ وغیر اتولوگ نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری را نشان داد. همچنین میانگین تعداد استئوسیتها در ناحیه آسیب در گروههای سلول درمانی اتولوگ و غیر اتولوگ نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری داشتند بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد پیوند سلولهای bmsc به هر دو صورت اتولوگ و غیر اتولوگ بتواند در ترمیم نقص استخوان موثر باشد.

تاثیر آسپیرین بر تغییرات هیستومورفولوژی کلیه جنین موش های صحرایی نژاد ویستار
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده علوم 1392
  فاطمه رضایی   غلامرضا کاکا

چکیده: زمینه و هدف: آسپیرین داروی قرن و یک داروی چند منظوره و یکی از پرمصرف ترین داروها در دنیاست. آسپیرین در دوزهای پایین یک داروی سالم است، اما در دوزهای بالا دارای عوارض جانبی تهدید کننده می باشد. این مطالعه اثرات آسپیرین بر بافت کلیه جنینهای رت را بررسی نموده است. روش بررسی: در این مطالعه تعداد30 سر موش رت ماده باردار شده به طور تصادفی به 6 گروه مساوی تقسیم شدند.گروه شاهد بدون هیچ مداخله ای، گروه شم دو سی سی آب مقطر(به عنوان حلال آسپیرین) از روز 8 تا 20 بارداری بصورت گاواژ دریافت کرد. چهار گروه تجربی آسپیرین را با دوزهای،200،100،75و 300میلی گرم بر کیلو گرم دریافت نمودند. در روز 20 بارداری پس ازکشتن مادران باردار جنین ها خارج شده و وزن جنین ها و جفت ها و طول سری – دمی آنها اندازه گیری شد و سپس کلیه جنینها را برداشته وپس از انجام مراحل فیکساسیون و پردازش آنها مقاطع بافتی تهیهو رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین انجام شد. ضخامت کورتکس و مدولای کلیه، تعداد گلومرول ها در 500 هزار میکرومتر مربع از سطح کورتکس ، مساحت بزرگترین کپسول بومن در 3/2 خارجی و 3/1 داخلی کورتکس ،مساحت کپسول بومن ، مساحت گلومرولوس ، تعداد هسته های گلومرولوس و مساحت توبول پروگزیمال اندازه گیری و ثبت گردیدند. سطح معنی داری نیز کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها: هیچ گونه ناهنجاری جنینی ظاهری در گروههای تجربی مشاهده نگردید. میانگین وزن جنینها ومیانگین طول سری– دمی در گروههای تجربی با دوز 75، 200و300 در مقایسه با گروههای شم و شاهد اختلاف معنی داری نشان ندادند. اگرچه میانگین وزن جنین در گروه تجربی با دوز 100نسبت به گروههای شم و شاهد افزایش معنی دار ی داشت و همچنین میانگین وزن جفت در 4 گروه تجربی نسبت به گروه شاهد و شم افزایش معنی داری داشت .کاهش معنا داری در میانگین ضخامت کورتکس به ضخامت مدولا در گروه های تجربی دوز75( p = 0.03) ،100( p = 0.013) و300( p = 0.03) میلی گرم بر کیلوگرم، مشاهده شد، همچنین کاهش معناداری در میانگین تعداد گلومرول ها در 500 هزار میکرومتر مربع از سطح کورتکس در گروه تجربی دوز200( p = 0.05)، و افزایش معناداری در میانگین فضای کپسول بومن در گروه تجربی دوز75 ( p = 0.019)در مقایسه با گروه تجربی دوز 100مشاهده شد و نیز افزایش معناداری در میانگین مساحت توبول پروگزیمال در گروه های تجربی دوز 200( p = 0.01) و 300( p = 0.007) ،مشاهده شد. نتیجه گیری: به نظر میرسد مصرف آسپیرین در دوران بارداری موجب بروز ناهنجاری ظاهری درجنین نمی شود اما میتواند تغییراتی درضخامت کورتکس و مدولا، درتعداد گلومرول ها ، در فضای کپسول بومن و همچنین تغییراتی در مساحت توبول پروگزیمال کلیه جنین را ایجاد نماید.

بررسی تمایز سلولهای استرومایی مغز استخوان به سلولهای شبه الیگودندروسایت و پیوند اتولوگ آنها به نخاع ضایعه دیده به روش contusion در موش صحرایی آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  غلامرضا کاکا   تقی طریحی

هدف: از آنجا که تخریب میلین یکی از پیامدهای ضایعات طناب نخاعی (sci) می باشد، ترمیم میلین می تواند یکی از اهداف استراتژی های درمانی مدرن باشد. در مطالعه حاضر سلولهای استرومایی مغز استخوان ( (bmscsپس از تمایز به سلولهای شبه الیگودندروسایت (olcs) به موش های صحرایی مبتلا به ضایعه طناب نخاعی contusion پیوند زده شد و نقش آنها در میلین سازی و بهبودی حرکتی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: تحت شرایط استریل سلولهای bmscs از استخوان ران موش های صحرایی بالغ استخراج شد. پس از چهار مرحله پاساژ این سلولها در محیط کشت، ابتدا در مرحله پیش القا با استفاده از یکی از القا کننده های dmso ،bme و یا bha همراه با ra (all-trans retinoic acid) سلولهای bmsc به سلولهای شبه نورواپیتلیال (nelcs) تمایز داده شد. سپس در مرحله القا با استفاده از القا کننده های bfgf،pdgf،hrg(heregulin) و سپس دوزهای مختلف triiodothyronine (t) و یا forskolin (f) سلولهای nelcs به سلولهای olcs متمایز شد. در هر دو مرحله پیش القا و القا با استفاده از مارکرهای cd45, cd90, cd44, fibronectin، nestin، nf68، nf160، neurod، oct-4، gfap، mbp ,o4 و s100 با روش های ایمونوسایتوشیمی و rt-pcr اثر این القا کننده ها بر تمایز بررسی گردید. پس از تعیین مناسبترین ترکیب مولکول های القا کننده تمایز bmscs به سلولهای olcs این سلولها برای مطالعات in vivo و پیوند اتولوگ انتخاب گردید. در مرحلهin vivo تعداد 74 سر موش صحرایی ماده بالغ به 8 گروه تقسیم شد. گروه اول یا sham فقط تحت عمل جراحی لامینکتومی در سطح مهرهt13 قرار گرفت، در حالی که در بقیه گروهها پس از لامینکتومی با رها کردن میله 10 گرمی از ارتفاع 5/2 سانتیمتری بر روی نخاع، contusion sci ایجاد شد. در گروه دوم یا شاهد 1 (c1) پس از contusion هیچ درمانی صورت نگرفت. در بقیه گروهها، 7 روز پس از sci تزریق صورت گرفت، به این ترتیب که در گروه سوم یا شاهد 2 (c2) µl9 نرمال سالین به شکل داخل نخاعی (is) در محل ضایعه تزریق شد. گروههای باقیمانده تحت پیوند سلولی قرار گرفتند. در گروه چهارم (e1) سلولهای bmscs تمایز نیافته به شکل is و در گروه پنجم (e2) همین سلولها به شکل داخل وریدی (iv) تزریق گردید و در گروه ششم (e3) به هر دو شکل is و iv تزریق شد. در گروه هفتم (e4) سلولهای olcs به شکل is و بالاخره در گروه هشتم (e5) سلولهای bmscs به شکل iv و سلولهای olcs به شکل is تزریق شد. در همه ی گروهها یک روز قبل از sci تا 12 هفته بعد به طور متوالی بهبودی حرکتی حیوان بوسیله تست bbb مورد بررسی قرار گرفت. در پایان هفته 12 سگمانهای نخاعی t12-l1با استفاده از روش های هیستومورفولوژی و ایمونوهیستوشیمی برای تعیین میزان تغییرات بافتی و چگونگی جایگزینی انواع سلولهای پیوندی در محل ضایعه بررسی گردید. یافته ها: مطالعات ایمونوسایتوشیمی وrt-pcr با استفاده از مارکرهای fibronectin، cd44، cd90، cd45 و oct-4 نشان داد که درصد قابل توجهی از سلولهای کشت داده شده پس از پاساژ چهارم سلولهای bmscs می باشند. بررسی مارکر nestin در پایان مرحله پیش القا نشان داد که ترکیب dmso و ra بهترین تأثیر را در تمایز سلولهای bmsc به سلولهای nelcs دارد. بررسی مارکرهای دیگر به خصوص o4 نشان داد که در مرحله القا ترکیب hrg، pdgf، bfgf و t (10ng/ml) می تواند نقش موثری در تمایز سلولهای nelcs به سلولهای olcs داشته باشد. یافته های بهبودی حرکتی در مرحله in vivo نشان دهنده بهبودی تدریجی و خود بخودی در گروههای کنترل بود. گروههای تجربی سلول درمانی بهبودی حرکتی معنی داری را نسبت به گروههای کنترل داشت. این بهبودی در هفته های دوم تا چهارم مشخص تر بود اما در فاصله هفته های چهارم تا دوازدهم میزان بهبودی کندتر گردید. در گروههای e4 و e5 که سلولهای پیوندی olcs را دریافت کرده بودند، در مقایسه با دیگر گروههای تجربی میزان بهبودی حرکتی به شکل غیر معنی داری بیشتر بود. یافته های هیستومورفومتری نشان دهنده ی کاهش معنی دار حفره و افزایش معنی دار سطح مقطع نخاع در ناحیه مرکزی پیوند در گروههای تجربی e4 و e5 نسبت به گروههای شاهد بود. نتایج همچنین نشان داد تعداد سلولهای پیوندی جایگزین شده در بیشتر نواحی سری و دمی پیوند is به طور معنی داری بیش از iv بود. در همه گروههای تزریق iv، جایگزینی سلولهای پیوندی در مرکز ضایعه با اختلاف معنی داری بیشتر از نواحی سری و دمی مجاور همان گروه بود، و در مقابل در تزریق is تعداد سلولهای جایگزین شده پیوندی در نواحی سری و دمی مرکز ضایعه به طور معنی داری بیش از ناحیه مرکزی در همان گروه بود. بر اساس بیان ژن mbp میانگین درصد سلولهای پیوندی که به سلولهای میلین ساز تمایز یافتند در گروههای e4 و e5 نسبت به گروههای e2, e1 و e3 در موارد متعددی به طور معنی داری بیشتر بود. نتیجه گیری: dmso و ra موجب تمایز سلولهای bmscs به سلولهای نورواپیتلیال، و ترکیب hrg،pdgf،bfgf و (10ng/ml) t موجب تمایز سلولهای نورواپیتلیال به سلولهای شبه الیگودندروسایت می شود. پیوند داخل نخاعی این سلولهای شبه الیگودندروسایت نیز همانند پیوند داخل نخاعی یا داخل وریدی سلولهای bmscs موجب بهبودی حرکتی در ضایعه نخاعی contusion می شود.