نام پژوهشگر: ناصر مهدوی شهری
سهیلا نطاق مسعود فریدونی
گزارشات نشان داده اند، برخی افراد که که به طور طولانی مدت زندگی پراسترس دارند، علیرغم دارا نبودن ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی عروقی، به بیماری های قلب و عروق و انسداد عروق مبتلا شده اند. بنابراین استرس، یکی از مهمترین عوامل موثر در بروز بیماری قلبی- عروقی محسوب می شود. در مطالعه حاضر،اثر احتمالی استرس مزمن شنای اجباری و استرس صدا در القای تغییرات بافتی عروق قلب با توجه به ساختار دیواره رگ ها و عضلات صاف آن، مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور از موش های صحرائی نر نژاد ویستار به وزن 200 تا 250 گرم استفاده شد. دو نوع متفاوت استرس مزمن، شامل استرس جسمانی شنای اجباری (20دقیقه در دو وعده روزانه ساعت 10صبح و 2 بعد ازظهر)و استرس روانی صدا (120 دقیقه در دو وعده روزانه ساعت 10 صبح و 2 بعدازظهر) در نظر گرفته شد. در هر گروه پس از پایان دوره استرس و پس از قربانی کردن حیوانات، قلب ها خارج شد و برای مطالعات بافت شناسی تثبیت وآماده گردید. از تکنیک رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین و تکنیک رنگ آمیزی اورسئین - هماتوکسیلین - پیگ ایندیگو استفاده شد و سپس در هر گروه شاخص هایی همچون نسبت قطر لومن به قطر خارجی رگ، نسبت قطر مدیا به قطر خارجی رگ، نسبت قطر آدوانتیس به قطر خارجی رگ، نسبت قطر لایه الاستیک داخلی به ضخامت دیواره رگ و نسبت قطر آدوانتیس به ضخامت دیواره رگ و نسبت ضخامت دیواره به قطر خارجی رگ مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد،استرس شنای اجباری و استرس صدا هر یک به تنهایی سبب افزایش نسبت قطر مدیا به قطر خارجی رگ (p<0.001***) شدند. همچنین در گروه استرس شنای اجباری، افزایش قطرآدوانتیس به قطر خارجی رگ (p<0.05*)، کاهش قطر لومن به قطر خارجی رگ(p<0.05*) و افزایش ضخامت دیواره به قطر خارجی رگ (p<0.01**) مشاهده شد. در گروه استرس صدا، افزایش ضخامت لایه الاستیک داخلی به ضخامت دیواره(p<0.05*) و کاهش قطر لومن به قطر خارجی رگ (p<0.05*) و کاهش ضخامت آدوانتیس به ضخامت دیواره (p<0.05*)و افزایش ضخامت دیواره به قطر خارجی رگ (p<0.05 *) مشاهده شد. این یافته ها نشان میدهد که استرس مزمن خود می توانداحتمالا عامل ایجاد تغییرات ساختاری و بروز رمادلینگ د رگهای کرونر شود که این خود زمینه را برای بروز آترواسکلروزیس و بیماری قلبی عروقی فراهم می آورد. به نظر می رسد این اثر مربوط به اثر فراورده های حاصل از فعال شدن محور hpa ، من جمله کورتیکوسترون بر عروق کرونری باشد.
معصومه بقایری پور ناصر مهدوی شهری
آنتروپومتری ،علمی است که به بررسی ویژگیهای کمی بر پایه اندازه های خطی ،زاویه ای وغیره که از بدن انسان بدست می آید می پردازدو در موارد پزشکی مانند جراحی فک و صورت ،مطالعات رشد ونمو،مهندسی پزشکی و موارد غیر پزشکی مانند صنایع تهیه کفش و عینک کاربرد دارد.این مطالعه به منظور تعیین اندازه و ابعاد آنتروپومتریک بافت نرم صورت در پسران 11 تا 17 ساله نژاد فارس ساکن شهر مشهد انجام شد.در این مطالعه تحلیلی مقطعی که برروی 588 دانش آموز11 تا 17 سال صورت گرفت ،افراد دارای ناهنجاریهای مادرزادی و اکتسابی و بد شکلی های صورت،تاریخچه درمان ارتودنسی ،سابقه جراحی سر و صورت و اکلوژن کلاس 2 و3 از مطالعه خارج شدند.از افراد با الگوی صورتی نرمال به کمک دوربین دیجیتال در حالت nhpعکسبرداری شد.تصاویر گرفته شده با نرم افزار فوتو شاپ از لحاظ لندمارکهای موردنظر ،نقطه گذاری گردید و سپس با استفاده از نرم افزار smile analyzerاندازه های آنتروپومتریک موردنظر بر روی تصاویر بدست آمد و در نهایت داده های حاصل با نرم افزار آماری spssمورد تحلیل آماری قرار گرفتند.نتایج نشان داد که با افزایش سن ،از 12-11 تا 16-15 سالگی اندازه ها افزایش پیدا کرد و تمامی اندازه ها از سن 15-14 تا 16-15 سال یک جهش رشدی را نمایان کردند.یافته های بدست آمده با نتایج مطالعه آنتروپومتریک فارکاس در مورد پسران 11 تا 17 ساله کانادایی و نیز پسران 12 ساله چینی مقایسه گردید.6 اندازه از 13 اندازه آنتروپومتریک (عرض بینی ،ارتفاع بینی،عرض پیشانی ،عرض مندیبل ،ارتفاع صورت و فاصله بین گوشه های خارجی چشم)در ایرانیان در مقایسه با کانادایی ها بزرگتر و بقیه اندازه ها کوچکتر بودند.از مقایسه داده های آنتروپومتریک بین پسران 12 ساله ایرانی ،کانادایی وچینی این نتایج بدست آمد که ایرانی ها کمترین میانگین عرض قاعده جمجمه،عرض صورت ،فاصله بین گوشه های داخلی چشم ،عرض دهان و عمق صورت را داشتند.بعلاوه بیشترین مقدار را در پهنای پیشانی و عرض مندیبل نشان دادند.پهنای بینی وفاصله بین گوشه های خارجی چشم و ارتفاع صورت در آنها از چینی ها کمتر و از کانادایی ها بیشتر بود.عرض دهان آنها از کانادایی ها کوچکتر و از چینی ها بزرگتر بود.با توجه به اختلاف قابل ملاحظه بین اندازه ها و نسبت های آنتروپومتریک صورتی جمجمه ای در پسران نژاد فارس مشهدی و کانادایی و چینی ،اندازه های بدست آمده در نژاد کانادایی و یا سایر نژادها نمی تواند به عنوان معیار و ملاک طرح درمان برای جراحان ایرانی و دندانپزشکان مورد استفاده قرار گیرد و با توجه به اختلاط نژادی گسترده در ایران باید مطالعات بیشتری با پراکندگی وسیعتر در اقوام مختلف ایران انجام پذیرد.
سعیده نخعی راد مریم مقدم متین
برخلاف دوزیستان urodeles که در صورت قطع دست و پا، قابلیت ترمیم این ساختار ها را دارند، پستانداران دارای ظرفیت ترمیمی محدودی می باشند. علاوه بر این محدودیت در ترمیم، در حال حاضر درمان قطعی برای بسیاری از بیماری های دژنراتیو و نقص های ژنتیکی وجود ندارد. بنابراین پزشکی ترمیمی در پی یافتن منابع سلولی مناسب برای درمان بسیاری از بیماری های علاج ناپذیر و یا بازسازی آسیب های وارد شده به بیماران می باشد. برنامه ریزی مجدد سلول های سوماتیکی بیماران به حالت پرتوان، می تواند یک منبع سلولی مناسب را برای کاربرد در پزشکی ترمیمی فراهم نماید. تاکنون چندین روش به منظور القاء برنامه ریزی مجدد در سلول های سوماتیکی بکارگرفته شده اند که یکی از این روش ها تکنولوژی سلول های بنیادی پرتوان القایی (ips) می باشد. یکی از مهمترین موانع پیش روی کاربرد این سلول ها در کلینیک، استفاده از ناقل های ویروسی برای انتقال فاکتور های القاء کننده برنامه ریزی مجدد به سلول های سوماتیکی می باشد. بنابراین پیدا نمودن ترکیبی از مولکول های کوچک با توانایی جایگزینی فاکتور های برنامه ریزی مجدد اگزوژن، هدف نهایی تحقیقات صورت گرفته در زمینه تولید سلول های ips می باشد. در این پژوهش، روشی جدید به منظور القاء تمایز زدایی بکار گرفته شد. خرگوش به دلیل توانایی تشکیل بلاستما، قادر به ترمیم سوراخ های ایجاد شده در گوش خود می باشد. در این پژوهش به منظور القاء تمایز زدایی از conditioned medium (cm) حاصل از بافت در حال ترمیم گوش خرگوش استفاده شد. ابتدا تمایز در سلول های ntera-2 (nt2) با استفاده از غلظت 5-10 مولار رتینوئیک اسید القاء گردید. سپس از روش های نیمه کمی rt-pcr و real-time pcr، به منظور بررسی تغییرات بیانی در ژن های پرتوانی (oct4، sox2 و nanog) و تأیید اثر cm حاصل از بافت در حال ترمیم گوش خرگوش در القاء تمایز زدایی استفاده گردید. مشخص شد که تیمار سلول های nt2 تمایز یافته با این cm، می تواند منجر به القاء بیان این ژن های پرتوانی (بخصوص oct4 و nanog) شود. به صورت خلاصه، در این پژوهش یک روش ساده، سریع و در عین حال نسبتاً ایمن، به منظور القاء تمایز زدایی معرفی شد که در مقایسه با تکنولوژی ips، وابسته به استفاده از سازه های ویروسی به منظور القاء تمایز زدایی نمی باشد. شناسایی فاکتور های محلول موجود در cm با قابلیت القاء تمایز زدایی، ممکن است منجر به معرفی ترکیبی جدید از مولکول های کوچک گردد که با بکارگیری آن ها نیازی به استفاده از ناقل های ویروسی در تکنولوژی ips نباشد.
زهرا محمودی احمد رضا بهرامی
ترمیم یک پدیده زیستی است که از دو طریق انجام می گیرد، یکی تمایز زدایی سلول های بالغ و بازگشت آن ها به وضعیت بنیادی و تمایز مجدد این سلول ها و دیگری استفاده از سلول های بنیادی بالغ موجود در بافت به منظور بازسازی ناحیه از دست رفته یا آسیب دیده می باشد. یکی از شناخته شده ترین مثال های این پدیده در بین پستانداران، ترمیم بافت از دست رفته لاله گوش خرگوش است. هدف از پژوهش حاضر بررسی برخی از شاخص های بنیادینگی در سلول های حاصل از ریزش بافت در حال ترمیم لاله گوش خرگوش می باشد. به منظور شناسایی این سلول ها، خرگوش های نر و ماده 6-3 ماهه نژاد نیوزلندی و بومی تهیه شدند. جهت آماده سازی بافت در حال ترمیم، در روز های 0، 2 و 12 بعد از پانچ اولیه، حلقه های 4 میلیمتری از لاله گوش تهیه و به محیط کشت منتقل گردیدند. به منظور تعیین قابلیت کشت، زمان ریزش سلول های حاصل از پانچ های تهیه شده، مدت بقاء و تکثیر، این سلول ها در شرایط آزمایشگاهی بررسی شدند. علاوه براین با استفاده از فن آوری rt-pcr بیان تعدادی از فاکتور های بنیادینگی در این سلول ها مورد مطالعه قرار گرفت. یافته های حاصل از پژوهش حاضر نشان دادند که سلول های حاصل از حلقه های روز 0، 2 و 12 به ترتیب بعد از حدود 22، 10 و 8 روز ریزش یافتند. همچنین بررسی بقاء این سلول ها نشان داد که سلول های ریزش یافته از بافت در حال ترمیم لاله گوش خرگوش نر قادر به بقاء و تکثیر طولانی مدت (بیش از 80 پاساژ) در شرایط آزمایشگاهی می باشند. به علاوه بررسی های انجام شده به کمک فن آوری rt-pcr و فلوسایتومتری نشان دادند که این سلول ها می توانند برخی از ژن های مسئول ایجاد ویژگی های بنیادینگی شامل oct4، sox2 و nanog را به میزان کمی بیان کنند. ترمیم فرآیندی منحصر به فرد است که به دنبال وارد آمدن آسیب به برخی از بافت های جانوران منجر به کسب عملکرد مجدد آن ها می گردد. مطالعات، بیانگر قدرت بالای ترمیم در پستاندارانی مانند خرگوش می باشند. از آنجا که نتایج حاصل از این پژوهش نیز نشان دهنده ویژگی های بنیادینگی سلول های حاصل از ریزش بافت در حال ترمیم لاله گوش خرگوش بود، بنابراین سلول های حاصل مدل مناسبی را برای تولید این سلول های شبه بنیادی در شرایط آزمایشگاهی فراهم می آورند. آزمایشات بیشتر جهت تعیین هویت دقیق تر این سلول ها مورد نیاز می باشد.
علی دهقانی فیروزابادی علیرضا حق پرست
بیماری دیابت نوع 1، یک بیماری خودایمنی مختص اندام است که ناشی از تخریب سلول های بتای ترشح کننده انسولین پانکراسی به واسطه فعالیت لنفوسیتهای t پاتوژنیک می باشد؛ که در افرادی که از نظر ژنتیکی مستعد هستند، بروز می کند. مطالعات اخیر نشان داده اند که پاسخ های ایمنی ذاتی توسط گیرنده های شناسایی الگو(prrs) که مهمترین آنها گیرنده های شبه تول (tlrs) می باشند، القاء شده و می توانند در ایجاد دیابت نوع 1 مشارکت داشته باشند. tlrs ازمولکول ها ی کلیدی تشخیص دهنده سیگنال های خطر بیگانه و خارجی بوده و نقش بارزی در فعال سازی وتنظیم عملکرد ایمنی ذاتی والتهاب ودر نهایت القاء پاسخهای ایمنی اکتسابی قلمداد می شوند. مشخص شده است که tlrs نقش اساسی در عفونت ها، بیماری های التهابی و سرطان ایفاء می کنند. همچنین شواهد فراوانی نشان داده اند که tlrs، ازعوامل موثر در بروز بیماری های نورودژنراتیو به شمار می آیند که مولفه های التهابی متعددی درآن در گیرند. اگر چه تاکنون مطالعات زیادی نشان داده اند که tlrs می توانند منجر به القاء دیابت نوع 1 گردند؛ اما تاکنون مشخص نشده است که آیا این گیرنده ها در پیشرفت بیماری دیابت نیز مشارکت دارند یا خیر. امروزه نقش التهاب در بیماریه های عصبی تأئید شده است. همچنین نشان داده شده است که بیماری دیابت در نهایت منجر به بروز اختلالات عصبی می شود؛ اما هنوز عامل ایجاد کننده و پیش برنده آن شناسایی نشده است. در تحقیق حاضر، سیر زمانی بیان ژن های tlr2 و tlr4 به عنوان دو عضو مهم از خانواده tlrs در بافت هیپوکامپ مغز رتها ی نر نژاد ویستار دیابتی مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور دیابت نوع 1 با یکبار تزریق داخل صفاقی stz القاء، و بافت-برداری از هیپوکامپ در زمان های مشخص 4، 6، 8، و 20 انجام شد. سپس از دو روش semiquatitative rt-pcr و qpcr برای بررسی تغییرات بیان ژن های tlr2و tlr4 به صورت کمّی و کیفی استفاده گردید. نتایج نشان داد که بیان این ژنها در سطح mrna در بافت هیپوکامپ رت های دیابتی به میزان قابل توجهی افزایش یافته و میزان بیان این ژنها در زمان های مختلف در گروه های دیابتی نیز متفاوت بود. بنابراین احتمال می رود که بیان tlrs می تواند در پاتوژنز و توسعه بیماری دیابت نقش تعیین کننده ای داشته باشد. احتمال می رود که بیان این ژنها می تواند یکی از عوامل دخیل در بروز و همچنین پیشرفت بیماریهای نورودژنراتیو از قبیل آلزایمر در افراد دیابتی باشد. بنابراین، انجام مطالعات بر روی نقش دقیق tlrsدر بروز بیماریهای نورودژنراتیو از قبیل آلزایمر در افراد دیابتی نوع 1 می تواند یک هدف بالقوه مولکولی به منظورکنترل وجلوگیری از پیشرفت این بیماریها باشد. کلمات کلیدی: دیابت نوع 1، tlr2، tlr4، رت ویستار، هیپوکامپ.
آمنه محمدی مرتضی بهنام رسولی
مقدمه: از آنجا که هیپرگلیسمی ناشی از دیابت اندامهای مختلف را تحت تاثیر قرار می دهد احتمال نارسایی غدد جنسی (گنادها) و ناباروری ناشی از آن در بیماران دیابتی بیشتر از افراد طبیعی است. در این رابطه اختلالات هورمونی و استرس اکسیداتیو ناشی از هیپرگلیسمی می توانند از جمله مکانیزمهای اثرات منفی هیپرگلیسمی بر گنادها باشد. از طرف دیگر گزارشات منتشر شده نشان می دهند که گیاه چرخه دارای اثرات هیپوگلیسمیک است و قادر است علاوه بر کاهش قند خون موجب افزایش سطح انسولین سرمی نیز گردد. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات تجویز عصاره آبی- الکلی گیاه چرخه بر ساختار لوله های سمینفروس و سطوح هورمونهای گنادوتروپین و تستوسترون در موشهای صحرایی هیپرگلیسمیک بوده است. مواد و روشها: 24 موش صحرایی به چهار گروه (6n=) کنترل، هیپرگلیسمیک (stz) و هیپرگلیسمیک تیمار شده با انسولین (stz+ins; 5iu/kg/day) و هیپرگلیسمیک تیمار شده با عصاره آبی- الکلی گیاه چرخه (stz+ext; 150mg/kg/day) تقسیم شدند. دوره تیمار چهار هفته بود و در پایان هفته های دوم و چهارم بمنظور تعیین سطوح فاکتورهای بیوشیمیایی خون (گلوکز، انسولین، تری گلیسرید، کلسترول،ldl ) و سطوح سرمی هورمونهای fsh، lh و تستوسترون از طریق سینوس چشمی از کلیه موشها خونگیری شد. موشها تا هفته هفتم (بدون تیمار) نگهداری شدند و پس از آن بیضه راست موشها خارج، فیکس (فرمالین 10%) و در مسیر آماده سازی بافتی قرار گرفت. در بررسی میکروآناتومیک (رنگ آمیزی هماتوکسیلین وایگرت-پیک ایندیگو کارمین) پارامترهای قطر لوله های سمینفروس و ضخامت جدار سلولی لوله ها و در بررسی هیستولوژیک تعداد سلولهای لایدیگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: در مقایسه با گروه کنترل، در پایان هفته دوم میانگین سطح انسولین در گروه stz+ext افزایش معنی داری (01/0>p) نشان داد. همچنین سطوح کلسترول و ldl در کلیه گروههای آزمایشی و سطوح تری گلیسرید وگلوکز در گروه های stz و stz+ins به طور معنی داری (01/0>p) افزایش یافت. در پایان هفته چهارم، نسبت به هفته دوم، سطوح تری گلیسرید، کلسترول و ldl در کلیه گروههای آزمایشی بطور معنی داری (05/0>p) کاهش یافت. نتایج سنجش هورمونی هفته دوم نشان داد که، در مقایسه با گروه کنترل، سطوح fsh و lh در کلیه گروههای تجربی بطور معنی دار (05/0>p) کاهش و سطح تستوسترون بطور معنی دار (05/0>p) افزایش یافته است ولی در هفته چهارم اگر چه سطوح fsh و lh در گروه stz کماکان بطور معنی دار (001/0>p) پائین بود ولی در گروههای stz+extو stz+ins سطوح این هورمونها به مقادیر گروه کنترل نزدیک و نسبت به هفته دوم با تغییر معنی دار همراه بود. بررسی میکروآناتومیک ساختار بیضه در پایان هفته هفتم نشان داد که قطر لوله های سمینفروس، ضخامت دیواره سلولی لوله ها و تعداد سلولهای لایدیگ در گروه stz بطور معنی دار (01/0>p) کاهش و در سایر گروهها تفاوت محسوسی مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: تجویز عصاره گیاه چرخه دارای اثراتی سودمند در محافظت بیضه از اثرات پاتوژنیک و دژنراتیو ناشی از هیپرگلیسمی است. از آنجا که بخشی از اثرات مخرب هیپرگلیسمی بر بیضه احتمالا ناشی از استرس اکسیداتیو است بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که اثرات محافظتی عصاره گیاه چرخه ممکن است تا حدودی ناشی از وجود ترکیبات فلاونوئیدی و اثرات آنتی اکسیدانتی آن باشد. کلمات کلیدی: هیپرگلیسمی، گیاه چرخه، بیضه، گنادوتروپین ها، تستوسترون
سیمین افشار کارگر مسعود فریدونی
مقدمه: اینترنورون های مهاری (گاباارژیک) در رابطه با احساس درد در نخاع توزیع شده اند، به نحوی که موسیمول (آگونیست gabaa) باعث کاهش و بیکوکولین (آنتاگونیست gabaa) باعث افزایش درد و التهاب می شود. اتصالات غشایی، gap junctions (g.js) مجرایی را برای مبادله یون ها، عوامل سیگنالینگ و متابولیت های کوچک فراهم می کنند. این پژوهش با استفاده از تجویز نخاعی کربنوکسالون (مسدود کننده g.j) به بررسی مداخله g.j در ارتباطات گاباارژیک نخاعی و احساس درد و بروز التهاب در آزمون فرمالین، با به کارگیری موسیمول و بیکوکولین پرداخته است. مواد و روش ها: موش های نر نژاد ویستار در محدوده وزنی (g250-200) در 8 گروه طبقه بندی شدند. کلیه داروها به حجم 10 میکرولیتر و به مقادیر دارویی کربنوکسالون (1 نانومولار)، موسیمول (0/3 میکروگرم) و بیکوکولین (0/6 میکروگرم و 0/3 میکروگرم) و به صورت نخاعی تجویز شدند. گروه ها مشتمل بر کنترل سالین- سالین یا گروه های سالین و هر یک از داروهای مذکور بودند. فاصله زمانی بین دو تجویز 5 دقیقه بود. تزریق 0/05 میلی لیتر فرمالین 5/2% به کف پای راست برای القاء درد و ادم انجام شد، حجم پا قبل و یک ساعت بعد از تزریق فرمالین به روش پلتیسمومتری اندازه گیری و رفتار درد نیز در این فاصله ثبت شد. نتایج: کربنوکسالون و موسیمول باعث کاهش درد (p<0.01 و p<0.05) و ادم (p<0.001) ناشی از فرمالین شدند. استفاده کربنوکسالون همزمان با موسیمول کاهش درد و ادم را بیشتر کرد (p<0.05 و p<0.01). بیکوکولین (0/3 میکروگرم / 10 میکرولیتر) درد را در اواخر مرحله دوم (p<0.05)، و بیکوکولین (0/6 میکروگرم / 10 میکرولیتر) در مرحله بینابینی و مرحله دوم آزمون افزایش داد (p<0.01). تجویز کربنوکسالون در هر دو گروه، توان افزایش درد ناشی از بیکوکولین را کاهش داد (p<0.01 و p<0.05). اثرات پیش برنده التهاب بیکوکولین (0/6 میکروگرم / 10 میکرولیتر)(p<0.05)، در حضور کربنوکسالون کاهش یافت (p<0.001). بحث و نتیجه گیری: افزایش فعالیت گیرنده gabaa و یا انسداد g.j باعث کاهش درد و التهاب شد. انسداد g.j همزمان با افزایش فعالیت این گیرنده کاهش درد و التهاب را تقویت کرد. کاهش فعالیت گیرنده gabaa اثر پردردی و پیش برندگی التهاب داشت، اما انسداد همزمان g.j باعث تخفیف اثر مذکور شد. اگر بین اینترنورون های مهاری اولیه در نخاع g.j باشد و آنها از طریق اینترنورون های مهاری ثانویه به پروجکشن نورون ها مربوط شوند، انسداد g.j باعث تقویت اثر ضد دردی ناشی از تحریک گیرنده gabaa و یا تخفیف اثر افزایش درد حاصل از مهار فعالیت این گیرنده می شود. همچنین فرضیه وجود g.j بین اینترنورون های مهاری و تحریکی قابل طرح است. انسداد g.j بین سلول های گلیال و احتمالاً بین اینترنورون های مهاری و تحریکی، می تواند منجر به کاهش رهایش عوامل التهابی توسط آورانهای درد و کاهش درد و التهاب شود. لذا، حضور احتمالی g.j بین اینترنورون های نخاعی مسئول انتقال درد در سطح نخاع پیشنهاد می شود که بررسی های تکمیلی نیاز دارد.
هانیه نیک فرجام سید محمود حسینی
اوتیسم، یک اختلال تکاملی عصبی است که توسط مجموعه ای از علائم رفتاری از جمله نقص در روابط اجتماعی، کلامی و طیفی از علایق و فعالیت های محدود، مشخص می گردد. متأسفانه امروزه، اتیولوژی این بیماری، کماکان ناشناخته باقی مانده است. لذا انجام مطالعات حیوانی، به شناخت بیشتر اساس نوروبیولوژیکی این بیماری کمک می نماید. طی بررسی حاضر، عملکردهای رفتاری، حرکتی، شناختی و تغییرات میکروآناتومیک سیستم لیمبیک و مخچه در نوزادان رت های مدل اوتیسم، توسط تجویز والپروئیک اسید (vpa) طی بارداری، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند. یافته های حاصل از این پژوهش، کمک بیشتری به شناخت مکانیسم های نوروبیولوژیکی درگیر در این بیماری می نمایند. طی این مطالعه، یکبار تجویز درون صفاقی والپروئیک اسید به رت های ماده ی باردار، طی اواسط روز دوازدهم بارداری (ed 12.5)، یعنی زمان تکامل جنینی لوله ی عصبی، سبب ایجاد اختلالات رفتاری شامل کاهش میزان برهم کنش های اجتماعی، افزایش رفتار های تکراری، افزایش آستانه ی تحمل به درد، افزایش میزان اضطراب و ترس، کاهش میزان رفتار های جستجوگری و نیز کاهش قدرت تعادل و یادگیری حرکتی در نوزادان این رت ها، طی تست های رفتاری مربوطه در 30 و 60 روزگی گردید. همچنین، افزایش عملکرد حافظه ی فضائی و حافظه ی مبتنی بر ترس نیز در تست های شناختی مربوطه، طی 35 و 60 روزگی مشاهده شد. علاوه بر این، نتایج هیستولوژیکی حاصل از این مطالعه، نشان دهنده ی کاهش معنی دار تعداد سلول های پورکینژ مخچه در رت های گروه vpa و از طرفی افزایش معنی دار در تراکم سلولی نواحی مختلف هیپوکامپ و آمیگدال این رت ها در 67 روزگی، نسبت به رت های گروه کنترل (دریافت کننده ی فسفات بافر سالین)، بودند. یافته های این پژوهش، فراهم کننده ی شواهد بیشتری جهت تأیید اعتبار مدل vpa اوتیسم و نیز پیشنهاد کننده ی افزایش عملکرد حافظه، احتمالاً در نتیجه ی تغییرات میکروآناتومیک سیستم لیمبیک مغز در این مدل حیوانی اوتیسم می باشد.
سولماز غریبی مرتضی بهنام رسولی
مقدمه: بیماری دیابت بعنوان یکی از شایع ترین بیماری های غدد داخلی، اندام های مختلف از جمله غدد جنسی (تخمدان ها) را تحت تأثیر قرار می دهد. این تاثیر ممکن است به کاهش قابلیت باروری و نازایی منتهی شود. از آنجا که در انسان دیابت موجب بی نظمی و یا توقف دوره های جنسی می شود. در این مطالعه اثرات هایپرگلیسمی تجربی بر دوره های جنسی، ساختار تخمدان و سطوح هورمون های هیپوفیزی و تخمدانی موش های صحرایی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: تعداد 24 موش صحرایی ماده بالغ با محدوده وزنی 200- 180 گرم به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، شم، هایپرگلیسمیک (mg/kg stz; ip60) و هایپرگلیسمیک دریافت کننده انسولین (iu/kg/day; sc20 ؛stz+ins) تقسیم شدند. بررسی روزانه اسمیر واژینال نشان داد که سیکل جنسی رت های هایپرگلایسمیک در مرحله دی استروس متوقف شده است. در پایان دوره آزمایش (36 روز) و زمانیکه که کلیه رت ها در مرحله دی استروس قرار داشتند ضمن اندازه گیری سطوح سرمی هورمون های lh، fsh استروژن و پروژسترون تخمدان راست موش ها خارج، فیکس (محلول بوئن) و پس از طی مراحل آماده سازی بافتی و تهیه برش های رندوم مشخصات میکروآناتومیک تخمدان و فولیکول ها به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: در مقایسه با موش های گروه کنترل، وزن بدن، وزن و حجم تخمدان، تعداد و حجم جسم زردها و تعداد فولیکول های گراف در موش های هایپرگلیسمیک بطور معنی داری کاهش یافت و این در حالی بود که تیمار با انسولین توانست تاحدی از تغییرات هیستولوژیک تخمدان جلوگیری کند. علاوه بر این سطح سرمی هورمون پروژسترون که در گروه هایپرگلایسمی نسبت به سایر گروه ها به طور معنی داری افزایش یافت. در حالیکه سطوح سرمی lh، fsh و استروژن تفاوت معنی داری در مقایسه با سایر گروه ها نشان نداد. بحث و نتیجه گیری: استرس اکسیداتیو ناشی از هایپرگلیسمی، کاهش انسولین، اختلال در عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد (hpg) که در شرایط هایپرگلیسمی اتفاق می افتد، سیر تکوین فولیکول ها را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. درمان با انسولین احتمالاً از طریق تنظیم قندخون و بدنبال آن اصلاح عملکرد محور hpg می تواند تا حد زیادی اختلالات ایجاد شده در شرایط هیپرگلیسمی را برطرف کند.
فاطمه جمیل مرتضی بهنام رسولی
مقدمه: رحم اندامی تولیدمثلی است که در فرآیندهای لانه گزینی و تکوین جنین نقش اساسی دارد. عوامل و بیماری های مختلفی از جمله دیابت می توانند در عملکرد تولیدمثلی جنس ماده اختلال ایجاد کنند. بطوری که احتمال نارسایی غدد جنسی و ناباروری ناشی از آن در زنان دیابتی بیشتر از زنان غیر دیابتی است. در این بررسی، اثرات هیپرگلیسمی و درمان با انسولین بر چرخه رحمی، دوره استروس و سطوح هورمون های هیپوفیزی و تخمدانی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: تعداد 24 موش صحرایی ماده بالغ (g200-180) به طور تصادفی به 4 گروه شامل: گروه کنترل، شم، هیپرگلیسمی (mg/kg stz, i.p60)، هیپرگلیسمی تحت تیمار با انسولین (iu/kg/day, sc20ins; +stz) تقسیم شدند. در طول دوره آزمایش با بررسی سیتولوژیکی اسمیر واژینال، مراحل سیکل جنسی حیوان ها بررسی و در پایان دوره آزمایش (36 روز) و در مرحله دی استروس سیکل جنسی از طریق سینوس چشمی از موش های صحرایی خون گیری به عمل آمد و سطوح هورمون های lh، fsh، استروژن و پروژسترون اندازه گیری شد. تحت بیهوشی با اتر، شاخ راست رحم خارج، وزن و3/1 میانی آن جدا و فیکس (بوئن) شد. پس از طی مراحل آماده سازی بافتی و تهیه برش های رندوم، مشخصات میکروآناتومیک اندومتر و میومتر به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: در مقایسه با گروه کنترل، وزن بدن، وزن و حجم رحم، حجم و ضخامت اندومتر و میومتر و همچنین، تعداد فیبرهای عضلانی در موش های صحرایی هیپرگلیسمیک بطور معنی داری کاهش یافت. علاوه بر این، اتساع عروق و نفوذ سلول های التهابی که احتمال می رود پلاسماسل باشند، در رحم حیوانات هیپرگلیسمیک مشاهده شد و این در حالی بود که درمان با انسولین توانست تا حدی از تغییرات هیستولوژیک رحم جلوگیری کند. علاوه بر این سطح سرمی هورمون پروژسترون در گروه هیپرگلیسمی نسبت به سایر گروه ها بطور معنی داری افزایش یافت. در حالی که سطوح سرمی lh، fsh و استروژن تفاوت معنی داری در مقایسه با سایر گروه ها نشان نداد. بحث و نتیجه گیری: کاهش انسولین، استرس اکسیداتیو ناشی از هیپرگلیسمی، اختلال در سطوح هورمونی و عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد که در شرایط هیپرگلیسمی اتفاق می افتد، رحم حیوانات هیپرگلیسمیک را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. انسولین تراپی احتمالاً از طریق برگرداندن سطوح هورمونی به حالت طبیعی و تصحیح اختلال در عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد توانست تا حد زیادی اختلالات ایجاد شده در شرایط هیپرگلیسمی را بهبود بخشد.
حمیده آبنوس مسعود فریدونی
امروزه خطرات آلودگی محیطی ناشی از فلزات سنگین به خوبی شناخته شده است. جیوه بر پایه عملکرد آن به عنوان سم عمومی سلولی و پروتوپلاسمی معرفی می شود، از آنجا که با گروه های سولفوهیدرید پروتئین ها، پیوند شیمیایی برقرار می کند که موجب آسیب به غشا و کاهش میزان rna سلول می شود. این امر موجب از کار افتادن بسیاری از سیستم های آنزیمی می شود. در میان همه بی مهرگان مگس سرکه drosophila melanogaster دارای بیشترین شباهت از نظر فارماکولوژی و فیزیولوژی با انسان می باشد. لذا در این تحقیق مگس سرکه به عنوان مدل تکوینی برای بررسی سمیت جیوه انتخاب شد. بدین روش که حشره وحشی بالغ در ظروف شیشه ای حاوی محیط کشت استاندارد و داخل انکوباتور با دمای 25 درجه سانتی-گراد و در شرایط تاریکی مطلق نگهداری شد. تعداد 5 جفت مگس 3 روزه به هر یک از ظروف کشت حاوی غلظت های متفاوت جیوه منتقل و پس از 8 ساعت خارج گردید. میزان تبدیل لارو به شفیره، میزان تبدیل شفیره به بالغ، زمان مورد نیاز برای تکوین حشره، میزان تفریخ تخم ها در نسل دوم در محیط بدون جیوه و بررسی تغییرات مورفومتریک در دوره تکوین شامل اندازه گیری طول و عرض تخم ها در دو نسل، طول و عرض لارو، شفیره و طول ناحیه سینه در بالغین مورد بررسی قرار گرفت. وجود جیوه در محیط کشت در غلظت های بین mg/lit 100-20 باعث افزایش طول دوره لاروی (01/0 (p< و شفیرگی (01/0 (p<، کاهش میزان تبدیل لارو به شفیره (001/0 (p<، شفیره به بالغ (05/0 (p<، تفریخ تخم (01/0 (p< گردید. همچنین موجب کاهش طول (05/0 (p< و عرض لارو (01/0 (p<، طول و عرض شفیره (001/0 (p< و اندازه بالغین (01/0 (p< شد. تغییری در طول و عرض تخم مشاهده نشد. از غلظت mg/lit200 جیوه نیز هیچ لاروی از تخم خارج نشد. اثرات منفی ناشی از فلز سنگین جیوه احتمالا به علت مداخله این فلز در مسیرهای سیگنالی سلولی، از جمله مسیر سیگنالی notch و سنتز پروتئین در طول دوره های تکوینی می باشد.
بتول صناعی مرتضی بهنام رسولی
چکیده در طب سنتی به عنوان (passifloraceae تیره ) passiflora incarnata مقدمه: گل ساعتی با نام علمی داروی خواب آور و آرام بخش استفاده می شود. در مطالعه حاضر اثرات مصرف عصاره گل ساعتی با داروی دیازپام در دوران بارداری بر ساختار نیمکره ها و بطن های طرفی مغز نوزادان یک روزه موش صحرایی مقایسه شده است. مواد و روش ها: بدین منظور، موش های صحرایی باردار نژاد ویستار پس از آمیزش به 4 گروه 6 تایی: 200 میلی گرم/کیلوگرم عصاره گل ) 160 میلی گرم/کیلوگرم عصاره گل ساعتی)، تیمار 2 ) کنترل، تیمار 1 ساعتی) و تیمار 3(دیازپام 2 میلی گرم/کیلوگرم) تقسیم شدند. تیمار گروه های 2،1 و 3 از روز 12 حاملگی تا زمان زایمان به صورت روزانه و تزریق زیرپوستی انجام شد. سپس از بین نوزادان متعلق به هر مادر 2 نوزاد انتخاب، مغز آنها فیکس (فرمالین 10 %) و پس از تهیه برشهای سریالی ( 7 میکرون) و رنگ آمیزی (هماتوکسیلین- ائوزین) حجم نیمکره ها و بطنهای طرفی مغز به روش کاوالیه و تراکم نورونی آزمون تی ، spss نئوکورتکس به روش دایسکتور محاسبه شد. در نهایت داده ها با استفاده از نرم افزار 19 و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل، تجویز مادری عصاره گل ساعتی باعث بروز اختلاف معناداری در حجم نیمکره ها، بطنهای طرفی و تراکم نورونی نئوکورتکس مغز نشد. اما در گروه تیمار با دیازپام حجم نیمکره ها و بطنهای طرفی، همچنین تراکم نورونی نئوکورتکس به طور معناداری افزایش یافت. (p < 0.05) نتیجه گیری: بنابراین بر خلاف دیازپام، تیمار با عصاره گل ساعتی( 200 میلی گرم/کیلوگرم) دارای اثرات ناهنجاری زایی آشکاری بر مغز در حال تکوین جنین نیست. در عین حال اثرات احتمالی ناهنجاری زایی دوزهای بالاتر عصاره گل ساعتی را نمی توان رد کرد.
فاطمه انباری میبدی محمدعلی خلیلی
چکیده: مقدمه و هدف: ترومای مغزی (tbi) یک علت عمده ی مرگ ومیر و ناتوانایی در جهان می باشد. مطالعات بالینی ثابت کرده اند که سلول درمانی یک راه حل مناسب برای بهبود عملکرد بعد از ترومای مغزی می باشد و احتمالاً سیستم عصبی را بازسازی می کند. نشان داده شده است که این سلول ها قادرند به سمت ناحیه ی آسیب دیده ی (مغز) مهاجرت کنند. در این مطالعه، اثر تزریق داخل وریدی سلول های بنیادی مزانشیمی mscs)) بعد از ترومای مغزی و مهاجرت mscs به مغز (ناحیه ی آسیب دیده) و طحال (ناحیه ی سالم) بررسی شده است. مواد و روش ها: رت های نر به 3 گروه آزمایش ((tbi + mscs، کنترل منفی (tbi + pbs) و گروه کنترل مثبت که تنها mscs را دریافت می کنند، تقسیم شدند. tbi بر اساس مدل foda- marmarou طراحی شد. گروه آزمایش و کنترل مثبت 106 × 3 سلول نشاندار با برمو دزوکسی یوریدین ( (brduدریافت کردند و به گروه کنترل منفی سالین به ورید دمی جانبی، 24 ساعت بعد از tbi تزریق شد. تست neurological severity scoreبرای ارزیابی عملکرد نورولوژیکی در روز های 1،0، 7 و 14 بعد از tbi انجام شد. 14 روز بعد از تزریق داخل وریدی mscs، حیوانات پرفیوژ شدند و مغز و طحال آنها خارج گردید. مقایسه ای بین مهاجرت mscs به مغز و طحال گروه کنترل مثبت و آزمایش انجام شد. همچنین تمایز mscs به سلول های نورون و آستروسیت توسط تکنیک ایمنوهیستوشیمی آزمایش شد. نتیجه: نتایج حاصل از تست رفتاری، هیچ گونه تفاوت معناداری بین گروه های آزمایش و کنترل منفی در روز های 1 و 7 بعد از tbi نشان نداد اما نقص عملکرد به صورت معناداری در گروه آزمایش، 14 روز بعد از tbi کاهش یافت. مطالعات ایمنوهیستوشیمی نشان داد که mscs نشاندار با brdu از طریق سیستم وریدی به بافت مغز و طحال مهاجرت کرده اند. به صورت معناداری سلول های نشاندار بیشتری در مغز گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل مثبت مکان یابی کرده بودند. mscs ترجیحاً در طحال گروه کنترل مثبت تجمع یافته بودند و همچنین مقدار قابل توجهی نیز در طحال گروه آزمایش یافت شدند. برخی از mscs مهاجر به بافت مغز آسیب دیده، توانستند مارکر های نورونی ( (neunو آستروسیت (gfap) را بیان کنند. بحث : به نظر می رسد که تزریق داخل وریدی mscs بهبود عملکرد و ترمیم سلول های نورونی را بعد از tbi در مدل حیوانی افزایش می دهند. استفاده از mscs می تواند یک استراتژی درمانی مناسب برای ترمیم دستگاه سیستم عصبی بعد از tbi باشد. البته این سلول ها به بافت های غیر عصبی مانند طحال نیز مهاجرت می کنند. تجمع این سلول ها در بافت سالم ممکن است که سلامت دریافت کننده ها را تهدید کند.
مهدیه نخعی مریم مقدم متین
مقدمه: ماتریکس خارج سلولی شامل مجموعه ی پیچیده ای از پروتئین های ساختاری و عملکردی می باشد که نقش مهمی در ریخت زایی بافت و اندام، حفظ سلول، مهاجرت، تکثیر و ترمیم زخم ایفا می کنند. تحقیقات زیادی در مورد مکانیسم های حرکت و مهاجرت سلولی در مدل های دوبعدی صورت گرفته است. که با توجه به تفاوت این مدل ها با شرایط in vivoاستفاده از مدل های سه بعدی، بهتر می تواند نمایانگر شرایط بافت های زنده جهت بررسی رفتارهای سلولی باشد. در این تحقیق از داربست مشتق شده از ماتریکس خارج سلولی (ecm) پانکراس گاو به عنوان داربست سه بعدی جهت بررسی رفتار سلول های بافت بلاستما استفاده گردید. مواد و روش ها. برای این کار ابتدا نمونه های پانکراس به قطعات کوچک تقسیم شده و سپس با روش انجماد – ذوب مکرر و استفاده از شوینده یونی سدیم دودسیل سولفات (sds)1% به مدت 24 ساعت بافت حاصل سلول زدایی گردید. بررسی بافت شناسی با رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین، پیکروسیروس رد، پیک ایندیگو، پیکروفوشین انجام گردید. همچنین با استفاده از پانچ لاله گوش خرگوش نر نژاد نیوزلندی، بافت بلاستما به صورت حلقه مانند جدا گردید. سپس حلقه بلاستمایی با داربست پانکراس سلول زدایی شده، مونتاژ گردیده و در شرایط in vitro در محیط کشت نگهداری شدند. نمونه های مذکور در روزهای 5، 10، 15، 20، 25 و 30 بعد از کشت، مورد مطالعات بافت شناسی قرار گرفتند. نتایج: آنچه در روزهای مختلف بعد از کشت مشاهده شد، نفوذ سلول های بافت بلاستمایی و تخریب بخشی از داربست سه بعدی پانکراس در حین نفوذ، تکثیر و ترشح احتمالی سلول ها بود. همچنین بهترین زمان نفوذ سلول ها در داربست در روزهای 20 و 25 بعد از کشت مشاهده گردید. این بررسی نشان داد که ماتریکس سلول زدایی شده پانکراس، دارای اثرات القا کننده بر مهاجرت سلول های بافت بلاستما می باشد و می تواند به عنوان یک داربست طبیعی جهت کاربردهای احتمالی در مطالعات مهندسی بافت بکار رود
طیبه دهمرده قلعه نو مریم مقدم متین
بر هم کنش سلول- ماتریکس در شرایطin vivo، فرآیندی پیچیده، پویا و دوطرفه است. سلول ها خود، ماتریکس خارج سلولی را تولید و بازآرایی می کنند و به واسطه ارتباط با مولکول های ماتریکس خارج سلولی، به طور مداوم در حال دریافت اطلاعات از محیط اطرافشان هستند. داربست های ecm که از سلول زدایی بافت ها حاصل شده، اجزای ساختاری اصلی ماتریکس خارج سلولی را دارا می باشند. در پژوهش حاضر از ماتریکس خارج سلولی درم پوست به عنوان ماتریکس سه بعدی جهت مطالعه رفتار سلول های بافت بلاستما استفاده گردید. بافت بلاستمای خرگوش، مجموعه ای از سلول های تمایز نیافته با ویژگی سلول های جنینی است که قابلیت ترمیم بافت های از دست رفته لاله گوش خرگوش را دارند. به منظور تهیه داربست درمی فاقد سلول، قطعات پوستی خرگوش با استفاده از روش انجماد- ذوب سریع و شوینده سدیم دودسیل سولفات سلول زدایی گردیدند. سپس سلول زدایی کامل بافت و انسجام آن به کمک بررسی های بافت شناسی تأیید گردید. حلقه بلاستما نیز طی دو مرحله پانچ لاله گوش خرگوش نر نژاد نیوزلندی تهیه و پس از مونتاژ با داربست درم فاقد سلول، کشت داده شد. نمونه های مذکور در روزهای 5، 10، 15، 20 و 25 پس از کشت مورد مطالعات بافت شناسی قرار گرفتند. نتایج این مطالعات، حاکی از نفوذ سلول های بافت بلاستما به درون داربست، 5 روز پس از کشت و تشکیل ساختارهایی شبیه فولیکول های مو، ایجاد یک لایه تک سلولی در حاشیه داربست درمی و نیز تشکیل ساختارهای شبه عروق خونی، 15 روز پس از کشت بود. پس از 20 روز قرارگیری در محیط کشت، لایه تک سلولی ایجاد شده در روز 15، ضمن چند لایه ای شدن، ساختاری مشابه اپیدرم را تشکیل داده بود. با توجه به نتایج حاصل، داربست درم فاقد سلول، موجب القای مهاجرت و احتمالا تمایز در سلول های بافت بلاستما گردید. از اینرو داربست حاصل از درم پوست می تواند مدل سه بعدی مناسبی به منظور بررسی رفتارهای سلولی در شرایط in vitro باشد.
سارا یوسفی طایمه حسام دهقانی
درک مکانیسم هایی که منجر به تمایز سلول های بنیادی اسپرماتوگونی و اووگونی به اسپرم و تخمک از طریق میوز می گردند، یک سوال اساسی در زیست شناسی تکوینی است. علی رغم پیشرفت های اخیر در فهم آغاز میوز در سلول های جنسیِ پستان داران، دانش ما در مورد مکانیسم های میوز در سلول های جنسی پرندگان بسیار محدود است. stra8 یک مارکر پیش میوزیِِ مورد نیاز برای القاء میوز است که به طور طبیعی فقط در تخمدان های جنینی پستان داران بیان می شود. تصور بر این است که آغاز میوز در تخمدان های جنینیِ پستان داران نیازمند اسید رتینوئیک برای القاء stra8 می باشد. در حالی که در بیضه های جنینی به دلیل فعالیتِ آنزیم تجزیه کننده ی اسید رتینوئیک (cyp26b1)، میوز اتفاق نمی افتد و منجر به تأخیر افتادن میوز تا بعد از تولد می شود. مطالعات جدیدتر در این رابطه نشان داده اند که در پستان داران cyp26b1 دارای نقش کلیدی در مهار آغاز میوز در سلول های جنسی است. زمان آغاز میوز در سلول های جنسیِ گنادهای جنینی جوجه همانند پستان داران دارای دو شکلی جنسی است. سلول های جنسی فقط در قشر تخمدان چپ (که فاقد بیان cyp26b1 است) وارد میوز می شوند و سلول های جنسی در بیضه ها و تخمدان راست (دارای بیان cyp26b1) در دوران جنینی میوز را آغاز نمی کنند. به منظور روشن شدن نقش cyp26b1 در تنظیم وابسته به جنس آغاز میوز در جوجه، گنادهای جنینی جوجه ی 5/10 روزه جدا و در حضور کتوکونازول (مهار کننده ی cyp26b1) به مدت 6 روز کشت داده شدند. سپس پیشرفت میوز در سلول های جنسی گنادهای تیمار شده توسط روش های بافت شناسی مطالعه شد و میزان سطح رونوشت stra8 در نمونه های کنترل و تیمار شده توسط qrt-pcr مورد بررسی قرار گرفت. نتایج ما نشان داد که علی رغم کاهش سطح رونوشت stra8 در گنادهای تیمار شده، مهار cyp26b1 موجب القاء میوز در سلول های جنسیِ بیضه ها و تخمدان راست شد. همچنین مطالعات qrt-pcr انجام گرفته روی گنادهای در حال تکوین در روزهای 5/10 تا 5/16، افزایش سطح رونوشت stra8 را در طی تکوینِ گنادهای میوزی و غیر میوزی نشان داد. این نتایج حاکی از آن است که احتمالا بیان stra8 برای آغاز میوز در سلول های جنسیِ گنادهای جنینی جوجه لازم، ولی کافی نیست. همچنین cyp26b1 در زمان بندی وابسته به جنس آغاز میوز همانند پستان داران در گنادهای جنینی جوجه دارای نقش کلیدی است.
ملیحه اکبرزاده نیاکی مریم مقدم متین
مقدمه: مهندسی بافت حوزه مطالعاتی جدیدی است که در آن اصول مهندسی و زیست شناسی جهت اصلاح بافت آسیب دیده بکار گرفته می شود. ماتریکس خارج سلولی (ecm) یک جزء کلیدی در نگهداری و بازسازی بافت ها و اندام ها بوده و دارای اثرات القایی بر بسیاری از رفتارهای سلولی می باشد. هدف این مطالعه، بررسی برهم کنش بافت بلاستمای حاصل از لاله گوش خرگوش با ماتریکس مری سلول زدایی شده موش صحرایی می باشد. بافت بلاستما تجمعی از سلول های تمایز نیافته است که قابلیت تقسیم را مشابه سلول های جنینی دارا می باشد. مواد و روش ها: پس از برداشت مری از موش صحرایی نر نژاد ویستار، ترکیبی از روش های فیزیکی و شیمیایی سلول زدایی شامل تکنیک انجماد و ذوب مکرر در ازت مایع و استفاده از دو شوینده سدیم دودسیل سولفات (sds) و triton x-100 انجام گرفت. برای دست یابی به بهترین میزان حذف سلولی و در عین حال حفظ محتوای ماتریکس، درصدهای مختلفی از sds و triton x-100 در بازه های زمانی متفاوت مورد آزمایش قرار گرفت. پس از تهیه داربست، بافت بلاستما با دو مرحله پانچ با فاصله زمانی 48 ساعت از گوش خرگوش به دست آمد. پس از مراحل شستشو، داربست های سلول زدایی شده درون حلقه ها مونتاژ و کشت داده شدند. در نهایت، مطالعات بافت شناسی جهت بررسی مهاجرت سلول های بافت بلاستمایی به داربست، در روزهای متفاوت پس از کشت انجام گرفت. نتایج: مطالعات بافت شناسی نشان داد که در بهترین حالت، استفاده از triton x-100 1% به مدت 48 ساعت و به دنبال آن تیمار با sds 5/0% به مدت 48 ساعت منجر به حذف سلول ها از مری موش صحرایی، همراه با حفظ پروتئین های کلاژن و الاستین موجود در ماتریکس آن شد. در روز دهم کشت، مهاجرت سلول ها به سمت داربست، همراه با تخریب بافت پیوندی و سنتز گلیکوپروتئین ها در نواحی نفوذ سلول ها مشاهده گردید. این مشاهدات، در روز پانزدهم کشت به طور گسترده تری ادامه یافت. در روز بیستم و بیست و پنجم کشت، تعداد سلول های مهاجرت کننده کاسته شده و اندازه هسته سلول ها نیز به طور معناداری رو به کاهش رفت. بحث: این بررسی نشان داد که داربست مری سلول زدایی شده موش صحرایی، با دارا بودن مولکول های مهمی از جمله کلاژن و الاستین، در القاء رفتارهایی مثل مهاجرت، چسبندگی و احتمالاً تکثیر به سلول های بافت پویای بلاستما موثر بوده و ضمن حفظ ساختار و ترکیبات اصلی خود، می تواند به عنوان بستر مناسبی جهت بررسی رفتار های سلولی و مدل مناسبی جهت کاربرد احتمالی در مهندسی بافت به کار رود.
فرشته سخاوتی ناصر مهدوی شهری
با توجه به مشکلات فراوان بیماران کلیوی، این بیماران اغلب نیازمند پیوند کلیه می باشند تا بتوانند به طور درازمدت به زندگی خود ادامه دهند. این عمل هم بسیار پر هزینه بوده و هم کیفیت زندگی را تحت تأثیر خود قرار می دهد. این روش دارای مشکلات زیادی می باشد از جمله اینکه تعداد اهدا کنندگان کلیه کم است. مشکلات ناسازگاری و مشکلات و زیان های ناشی از مصرف طولانی مدت داروهای سرکوب کننده ایمنی نیز باید درنظر گرفته شوند. مهندسی بافت یک حوزه مطالعاتی است که به منظور ایجاد ساختارهای بافتی زنده و عملکردی برای جایگزینی بافت یا اندام های آسیب دیده در افراد بیمار به کار رفته و شاید بتواند در این زمینه مفید باشد. یکی از روش های مهندسی بافت برای ایجاد ساختارهای بافتی جایگزین، جداکردن سلول ها از فرد بیمار، گسترش دادن این جمعیت سلولی روی یک داربست مناسب و در نهایت پیوند زدن بافت حاصل به فرد بیمار می باشد. یکی از منابع سلولی، بافت بلاستما است که تجمعی از سلول های تمایز نیافته می باشد که در بخش هایی از پیکر بعضی از موجودات زنده می توانند ایجاد گردند. این سلول ها قابلیت های تقسیم و تمایز سلولی را مشابه با سلول های جنینی دارا می باشند. در این تحقیق از داربست مشتق شده از ماتریکس خارج سلولی (ecm) کلیه خرگوش به عنوان داربست سه بعدی جهت بررسی رفتار سلول های بافت بلاستما استفاده گردید. برای این کار ابتدا قطعات کلیه تهیه و سپس با روش انجماد-ذوب مکرر و استفاده از شوینده سدیم دودسیل سولفات (sds)، بافت حاصل سلول زدایی گردید. بررسی های بافت شناسی حاصل نشان داد که پس از سلول زدایی تنها ماتریکس خارج سلولی کلیه باقی مانده و سلول ها بطور کامل حذف شده اند. همچنین بافت بلاستما با استفاده از پانچ لاله گوش خرگوش نر نژاد نیوزلندی، تهیه و به صورت حلقه از گوش خرگوش جدا گردید. سپس حلقه بلاستمایی با داربست کلیه سلول زدایی شده مونتاژ و در شرایط in vitro در محیط کشت نگهداری شدند. نمونه های مذکور در روزهای 5، 10، 15، 20 و 30 بعد از کشت مورد مطالعات بافت شناسی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده از مطالعات، نفوذ سلول های بلاستمایی به داخل داربست را نشان داد و مشخص شد که بهترین زمان نفوذ سلول ها روز بیستم پس از کشت می باشد. میتوان گفت داربست مشتق شده از بافت کلیه می تواند محیط مناسبی برای حرکت و مهاجرت سلول ها فراهم نموده و مدل مناسبی برای بررسی برهم کنش بین سلول ها و ماتریکس خارج سلولی در شرایط in vitro باشد.
عفت غلامرضاپورطرقی مریم مقدم متین
مقدمه: ویژگی های زیستی هیالورونیک اسید (ha) آن را به ترکیبی مناسب برای استفاده در مهندسی بافت تبدیل نموده است. در این تحقیق از بافت کلیه سلول زدایی شده موش سوری به عنوان یک داربست طبیعی استفاده شده و اثر همزمان این داربست طبیعی و هیالورونیک اسید بر رفتار سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی انسانی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: پس از برداشت کلیه ها از موش سوری نر، ترکیبی از روش های فیزیکی و شیمیایی سلول زدایی شامل انجماد و ذوب سریع و تیمار با سدیم دودسیل سولفات (sds) 1? به کار گرفته شد. بعد از تایید سلول زدایی، مراحل شستشو و آغشته سازی داربست ها به هیالورونیک اسید انجام گرفت. داربست ها به دو گروه کنترل و آزمون تقسیم شدند: در گروه آزمون داربست ها به مدت 24 ساعت با ha3/0% (غلظت3 میلی گرم بر میلی لیتر) آغشته گردیدند. سپس حدود 105×3 سلول بنیادی مزانشیمی بافت چربی انسانی (ad-mscs) بر روی هر کلیه سلول زدایی شده کشت شده و در نهایت، مطالعات بافت شناسی جهت بررسی چسبندگی و مهاجرت ad-mscs به داربست، در روز های 5، 10، 15، 20 و 25 پس از کشت انجام گرفت. نتایج: مطالعات بافت شناسی، انجام سلول زدایی کامل با استفاده از sds1? به مدت 48 ساعت را تایید نمود. مطالعه داربست ها پس از کشت باad-mscs ، مهاجرت سلول ها به اطراف نواحی باقیمانده گلومرول ها و تشکیل ساختار هایی شبیه اپیتلیوم و همچنین تکثیر سلولی را نشان داد. بررسی داربست ها در روزهای 5، 10، 15، 20 و 25 در هر دو گروه افزایش تراکم، نفوذ و مهاجرت سلولی را در روزهای 10 و 15 نشان داد، در حالیکه کاهش تراکم سلولی در روزهای 20 و 25 مشاهده گردید. در میزان تراکم سلولی بین داربست های آغشته بهha و داربست های بدون ha تفاوت محسوسی مشاهده نشد، اما افزایش معناداری در میزان نفوذ سلول ها در روز پانزدهم کشت، در گروه آغشته به ha در مقایسه با گروه فاقد ha مشاهده گردید. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، داربست حاصل از سلول زدایی کلیه می تواند دارای اثر القایی بر رفتارهای سلولی مانند چسبندگی، مهاجرت و تکثیر سلولی باشد. علاوه بر این ha در غلظت استفاده شده، می تواند بر میزان نفوذ سلول ها تاثیر گذار باشد.
شیرین اسماعیلیان دهکردی مسعود فریدونی
چکیده مقدمه: ویژگی های درمانی گیاهان، از دیر باز درجوامع انسانی، به کار گرفته شده است. افزایش مصرف داروهای ضدالتهاب غیر استروئیدی واثرات مخرب آن ها بر دستگاه گوارش با سرعت بالایی در حال افزایش است. از اینرو با توجه به خصوصیات درمانی اسطوخودوس lavandula angustifolia درکاهش اضطراب و التهابات پوستی، موجب گردید تا از عصاره این گیاه، به عنوان یک داروی گیاهی بر درمان زخم معده استفاده شود. مواد وروش ها: 36 راس موش صحرایی نر نژاد wistar با محدوده وزنی gr300-250، به طور تصادفی در پنج گروه شش تایی قرار گرفتند. پس از 48 ساعت گرسنگی زخم معده به وسیله محلول ایندومتاسین (mg/kg50 ) در متیل سلولز 1% به صورت خوراکی القا شد. سپس به مدت سه روز، از تجویز خوراکی تیمارعصاره آبی - الکلی اسطوخودوس( غلظتmg/kg 300 و 200)، با گاواژ جهت درمان استفاده شد. درگروه کنترل، آب مقطر وگروه کنترل دارو، حلال ایندومتاسین تجویز شد. سه ساعت پس از آخرین دوز، حیوانات کشته شده وپس از تشریح و جداسازی معده، با استفاده از استرئومیکروسکوپ، تعداد و ابعاد زخم ها اندازه گیری شد وبافت مورد مطالعه جهت مطالعات هیستولوژیک نمونه برداری وفیکس گردید. نتایج: در گروه های درمانی، شاخص درمانی و ضخامت اپیتلیوم در دوزهای mg/kg200 و mg/kg 300 عصاره اسطوخودوس افزایش نشان دادp<0.05)). تعداد سلول های التهابی و تراکم رگ های خونی کاهش p<0.001)) و میزان ترشح موکوس نیز افزایش نشان داد p<0.001)). نتیجه گیری: با توجه به نتایج، عصاره اسطوخودوس توانسته اثر بهبودی بر ترمبم زخم معده بگذارد. کلمات کلیدی: زخم معده، شاخص درمانی، ایندومتاسین، اسطوخودوس، موش صحرایی
سیده عصمت سعادتیان مسعود فریدونی
داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی اغلب سبب بروز زخم معده و به تاخیر انداختن روند التیام می گردند. استفاده از داروهای شیمیایی در دسترس پرهزینه، همراه با عوارض جانبی و بازگشت ضایعه می باشند. این مطالعه به منظور بررسی اثر ترکیب پودر ریزوم زردچوبه و روغن کره گاو در درمان زخم های تجربی معده بر موش های صحرایی انجام گرفته است. جهت اجرای این طرح، قبل از القای زخم معده توسط ایندومتاسین ( mg/kg50) حل شده در کربوکسی متیل سلولز یک درصد، موش های صحرایی نر (300-250 گرمی) تحت شرایط 48 ساعت گرسنگی و دسترسی کامل به آب نگهداری شدند. گروه های سالم و غیر درمان (ایندومتاسین) تنها نرمال سالین دریافت کردند. گروه های درمانی به مدت سه روز متوالی دریافت کننده ی غلظت های مختلف (mg/kg500 و 750 پودر ریزوم زردچوبه درcc10 روغن کره گاو) بود.ند. در روز سوم موش ها کشته شدند، تعداد و وسعت زخم های معده اندازه گیری و سپس بافت مورد مطالعه جهت انجام کارهای هیستولوژیکی در فیکساتور مناسب تثبیت گردید. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که مخلوط پودر ریزوم زردچوبه و روغن کره گاو، موجب کاهش شاخص زخم (p<0.001)، تعداد سلول های التهابی (p<0.001) و تراکم مویرگ های خونی (p<0.001) و همچنین افزایش ضخامت لایه ی مخاط (p<0.001) و موکوس ترشحی (p<0.05) در مقایسه با گروه ایندومتاسین گردید. در نتیجه طی تجربیات مربوط به این پژوهش نشان داده شد، که مخلوط روغن کره گاو و پودر ریزوم زردچوبه روند ترمیم زخم های تجربی معده ناشی از ایندومتاسین را تسریع می بخشد. کلیدواژه ها: التیام زخم، پودر ریزوم زردچوبه، روغن کره گاو و زخم معده.
الهه محمدی مرتضی بهنام رسولی
بررسی تغییرات ساختاری کلیه در جنین های مادران دیابتی و اثرات تجویز مادری عصاره-ی آبی-الکلی گیاه چرخه (launaea acanthodes) بر آن چکیده مقدمه: دیابت حاملگی سبب عوارض بسیاری در جنین و فرزندان از جمله آسیب به تکوین کلیه ی در حال تشکیل در جنین و شیوع ابتلای بیش تر به بیماری های کلیوی در سنین بزرگسالی می شود. استفاده از گیاهان برای پایین آوردن قند خون از قدیم تا به امروز مورد توجه بسیاری از مردم بوده است. گیاه چرخه یکی از گیاهان مناطق مرکزی ایران است که اهالی بومی از جوشانده ی آن برای پایین آوردن قند خون استفاده می کنند. مطالعه ی حاضر به منظور بررسی تغییرات ساختاری کلیه در جنین های مادران دیابتی و اثرات تجویز مادری عصاره ی آبی-الکلی گیاه چرخه (launaea acanthodes) بر آن است. مواد و روش ها: تعداد 15 موش صحرایی ماده ی بالغ پس از جفت گیری و مشخص شدن روز صفر بارداری به طور تصادفی در پنج گروه کنترل، شم (گاواژ و تزریق زیرجلدی آب مقطر)، هایپرگلیسمی mg/kgstz:sc)55)، هایپرگلیسمی تیمار شده با گاواژ عصاره (mg/kg 150 (stz+extractو هایپرگلیسمی تیمار شده با تزریق زیرجلدی انسولین (iu/kg/day:sc 5 stz+insulin) تقسیم شدند. گروه های تجربی در روز هفتم بارداری با یک بار تزریق stz هایپرگلیسمیک شدند و از روز نهم بارداری، به طور روزانه تیمار شدند. در روز هجدهم بارداری، جنین ها از بدن مادر خارج و پس از انجام مراحل بافت شناسی، حجم کلیه، حجم کورتکس، حجم فضای استرومایی و تعداد گلومرول ها به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: قند خون مادران، وزن جنین ها، حجم کلیه، حجم کورتکس، حجم فضای استرومایی و تعداد گلومرول های کلیه ی جنین، در گروه هایپرگلیسمی، هایپرگلیسمی تیمار شده با عصاره و هایپرگلیسمی تیمار شده با انسولین نسبت به گروه کنترل و شم به طور قابل توجهی کاهش یافت (05/0>p). بحث و نتیجه گیری: کاهش حجم کلیه، حجم کورتکس و تعداد گلومرول ها در جنین های مادران هایپرگلیسمیک با کاهش رشد داخل رحمی جنین ارتباط مستقیم دارد. برخلاف انتظار، عصاره ی آبی- الکلی گیاه چرخه نه تنها نتوانست موجب کاهش قند خون و جلوگیری از اثرات زیان آور قند خون بالا بر کلیه جنین ها شود، بلکه خود نیز احتمالا? به دلیل دارا بودن ترکیبات آلکالوئیدی و فلاونوئیدی، موجب بروز اثرات تراتوژنیک احتمالی بر رشد و تکوین کلیه جنین می گردد. کلمات کلیدی: هایپرگلیسمی، بارداری، کلیه، launaea acanthodes، موش صحرایی.
مینا شهریاری مریم مقدم متین
چکیده پستانداران ظرفیت ترمیمی محدودی دارند و به ندرت می توانند یک اندام یا بافت خاص را کاملاً ترمیم نمایند. علاوه بر محدودیت ترمیم ساختار های آسیب دیده در انسان، در حال حاضر درمان های موثری برای بسیاری از بیماری های دژنراتیو، نقص های ژنتیکی و بیماری های خود ایمنی وجود ندارند. با توجه به این محدودیت های درمانی، پزشکی ترمیمی در پی یافتن منابع سلولی کارآمد و ایمن برای بازسازی بافت ها و اندام های آسیب دیده و یا درمان بیماری های لاعلاج برآمده است. سلول های بنیادی جنینی انسانی (hescs) دو ویژگی مهم به نام خودبازسازی و پرتوانی دارند. با این وجود، استفاده از سلول های بنیادی پرتوان جنینی در سلول درمانی با دو مانع بزرگ مواجه است. اول، ناسازگاری ایمنولوژیکی سلول های es با فرد گیرنده و دوم، نگرانی های اخلاقی در مورد تخریب جنین های انسانی هنگام گرفتن سلول های es. از این رو القای سلول های تمایز یافته هر فرد، می تواند راهکاری مناسب جهت غلبه بر این مشکلات باشد. تاکنون روش های متعددی به منظور القاء پرتوانی در سلول های سوماتیکی بکارگرفته شده است. یکی از این روش ها، تکنولوژی سلول های بنیادی پرتوان القا شده (ips) به کمک فاکتورهای پرتوانی می باشد. اما استفاده از این سلول ها در کلینیک، به دلیل کاربرد ناقل های ویروسی برای انتقال فاکتور های القاء کننده پرتوانی، بسیار محدود میباشد. بنابراین پی بردن به ترکیبی از مولکول های کوچک با قابلیت جایگزینی فاکتور های پرتوان اگزوژن، هدف نهایی مطالعات انجام شده به منظور تولید سلول های ips می باشد. در این مطالعه، روشی جدید به منظور القاء تمایز زدایی بکار گرفته شد. از آنجاکه خرگوش به دلیل توانایی تشکیل بلاستما، می تواند سوراخ های ایجاد شده در گوش خود را ترمیم کند، در این مطالعه به منظور القاء تمایز زدایی از بافت در حال ترمیم گوش خرگوش در سلول های hek 293t استفاده شد. ابتدا با استفاده از سازه های ژنتیکی گزارشگر و روش کمّی real-time pcr نسبی، سطح بیان oct4 در سلول های hek 293t سنجیده شد و سپس به کمک روش real-time pcr نسبی، اثر بافت در حال ترمیم گوش خرگوش در القای پرتوانی بررسی گردید. مشخص شد که تیمار سلول های hek 293t با این بافت می تواند منجر به افزایش بیان ژن oct4 در این سلول ها شود. واژگان کلیدی: ترمیم، پرتوانی، بافت در حال ترمیم گوش خرگوش، ژن oct4، سلول های hek 293t
ُسیما جهانبخشی مسعود فریدونی
مقدمه: سیس پلاتین در درمان بسیاری از تومورها مورد استفاده قرار می گیرد و دارای اثرات سیتوتوکسیسیک و آپوپتوژنیک بر روی سلول های غیرسرطانی نیز می باشد. این اثرات جانبی، استفاده از این دارو را در درمان بیماران سرطانی محدود کرده است. رزوراترول یک آنتی اکسیدان گیاهی فوق-العاده قوی است که در سال های اخیر در درمان ناباروری مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از انجام این پروژه بررسی اثرات محافظتی رزوراترول بر تغییرات هیستولوژیک ناشی از تجویز سیس پلاتین در بافت بیضه ی موش نر نژاد balb/c در کوتاه و بلند مدت بوده است. مواد و روش ها: 60 سر موش نر balb/c با محدوده وزن 25-30 گرم به شش گروه 10 تایی تقسیم شدند . گروه کنترل، حلال رزوراترول (کربوکسی متیل سلولاز1%) را روزانه به مدت هفت روز به روش گاواژ دریافت کردند، گروه دوم تحت تیمار با سیس پلاتین با دوز mg/kg 2.5 به مدت پنج روز به روش تزریق داخل صفاقی قرار گرفتند، گروه سوم تحت تیمار هم زمان با سیس پلاتین و ویتامین c (mg/kg 20)، و سه گروه بعد تحت تیمار هم زمان با سیس پلاتین و غلظت های mg/kg 20، 50 و 100 رزوراترول قرار داشتند. روش تجویز رزوراترول و ویتامین c به صورت گاواژ و به مدت هفت روز متوالی و یک ساعت قبل از تزریق سیس پلاتین بود. تعداد پنج سر موش از هر گروه، 24 ساعت بعد از آخرین گاواژ (روز هشتم آزمایش) و پنج سر موش بعدی در هفته پنج آزمایش قربانی شدند. سپس مطالعات بافت شناسی بیضه روی تغییرات قطر لوله، اپیتلیوم ژرمینال و لومن صورت گرفت. نتایج: در هفته ی پنجم سیس پلاتین باعث شده بود بخش وسیعی از سلول های جنسی تمایز یافته در داخل لوله ها از بین رفته، سیتوپلاسم سلول های سرتولی واکوئله شده و در کل بافت بیضه دچار آتروفی شود. تحلیل آماری نیز نشان دادند که ضخامت اپیتلیوم ژرمینال در این گروه به طور معنی داری کاهش و قطر لومن لوله ها نیز افزایش یافته است که این احتمالاً از نشانه های توقف اسپرماتوژنز در گروه تیمار با سیس پلاتین بوده است. درگروه های تیمار هم زمان سیس پلاتین با غلظت های مختلف رزوراترول (mg/kg 20و 50 و 100) این علائم و نشانه ها خفیف و بافت ظاهر عادی خود را حفظ کرده بود. همچنین با افزایش دوز رزوراترول اثر بهبودبخشی آن افزایش می یابد. نتیجه گیری: رزوراترول می تواند برای جلوگیری از بروز اثرات جانبی داروها و همچنین کاهش اختلالات تولیدمثلی در بیماران سرطانی تحت تیمار با سیس پلاتین مورد استفاده قرار گیرد.
زهرا مشهدی زاده مرتضی بهنام رسولی
مقدّمه: هایپرگلایسمی بارداری وضعیّتی است که در آن گلوکز خون طیّ بارداری بالاتر از حدّ طبیعی است. این وضعیّت ویژه می تواند تکوین جنین را به طرق مختلفی تحت تأثیر قرار دهد. یکی از مهم ترین اندام های تحت تأثیر هایپرگلایسمی مادری، مغز در حال تکوین جنین است. گیاه چرخه (launaea acanthodes) که از گیاهان دارویی مرسوم در نواحی مرکزی ایران است، دارای اثرات کاهنده ی قوی قند خون می باشد. هدف این مطالعه، بررسی اثرات احتمالی تجویز مادری عصاره ی این گیاه بر حجم بطن های طرفی مغز در جنین های حاصل از مادران هایپرگلایسمیک است. مواد و روش ها: 15 سر موش صحرایی ماده ی بالغ باردار، به طور تصادفی به پنج گروهِ کنترل، شم، هایپرگلایسمی (mg/kg stz:sc 55)، هایپرگلایسمی+ عصاره ی گیاه چرخه (stz+extract mg/kg 150) و هایپرگلایسمی+ انسولین (iu/kg/day:sc 5 stz+insulin) تقسیم شدند. هایپرگلایسمی در گروه های تجربی در روز هفتم بارداری با یک بار تزریق استرپتوزوتوسین (stz)(mg/kg 55) القاء شد. در روز هجدهم بارداری، جنین ها از بدن مادر خارج و پس از انجام مراحل بافت شناسی، حجم نیمکره های مغز، حجم بطن های طرفی، نسبت حجم بطن ها به نیمکره ها و نیز ضخامت بافت عصبی در نیمکره های مخ به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: علاوه بر کاهش معنی دار میانگین وزن جنین ها در سه گروه مبتلا به هایپرگلایسمی در مقایسه با کنترل، افزایش معنی دار حجم بطن های طرفی مغز در گروه هایپرگلایسمی در مقایسه با کنترل مشاهده شد. در عین حال ضخامت بافت عصبی در هر سه گروه هایپرگلایسمیک در مقایسه با کنترل به طور معنی داری کاهش یافت. بحث و نتیجه گیری: اگرچه عصاره ی آبی-الکلی گیاه چرخه نتوانست قند خون مادران هایپرگلایسمیک را به مقادیر طبیعی برگرداند ولی نسبت حجم بطن های طرفی به حجم نیمکره ها را اندکی اصلاح کرد. این اثر را شاید بتوان به ترکیبات آلکالوئیدی و فلاونوئیدی موجود در عصاره و نقش آنتی اکسیدانی آن ها نسبت داد.
مریم علوی مریم مقدم متین
مقدمه: داربست های کلاژنی به دلیل زیست سازگاری و زیست تجزیه پذیری زیاد کلاژن، نتایج نوید بخشی را در زمینه مهندسی بافت مخاط دهان به دنبال دارند. بافت لثه به جهت دارا بودن مقدار زیاد الیاف کلاژن، می تواند برای تهیه داربست کلاژنی طبیعی مورد استفاده قرار گیرد. هیالورونیک اسید که یکی از اجزاء اصلی ماتریکس خارج سلولی است، رفتارهای سلولی را در طی فرآیندهای ریخت زایی، تکوین و ترمیم تنظیم می کند. هدف از این مطالعه بررسی اثر آغشته سازی داربست سلول زدایی شده لثه انسان با هیالورونیک اسید بر رفتار سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی انسانی بود. مواد و روش ها: بافت لثه انسان با ابعاد 5mm×5 mm×5 mm تهیه و سپس با استفاده از روش های فیزیکی (انجماد آهسته و انجماد-ذوب سریع) و عوامل شیمیایی (سدیم دودسیل سولفات ((sds و تریتون x-100) سلول زدایی گردید و سپس مراحل شستشو و استریل کردن صورت گرفت. داربست ها به دو گروه شامل داربست های آغشته به هیالورونیک اسید (محلول 0/3%) و داربست های فاقد هیالورونیک اسید به عنوان کنترل تقسیم شدند. در مرحله بعد حدود 105×3 سلول بنیادی مزانشیمی روی هر داربست در هر دو گروه کشت شدند. در نهایت مطالعات بافت شناسی پس از گذشت 1، 2، 3 و 4 هفته از کشت، بر روی داربست ها انجام گرفت. یافته ها: مطالعات بافت شناسی نشان دادند که در بافت پیوندی لثه سلول زدایی شده انسان، سلول ها حذف و الیاف کلاژن تاحدود زیادی حفظ شده بودند. با مطالعه رفتار سلول ها در هفته های مختلف کشت، چسبندگی و مهاجرت سلول های بنیادی مزانشیمی چربی به سمت ماتریکس لثه و نیز تشکیل ساختار اپیتلیوم مانند مشاهده گردید. میزان تکثیر (p<0.01) و مهاجرت سلولی (p<0.001) و اندازه هسته ها (p<0.01) در داربست های آغشته به هیالورونیک اسید در هفته اول در مقایسه با گروه کنترل، اختلاف معنی داری را نشان داد.
فاطمه خشنودی مسعود فریدونی
چکیده اثر بیهوشی مکرر دوران نوزادی توسط تیوپنتال بر قابلیت یادگیری قبل و بعد از بلوغ در موش صحرایی ویستار رشد جهشی مغز درگونه های مختلف پستانداران در مرحله های مختلف بعد از تولد اتفاق می افتد. در موش های صحرایی، این اتفاق دریک یا دو روز قبل از تولد شروع شده و تا دو هفته بعد از تولد به اتمام می رسد، در حالی که در انسان این مرحله هفته 17-20 بارداری شروع شده و تا چندین سال بعد از تولد به پایان می رسد. استفاده از هوش برهای عمومی باعث تقویت گیرنده های مهاری cabaa و بلوک گیرنده های تحریکی nmda در اوج سیناپتوژنز باعث تخریب سلول های عصبی می شود. هدف از این تحقیق بررسی اثرات ناشی از بیهوشی مکرر در دوران نوزادی توسط تیوپنتال بر رفتار شناختی(یادگیری) می باشد. مواد و روش ها: موش های صحرایی نوزاد 5 روزه در 3 گروه کنترل، شم و تجربی تقسیم شدند (هر گروه 7 سر ). به گروه تجربی از روز 5 تا 10روز پس از تولد روزانه mg/kg30 تیوپنتال به روش داخل صفاقی تزریق شد تا به مدت 4 تا 5 ساعت در وضعیت بیهوشی قرار گیرند. گروه کنترل هیچ تزریقی نداشتند و در گروه شم تجویز روزانه نرمال سالین انجام گرفت. در روز 19 پس از تولد و نیز در 5/2 ماهگی در ماز آبی موریس به مدت 5 روز مراحل یادگیری را طی کردند. زمان و مسافت طی شده تا رسیدن به سکو حین آموزش به عنوان پارامترهای یادگیری و زمان حضور در ربع دایره هدف در روز 5 به عنوان پارامتر به یادآوری اندازه گیری شد. نتایج: تیوپنتال باعث کاهش معنی داری در یادگیری در گروه پس از بلوغ در مقایسه با گروه کنترل شد ((p<0.05. اما تفاوت معناداری درقابلیت به یادآوری در گروه های قبل وپس از بلوغ دیده نشد. بحث : تیوپنتا ل به واسطه فعالیت گیرنده ی گابادرزمان سناپتوژنز مغز اثرنوروتوکسیک دارد و احتمالا باعث حذف نورونی در بسیاری از نواحی مغز از جمله هیپوکمپ که درگیر در حافظه ویادگیری است می-شود. اما تیوپنتال هیچ تاثیری در توانایی به خاطر آوری نداشت زیرا هیپوکامپ تنها راه موقتی برای حافظه بلند مدت می باشد و ذخیره حافظه بلند مدت ضمنی و معنایی در مناطق تک حسی یا مولتی مودال قشر ارتباطی مغز رخ می دهد. کلمات کلیدی: به یاد آوری، ماز آبی موریس، بیهوشی نوزادی، تیوپنتال، موش صحرایی
انسیه نامجو رویا لاری
مقدمه: فاکتور محرک رشد کلونی گرانولوسیت ها (g-csf) در تکثیر و تمایز سلول های خونی نقش عمده ای دارد. تحقیقات متعدد بیانگر نقش التهابی g-csfبوده اند. برخلاف g-csf اینترفرون های نوع یک به عنوان فاکتور ضد التهابی شناخته می شوند. از آنجا که g-csfبه طور گسترده ای در درمان نوتروپنی ناشی از شیمی درمانی استفاده می شود. هدف از این پژوهش این بود که آیا اینترفرون های نوع یک می توانند اثر g-csf بر فاکتورهای خونی و برخی از آنزیم های کبدی را تعدیل کنند. مواد و روش ها: چهل و دو سر موش سوری نر هشت هفته ای در شش گروه هفت تایی دسته بندی شدند که شامل گروه1 (کنترل): تزریق آب مقطر، گروه2: b.w µg/kg200 g-csf ، گروه3: µg/kg b.w 200 اینترفرون آلفا (ifn-?)، گروه4: b.w µg/kg200 اینترفرون بتا (ifn-?)، گروه5: µg/kg b.w 200 ifn-? + µg/kg b.w 200 g-csf، گروه6: b.w µg/kg 200 ifn-?+ µg/kg b.w 200g-csf بود.تزریقات یک بار در روزانجام شد. پس از 28روز از قلب موش ها خون گرفته شده و به آزمایشگاه تشخیص طبی ارسال شد. پس از دریافت نتایج آزمایشگاه، تغییرات فاکتور های بیوشیمیایی خون شامل گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول، کلسیم، فسفر، بیلی روبین، آنزیم های کبدی آسپارتات آمینو ترانسفراز و آلانین آمینوتراسفراز با استفاده از نرم افزار spss18 بررسی شد. نتایج و بحث: در بیشتر موارد، چه زمانی که g-csf و یا ifns ، به تنهایی و یا به طور هم زمان تزریق شده بودند فاکتورهای یاد شده، به طور معناداری از نظر آماری کاهش یافته بودند. که با فرضیات اولیه ما که اثرات ضدالتهابی ifn-?، ifn-? در جهت مقابل اثرات التهابی g-csf روی می دهند، مغایرت دارد و نیز در تجویز توأم، غالب اوقات میزان کاهش بیشتر بود. این موضوع نشان دهنده اثر سینرژیک احتمالی g-csf و ifn-?،ifn-? است. این احتمال وجود دارد که مسیرهای سیگنالینگ سلولی مشابهی مورد استفاده g-csf وifn ?/ ? قرار گرفته است.
محبوبه حزب اللهی مریم مقدم متین
تهیه بیوفیلم مشتق از بافت مهندسی شده تاندون و مطالعه اثر آن بر تکثیر و تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی به منظور ایجاد داربست مناسب پیشرفت های اخیر زیست شناسی سلول های بنیادی و مهندسی بافت به سمت طراحی ریز محیط های طبیعی به منظور بهبود رشد، تمایز و عملکرد سلول پیش می رود. داربست یکی از اجزای مهم در مهندسی بافت بوده و بافت ها و اندام های سلول زدایی شده دارای موفقیت های چشم گیری در پزشکی ترمیمی بوده اند. هدف از این مطالعه تهیه داربستی طبیعی با استفاده از سلول زدایی تاندون گاو و ارزیابی تاثیر آن بر تکثیر و تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی انسانی (had-mscs)کشت شده بر روی ماتریکس مهندسی شده تاندون (etm) بود. سلول زدایی بافت تاندون با استفاده از روش های فیزیکی، آنزیمی و شیمیایی به ترتیب توسط نیتروژن مایع، تریپسین و تریتون x-100 صورت گرفت. به منظور تهیه بیوفیلم، ماتریکس سلول زدایی شده تیمار شده با استیک اسید به ظروف 6 خانه ای کشت افزوده شد. had-mscs بر روی آن کشت و پس از 48 ساعت زمان دو برابر شدن جمعیت سلولی تعیین و پتانسیل تمایزی آن ها با استفاده از سنجش معدنی شدن ماتریکس خارج سلولی و لیپید های درون سیتوپلاسمی تعیین گردید. مطالعات بافت شناسی نشان دادند که روش های مورد استفاده برای سلول زدایی بافت تاندون موثر بوده و به علاوه بررسی هیستوشیمی تاندون، حفظ کلاژن نوع i و کربوهیدرات های خنثی نظیر گلیکوپروتئین ها، گلیکوزآمینوگلیکان ها و پروتئوگلیکان ها پس از این فرایند را تایید نمود. نتایج این پژوهش نشان دادند که had-mscs قابلیت اتصال به بیوفیلم را داشته و دارای اثرات افزایشی بر تکثیر و تمایز had-mscs به دودمان های استخوانی و چربی در مقایسه با سطوح کشت پلاستیکی می باشد. به نظر می رسد داربستی با چنین ویژگی هایی دارای کاربرد های مفیدی در مهندسی بافت و پزشکی ترمیمی باشد، هرچند مطالعات بیشتر در زمینه تعیین ویژگی های سلول و بررسی ساختار و سایر اجزای ماتریکس مهندسی شده تاندون ضروری می باشد. کلید واژه: مهندسی بافت، ماتریکس مهندسی شده بافت تاندون، سلول های بنیادی مزانشیمی، سلول زدایی.
زهرا حسینی نیا حسام دهقانی
اگرچه امروزه اطلاعات ارزشمندی از شبکه ژنی درگیر در پلوری پوتنسی سلول های بنیادی رویانی وجود دارد اما اطلاعات کمی درباره این شبکه در سلول های زایای رویانی موجود است. علی رغم مطالعات متعدد بر رونوشت های کد کننده پروتئین، آنالیز های رونوشت ژنوم پستانداران هزاران توالی غیر کد کننده بلند را نشان می دهد. که بسیاری از آن ها به صورت تکاملی تنظیم می شوند. هدف این مطالعه شناسایی نقش یک مجموعه از lncrnas بنام lincrnas در پلوری پوتنسی سلول های تراتوکارسینومایی بود. سلول های p19 در محیط کشت ? mem حاوی 10% fbs کشت داده شدند. استخراج rna از سلول ها انجام شد. برای مطالعه linc1283, linc1435 وlinc1547 مقالات مرتبط به منظور یافتن و آنالیز توالی ها مورد استفاده قرار گرفت. سپس به وسیله نرم افزار primer premier توالی های آغازگر هر ژن طراحی شد. سپس cdna اختصاصی مربوط به هر کدام از توالی ها سنتز شد و واکنش pcr انجام گرفت. برای تأیید نتایج pcr، محصولات مربوط تعیین توالی شد. به منظور مطالعه نقش این توالی ها در پلوری پوتنسی، سلول های p19 برای حالت تمایز القا شدند. به منظور القا تمایز، کشت های سلولی برای تشکیل توده های سلولی در پلیت های کشت باکتری و تحت تأثیر5??10?^(-7) مولار از رتینوئیک اسید به مدت 4 روز تیمار شدند. سپس آغازگرها و کاوشگرها به وسیله نرم افزار beacon designer8 طراحی شد و واکنش real time pcr انجام شد تا میزان بیان lincrnas در سلول های تیمار شده و تیمار نشده اندازه گیری شود. واکنش های pcr برای هر یک از ژن های linc1283، linc1435، linc1547 به ترتیب محصولاتی با طول 285، 598 و 168 جفت باز را نشان داد. آنالیز نتایج real time در سلول های تیمار شده با اسید رتینوئیک در یک دوره 4 روزه کاهش بیان linc1435 وlinc1547 را به ترتیب به مقدار 66% و 68% نشان داد. همچنین بیان oct4 در سلول های تیمار شده به میزان 6/99% کاهش داشت. بر طبق این داده ها، ما نتیجه گرفتیم احتمالاً ارتباطی بین میزان بیان lincrnas و پلوری پوتنسی در سلول های p19 وجود دارد. اما مطالعات بیشتر برای روشن شدن مکانیسم عمل آن ها لازم است.
مهدیه بزمی ناصر مهدوی شهری
استخوان بافت سختی است که محتوی آن مرتباَ در حال تغییر و تحول میباشد. رشد طولی استخوان بواسطه ی پلاک رشد صورت میگیردکه ساختاری غضروفی در انتهای استخوانهای دراز بدن میباشد. هنگام بلوغ جنسی، ضمن بسته پلاک رشد، رشد طولی استخوان متوقف میگردد. دیازینون از سموم ارگانوفسفره است که ضمن ایجاد استرس اکسیداتیو میتواند به سلولها و بافتهای بدن آسیب برساند. با توجه به پویائی و فعال بودن، بافت استخوان و پلاک رشد مدلهای مناسبی برای بررسی اثر سم دیازینون بر تکوین و رشد استخوان میباشند. هدف این مطالعه بررسی اثر سم دیازینون بر تغییرات تراکم معدنی استخوان، تغییرات محیط و مساحت تیغه های استخوانی و تغییرات پلاک رشد در موش صحرایی نابالغ میباشد، در ضمن اثر بهبود دهندگی مکمل ویتامینd بر تقلیل آسیب احتمالی ایجاد شده نیز بررسی میگردد. تحقیق بر روی 30 سر موش صحرایی نر نابالغ از نژاد ویستار که بهطور تصادفی در پنج گروه کنترل، دیازینون، ویتامینd، ویتامینd+ دیازینون، ویتامین d + دیازینون+کلسیم قرار گرفتند انجام شد. تیمارهابهصورت گاواژ دهانی و طی 28 روز انجام شد. در روز 28 ، بعد از ترحم کشی حیوانات، جمجمه و استخوان ران برای بررسیهای رادیوگرافیک و هیستومورفومتریک جدا شدند. بررسیها توسط نرم افزار image j و معناداربودن نتایج توسط آنالیز واریانسanova به همراه تست توکی انجام شد. کاهش معنادار تراکم معدنی جمجمه ، بخش سر و گردن استخوان ران، همچنین کاهش معنادار مساحت و محیط تیغه های استخوانی در گروه دیازینون نسبت به کنترل مشاهده شد. پهنای پلاک رشد در گروه دیازینون نسبت به کنترل کاهش معنادار داشت که به صورت کاهش پهنای ناحیه در حال تکثیر و افزایش پهنای ناحیه هایپرتروفی مشاهده شد. مصرف ویتامین d همراه دیازینون، توانست کاهش تراکم را در نواحی سر و گردن اسنخوان ران جبران کند و اثرش بر جمجمه و کل استخوان ران در مصرف همراه با کلسیم معنادار شد، همچنین مساحت و محیط تیغه ها را افزایش داد و پهنای ناحیه هایپرتروفی پلاک رشد را بهبود بخشید اما بر کل پلاک رشد و ناحیه در حال تکثیر اثر معناداری نداشت. دیازیون چگالی معدنی استخوان را کاهش داد وهمچنین آثار مخربی بر غضروف صفحه رشد اپیفیزی گذاشت. ویتامین d این نقص ها را بهبود بخشید و آثارش در مصرف همراه کلسیم بیشتر شد.
میترا حقایقی رودی ناصر مهدوی شهری
مقدّمه: بافت استخوان بافتی پویا و فعّال است که به طور مداوم توسّط سلّول های استئوکلاستی تجزیه شده و استخوان جدید توسّط سلّول های استئوبلاستی ساخته می شود. غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در انتهای استخوان های بلند بین اپی فیز و دیافیز وجود دارد و مسئول رشد طولی این استخوان ها می باشد. رشد طولی استخوان پدیده ای فعّال است که با تکثیر و تمایز کندروسیت ها ایجاد می شود و تا دوران بلوغ ادامه می یابد. دیازینون یکی از سموم ارگانوفسفره است که به طور گسترده برای کنترل آفات در مزارع کشاورزی و باغات به کار می رود. اثرات سمّی دیازینون از طریق مهار آنزیم استیل کولین استراز سیستم عصبی و هم چنین تولید رادیکال های آزاد و اختلال در سیستم آنتی اکسیدان بدن صورت می گیرد. هدف از این مطالعه بررسی اثرات سمّ دیازینون و مکمّل غذایی کلسیم بر روی تراکم بافت استخوان جمجمه و ران و پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در موش صحرایی در دوران قبل از بلوغ است. مواد و روش ها: 24 سر موش صحرایی نر نابالغ نژاد ویستار به چهار گروه کنترل (روغن ذرّت)، دیازینون ( mg/kg5)، کلسیم ( mg/kg35) و دیازینون + کلسیم ( mg/kg35 mg/kg+5) تقسیم شدند. بعد از 28 روز گاواژ مواد مورد نظر، موش های صحرایی بیهوش شده و بافت های ران و جمجمه جدا شدند. تراکم استخوان های ران و جمجمه پس از عکسبرداری رادیوگرافی و مساحت و محیط تیغه های استخوانی بخش اپی فیز استخوان ران و پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی پس از انجام مراحل بافت شناسی، با نرم افزار image j تعیین شدند. نتایج: تراکم استخوان های ران و جمجمه، مساحت و محیط تیغه های استخوانی بخش اپی فیز استخوان ران و پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در گروه دیازینون در مقایسه با گروه های کنترل، کلسیم و دیازینون + کلسیم به طور معناداری کاهش داشت. نتیجه گیری: کاهش تراکم بافت استخوان ران و جمجمه، کاهش مساحت و محیط تیغه های استخوانی بخش اپی فیز استخوان ران و کاهش پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در گروه دیازینون می تواند در نتیجه ی استرس اکسیداتیو در بافت های استخوانی و غضروفی باشد. کاربرد مکمّل کلسیم اثرات سمّی دیازینون را روی بافت های استخوانی و غضروفی موش صحرایی بهبود بخشید.
هادی بشارتی ناصر مهدوی شهری
مقدمه: آب هر منطقه ممکن است به راههای مختلفی به آرسنیک آلوده شود. این راهها میتواند شامل انحلال سنگها، فعالیتهای آتشفشانی، و آلاینده های صنعتی باشد. با توجه به آلودگی آب منطقه ارغش نیشابور به آرسنیک از سنگهای منطقه که تا حداکثر ppb ??? گزارش شده است و با توجه به اینکه سازمان بهداشت جهانی حد مجاز آرسنیک را برای آب ?? میکروگرم در لیتر معادل ppb ?? اعلام کرده است. پژوهش حاضر جهت بررسی اثرات آرسنیک بر سلامت گوسفندان منطقه با مطالعه تغییرات کلیوی انجام شد. نارسایی کلیوی یکی از بیماریهایی است که بدلیل مصرف آرسنیک گزارش شده است. طبیعی است آلودگی آب و دامهای منطقه می تواند از طریق زنجیره غذایی موجب بیماری جمعیت انسانی منطقه از جمله بیماریهای پوستی، گوارشی، انواع سرطانها و نارسایی کلیه گردد. در این پژوهش تعداد ? راس گوسفند نر نژاد بلوچی با متوسط سن ? سال از منطقه ارغش نیشابور بعنوان گروه آزمون و به همین تعداد گوسفند نر نژاد بلوچی از منطقه درود بعنوان گروه شاهد انتخاب گردیدند. از نمونه ها هنگام ذبح در کشتارگاه کلیه و نمونه خون گرفته شد. نمونه خون جهت اندازه گیری سطوح پلاسمایی فاکتور های مورد نظر به آزمایشگاه ارسال گردید. نمونه کلیه ها نیز پس از شستشو و قطعه قطعه کردن در فیکساتور فرمالین قرار داده شد. از نمونه های کلیه مقاطع میکروسکوپی تهیه و به روش هماتوکسیلن ائوزین رنگ آمیزی شد. در ادامه بررسی های میکروسکوپی روی مقاطع انجام شد و از هر – نمونه به تعداد لازم تصاویر میکروسکوپی تهیه گردید. تصاویر توسط نرم افزار mip پردازش و مورد بررسی قرار گرفتند، سپس داده های بدست آمده مورد بررسی های آماری قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که میزان کراتینین در خون گوسفندان منطقه آزمایش بنحو معنی داری از کراتینین خون درگوسفندان منطقه شاهد بیشتر است. علاوه بر این نتایج حاصل از سنجش فاکتورهای بیوشیمیایی خون نشان داد که در سطوح پلاسمایی آلبومین تغییر قابل توجهی دیده نمی شود در حالیکه افزایش نسبی bun بهمراه کاهش نسبی اسید اوریک در گروه آزمون مشاهده گردید. از نظر بافت شناسی نتایج حاصل نشان داد علاوه بر نکروز توبولار اندازه گلومرول در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش و اندازه فضای بومن کاهش یافته است. چنین به نظر می رسد که آلاینده زیست محیطی آرسنیک بطریقی عملکرد و ساختار کلیه را در گوسفندان منطقه ارغش تحت تاثیر قرار داده است. واژه های کلیدی : آرسنیک، کلیه، استرس اکسیداتیو، نکروز، پرولیفراسیون، کراتینین، فضای بومن.
سحر غلام نژاد مسعود فریدونی
نقایص جنینی توسط علل مختلفی ایجاد می¬شوند، تعداد زیادی از عوامل شیمیایی تراتوژنیک شناخته شده¬اند و بسیاری از آن¬ها به طور ویژه¬ای برروی بافت¬های معین و در زمان¬های بحرانی در طی رشد و نمو اثر می¬کنند. زولپیدم از دسته داروهای خواب¬آور جدید می¬باشد که با توجه به تغییرات وضعیت خواب در دوران بارداری در مادران باردار به طور گسترده استفاده می¬شود. هدف از مطالعه¬ی حاضر بررسی اثرات تراتوژنیک داروی زولپیدم بر تکوین بافت عصبی تلانسفال جنین موش صحرایی نژاد ویستار بوده است. مواد و روش¬ها: 12 سر موش صحرایی ماده¬ی بالغ باردار به¬طور تصادفی به چهار گروه کنترل، گروه زولپیدم با دوز mg/kg 5، گروه زولپیدم با دوز mg/kg 10، گروه زولپیدم با دوز mg/kg 20 تقسیم شدند. تزریق تیمار به صورت صفاقی از روز اول بارداری به¬مدت 10 روز انجام گرفت. در روز هجدهم بارداری، جنین¬ها از بدن مادر خارج و پس از انجام مراحل بافت¬شناسی، بافت عصبی نیمکره¬های مخ و بطن¬های طرفی به کمک نرم¬افزار image j مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: علاوه بر کاهش معنی¬دار میانگین وزن جنین¬ها و همچنین اندازه¬ی سر جنین¬ها در دو گروه mg zol/kg10 و mg zol/kg20 در مقایسه با گروه کنترل (به ترتیب p<0.5 و p<0.01)، قد جنین¬ها نیز در گروه mg zol/kg20 کاهش معنی¬داری در مقایسه با گروه کنترل (p<0.01) داشته است. ضخامت بافت عصبی نیز در هر سه گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش نشان داد ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی¬دار نبود. بحث و نتیجه¬گیری: داروی زولپیدم نتوانست اثر معنی¬داری بر ضخامت بافت عصبی داشته باشد اگرچه باعث کاهش ضخامت این بافت شده است. این اثر را شاید بتوان به اثرات دپلاریزاسیون نورون¬های سیستم عصبی مرکزی نسبت داد. این دپلاریزاسیون، با افزایش ورود کلسیم به سلول¬های عصبی ممکن است شرایط را برای القاء آپوپتوز و کاهش حجم لایه¬های عصبی در تلانسفال فراهم آورد.
الهام کیانی فر مسعود فریدونی
مقدمه : زولپیدم یک داروی خواب آور جدید با تاثیر آگونیستی بر روی گیرنده گاباa در سیستم عصبی مرکزی می¬باشد. خانم های باردار ممکن است زولپیدم را در طی بارداری مصرف کنند. در برخی از گزارش های آماری تعدادی از آثار تراتوژنیک این دارو گزارش شده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیرات آناتومیکی و هیستولوژیکی زولپیدم بر روی شبکیه جنین موش صحرایی است. مواد و روش¬ها : موش¬های صحرایی ماده¬ی باردار به صورت تصادفی در 4 گروه قرار می¬گیرند:1.گروه کنترل با تزریق درون صفاقی سرم فیزیولوژیک، 2.گروه درمان شده با زولپیدم (5mg/kg به صورت درون صفاقی)، 3.گروه درمان شده با زولپیدم ( 10mg/kgبه صورت درون صفاقی)، 4.گروه درمان شده با زولپیدم (20mg/kg به صورت درون صفاقی) . سرم فیزیولوژیک و زولپیدم به صورت درون صفاقی از روز صفر بارداری به صورت متوالی به مدت 10 روز تزریق شدند. در روز هجدهم بارداری، جنین¬ها از رحم مادر خارج شدند و پس از اندازه¬گیری صفات آناتومیکی در داخل فیکساتور فرمالین قرار گرفتند. پس از فیکس شدن و انجام سایر مراحل بافت¬شناسی مطالعات هیستولوژیکی روی جنین¬ها صورت گرفت. نتایج : طی مطالعات آناتومیکی در گروه¬های آزمون کاهش وزن و کاهش اندازه¬ی قد نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (*p<0.05 و p<0.01**). در مطالعات هیستولوژیکی افزایش میانگین ضخامت لایه¬های شبکیه در گروه¬های آزمون نسبت به گروه کنترل مشاهده شد ( ***p<0.001 ). بحث و نتیجه¬گیری : داروی زولپیدم مصرف شده توسط مادران باردار از جفت عبور می¬کند. این دارو با اثرات آگونیستی خود باعث افزایش عملکرد گیرنده¬ی گابا a می¬شود. از آنجائیکه این گیرنده در دوران جنینی باعث دپلاریزاسیون سلول¬ها و افزایش تقسیمات سلولی می¬شود ممکن است که افزایش عملکرد آن در سلول¬های شبکیه باعث تقسیمات بیشتر شده باشد و ممکن است علت افزایش ضخامت لایه¬های شبکیه گروه¬های دارویی نسبت به کنترل، همین افزایش عملکرد عمل دپلاریزه کننده¬ی گیرنده گابا a در حضور دارو باشد.
مهرنگار رجحان نژاد ناصر مهدوی شهری
تهیه داربست سه بعدی پوست انسانی و بررسی برهم کنش لاین سلولی l929 با داربست تهیه شده مقدمه: داربست ایده آل برای مهندسی بافت، باید از ماتریکس خارج سلولی تقلید کند تا سبب تسهیل رشد و تمایز سلول ها شود. داربست های زیستی از سلول زدایی بافت های حیوانی یا انسانی حاصل می شوند که حذف سلول های آن ها با روش های متنوع سلول زدایی صورت می گیرد که می توان برای کاربردهای ترمیمی حتی به صورت زنوژنیک، استفاده نمود. هیالورونیک اسید یکی از گلیکوزآمینوگلیکان های ماتریکس خارج سلولی است که در تکثیر و مهاجرت سلول ها نقش دارد. در این مطالعه رفتار سلول های فیبروبلاستی l929 کشت داده شده بر روی ماتریکس سلول زدایی شده ی پوست انسان مورد بررسی قرار گرفت. همچنین اثر افزودن ha به محیط کشت بر رفتار این سلول ها بررسی شد. مواد و روش ها: بافت های پوست انسانی با ترکیب سه روش فیزیکی (انجماد آهسته، انجماد- ذوب سریع)، آنزیمی (تریپسین 25/0 درصد به مدت 18 ساعت) و شیمیایی (sds 1 درصد به مدت 12 ساعت) سلول زدایی شدند. سپس داربست های سه بعدی تهیه شده با تعداد 105×5 سلول در دو گروه، یک گروه محیط کشت واجد هیالورونیک اسید 05/0 درصد و گروه دیگر فاقد آن، کشت داده شدند. نمونه ها در هفته های 2،1، 3 و 4 بعد از کشت مورد بررسی های هیستولوژیکی قرار گرفتند. یافته ها: مطالعات میکروسکوپی داربست با رنگ آمیزی های مختلف، حذف سلول ها و حفظ رشته های کلاژن را تآیید نمودند. با مطالعه ی رفتار سلول ها در هفته های مختلف کشت، چسبندگی و تکثیر سلول های l929 مشاهده گردید. درصد تراکم سلولی در نمونه های کشت داده شده با محیط کشت واجد هیالورونیک اسید در مقایسه با گروه کنترل در هر چهار هفته اختلاف معناداری را نشان ندادند ( p>0.05). نتیجه: : نتایج نشان داد که ecm به جا مانده از پوست انسانی، داربست مناسبی برای استقرار، رشد و تمایز سلول های l929 می باشد. عدم نفوذ و مهاجرت سلول ها به علت تراکم بالای فیبرهای کلاژن و تخلخل بسیار پایین داربست پوست انسانی است که سبب اتصال سطحی سلول ها می شود. پس از افزودن ha به محیط کشت نیز، تغییر چندانی در رفتار سلول ها ایجاد نمی شود. واژگان کلیدی: ماتریکس خارج سلولی، پوست انسان، سلول زدایی، سلول های فیبروبلاستی l929، هیالورونیک اسید، داربست.
لیلا ایزی ناصر مهدوی شهری
تهیه داربست سه بعدی پوست انسانی و بررسی برهم کنش سلول های چسبنده مغز استخوان رت با داربست تهیه شده مقدمه: ماتریکس بافت های سلول زدایی شده به دو دلیل به عنوان یک سیستم داربستی ایده آل در نظر گرفته می شوند، اولین دلیل شباهت ساختاری و مکانیکی با بافت های طبیعی و دومین دلیل وجود پروتئین های ماتریکس خارج سلولی است، که بعد از سلول زدایی باقی می مانند و می توانند در تمایز سلول ها نقش ایفا کنند. هیالورونیک اسید، یکی از اجزای اصلی ماتریکس خارج سلولی است که در مورفوژنز بافت، تکثیر، مهاجرت و تمایز سلول نقش مهمی را ایفا می کند. هدف از این مطالعه بررسی رفتار سلول های چسبنده ی مغز استخوان رت کشت داده شده بر روی ماتریکس سلول زدایی شده ی بافت پوست انسانی است. همچنین اثر افزودن ha به محیط کشت بر رفتار سلول ها بررسی شد. مواد و روش ها: در این پژوهش سلول زدایی بافت پوست انسانی با سه روش فیزیکی (انجماد آهسته، انجماد - ذوب سریع)، آنزیمی (تریپسین 25/0 درصد) به مدت 18 ساعت، و شیمیایی (sds یک درصد) به مدت 12 ساعت انجام گرفت. پس از انجام مراحل شستشو و استریلیزاسیون، داربست ها با تعداد 105×4 سلول با محیط کشت واجد هیالورونیک اسید 05/0 درصد و محیط کشت فاقد آن، کشت داده شدند. از داربست های تهیه شده، 1، 2، 3 و 4 هفته پس از کشت با سلول های چسبنده مغز استخوان رت، مقاطع میکروسکوپی تهیه و با رنگ آمیزی های مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: مطالعه هیستولوژیک داربست ها پس از سلول زدایی نشان داد که هسته ها و اجزای سلولی به طور کامل از بافت حذف و رشته های کلاژن حفظ شده اند. مطالعه ی داربست ها 1، 2، 3 و 4 هفته پس از کشت، چسبندگی و تکثیر سلول های چسبنده مغز استخوان رت را نشان داد. همچنین در هر چهار هفته شاهد نفوذ و مهاجرت سلول ها به درون داربست نبودیم. درصد تراکم سلولی هفته های دوم و سوم گروه واجد هیالورونیک اسید در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معناداری را نشان داد (p<0.001). در صورتی که بین درصد تراکم سلولی هفته های اول و چهارم گروه واجد هیالورونیک اسید در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معناداری وجود نداشت (p>0.05). نتیجه گیری: پس از کشت سلول های چسبنده مغز استخوان رت بر روی داربست تهیه شده مشخص شد که ecm بجا مانده از سلول زدایی بافت پوست انسانی سبب القاء چسبندگی، تکثیر و تمایز سلول ها می شود. از طرفی، عدم مشاهده ی نفوذ و مهاجرت سلول ها به درون داربست بدلیل تراکم بسیار بالای فیبرهای کلاژن و تخلخل بسیار پایین داربست تهیه شده است. بررسی اثر افزودن ha به محیط کشت بر رفتار rabmcs نیز نشان داد که درصد تراکم سلول های بنیادی افزایش معناداری می یابد. واژگان کلیدی: ماتریکس خارج سلولی، سلول زدایی، داربست، پوست انسان، سلول های چسبنده مغز استخوان رت، هیالورونیک اسید.
مهتاب دست پاک مریم مقدم متین
در بسیاری از موجودات پرسلولی، سلولهای زایا منشا تشکیل موجودات جدید هستند و پایداری و ماندگاری اطلاعات ژنتیکی را در طی نسلها تضمین مینمایند. توانایی سلولهای بنیادی اسپرم ساز به عنوان گروهی از سلولهای زایا، در فرآیند خودنوزایی و قابلیت تبدیل شدن به سلولهای بنیادی پرتوان، فرصتی را جهت درمانهای با مشکلات اخلاقی کمتر و همچنین دستکاریهای ژنتیکی درجهت تولید حیوانات تراریخته فراهم میآورد. بدین ترتیب درک مولکولی سیستمهای ژنتیکی این گروه از سلولها و افزایش دانش در زمینه زیستی آنها، می تواند در به کارگیری آنها در زمینههای پزشکی و درمانی حائز اهمیت باشد. در این مطالعه، یک ناقل لنتی ویروسی dual promoter (fum-m) دارای دو پروموتر اختصاصی در مسیرسلولهای زایا، به نامهای stra8 و c-kit، طراحی شد که به ترتیب بیان دو ژن گزارشگر zsgreen و dsred2 را کنترل مینمایند. همچنین جهت بهبود عملکرد آن در گزارش شرایط واقعی سلول، مطابق با مطالعات گذشته، توالیهای کمکی مانند توالیهای عایق، s/mars و توالیهای توقف، در این ناقل قرار داده شدند. حضور توالی ژن مقاومت به آنتیبیوتیک پیورومایسین، یکی دیگر از ویژگیهای این سازه میباشد که توان انتخاب سلولهای stra8+ را در بین سایر سلولها به این سازه میدهد. در این پژوهش جهت ارزیابی عملگربودن سازه و کارآمد بودن پروموترهای موجود در آن، پس از انتقال سازه به چندین رده سلولی و تایید فعالیت توالیهای پروموتری و همچنین فعال بودن ساختار لنتی ویروسی آن، قدرت پاسخگویی سازه در حضور تیمارهای مختلفی چون رتینوئیک اسید (ra)، عصارههای بیضه موش و خروس، dmso و ریزمولکول chir99021 (به عنوان عاملی موثر در بازبرنامه نویسی سلول) با استفاده از روشهای فلوسایتومتری و real-time pcr مورد ارزیابی قرار گرفت. القا عملکرد هر دو پروموتر stra8 و c-kit موجود در سازه با ra به واسطه حضور توالی های حساس به این ماده در سطح پروموتر و همچنین کاهش عملکرد پروموترها در حضور عصارههای بیضه موش و خروس، بیانگر قدرت دینامیکی سازه در شرایط محیطی مختلف بود. از طرفی تطابق پاسخ هر دو پروموتر موجود در سازه با پروموترهای اندوژنوس آنها در حضور dmso و chir99021، توانست صحت طراحی سازه و عملگربودن توالیهای عایق و دیگر توالیهای کمکی موجود در سازه را تایید نماید. اما با وجود تایید عملکرد پروموترc-kit طی آزمایشهای انجام شده، پروتئین گزارشگر dsred2 نتوانست عملکرد مناسبی را در سطح پروتئین نشان دهد و شناسایی آن با میکروسکوپ فلورسنت ممکن نشد که پیشبینی میشود جایگزین کردن این ژن گزارشگر با انواع دیگر در طی آزمایشهای تکمیلی در آینده، بتواند در بهبود عملکرد سازه موثر باشد. بنابراین نتایج نشان داد که سازه لنتی ویروسی fum-m توانسته است گزارشی مطابق با شرایط واقعی سلول در اختیار ما قرار دهد و به نظر میرسد بهبود ساختار سازه، رفع مشکلات تکنیکی و طراحی آزمایشهای تکمیلی در آینده، بتواند fum-m را به عنوان ابزاری کاربردی در جهت ردیابی وقایع تکوینی در مسیر سلولهای زایا معرفی کرده و دیدگاههای جدیدی را در طراحی ساختارهای اختصاصیتر و با کیفیت بالاتر فراهم آورد.
نسیبه محمدزاده ناصر مهدوی شهری
داربست¬ها جزء اصلی مهندسی بافت، جهت ایجاد بستر سه بعدی برای حمایت از رشد و تمایز سلول ها می¬باشند. اندازه و درصد تخلخل و همچنین روش ساخت داربست و مواد تشکیل دهنده آن، از عوامل موثر بر خواص مکانیکی داربست هستند. هدف از این مطالعه، بررسی برهم¬کنش بافت بلاستمای حاصل از لاله گوش خرگوش، با ماتریکس سلول¬زدایی شده شش قورباغه، می¬باشد. در این مطالعه فرض بر این است که شش قورباغه، بافتی شفاف و با ضخامت کم است و می تواند مدل مناسبی برای سلول¬زدایی باشد. بافت بلاستما تجمعی از سلول¬های تمایز نیافته است که قابلیت تقسیم را مشابه سلول¬های جنینی دارا می¬باشند و در ناحیه پانچ شده لاله گوش خرگوش تشکیل می¬گردد. در این پژوهش برای اولین بار اقدام به تولید داربست سه بعدی شش قورباغه (pelophylax ridibundus)شده و سپس حلقه بلاستمایی حاصل از لاله گوش خرگوش نیوزلندی، در اطراف آن مونتاژ گردید و میزان نفوذ و مهاجرت سلول¬های بافت بلاستمایی به سمت داربست، به کمک روش¬های بافت¬شناسی بررسی شد. به منظور حذف سلول¬ها از بافت شش قورباغه، از روش¬های فیزیکی و شیمیایی سلول¬زدایی، شامل انجماد-ذوب سریع و درصدهای مختلفی از شوینده یونی سدیم دودسیل سولفات (sds) در بازه های زمانی متفاوت، استفاده گردید. پس از تهیه داربست، بافت بلاستما با دو مرحله پانچ، با فاصله زمانی 48 ساعت، از گوش خرگوش به دست آمد. سپس ماتریکس¬های سه بعدی مونتاژ شده با بافت بلاستمای حاصل از پانچ لاله گوش خرگوش نژاد نیوزلندی (orytolagus cuniculus) در شرایط in vitro، به مدت 30 روز کشت داده شدند. در نهایت مطالعات بافت شناسی، جهت بررسی مهاجرت سلول¬های بافت بلاستما به داربست، در روزهای متفاوت پس از کشت انجام گرفت. مطالعات میکروسکوپی و آماده¬سازی نمونه¬ها بر اساس رنگ¬آمیزی¬های اختصاصی و همچنین نتایج بررسی با استفاده از میکروسکوپ الکترونی، حذف سلول¬ها از داربست و حفظ و حضور رشته¬های کلاژن و الاستین را در داربست آماده شده با استفاده از sds 5/0% (به مدت 24 ساعت) تأیید نمود و نتایج، حاکی از چسبندگی و مهاجرت سلول¬ها از بافت بلاستما به سمت ماتریکس مورد نظر بود. این بررسی نشان داد که داربست شش سلول¬زدایی شده قورباغه، با دارا بودن مولکول¬های مهمی از جمله الاستین و کلاژن، در القاء رفتارهایی مثل چسبندگی، مهاجرت و احتمالاً تمایز سلول¬های بافت بلاستما موثر بوده و ضمن حفظ ساختار و ترکیبات اصلی خود، می¬تواند به عنوان بستر مناسبی جهت بررسی رفتارهای سلولی و مدل مناسبی جهت کاربرد احتمالی در مهندسی بافت به کار رود. واژه های کلیدی: ماتریکس خارج سلولی، مهندسی بافت، شش قورباغه، سلول¬زدایی، داربست طبیعی، بافت بلاستما.
الناز ناروئی الری ناصر مهدوی شهری
رشد و نمو انسان در یک زمینه ژنتیکی به عوامل خارج و داخل بدن بستگی دارد، و وراثت نقش عمده ای در شکل پذیری اندام و وزن اشخاص دارد. اندازه گیری رشد جسمی جهت بررسی وضعیت سلامت افراد بسیار مهم است. برای سنجش محدوده وزن سالم و متناسب با قد در افراد مختلف از روش محاسبه شاخص توده بدنی(bmi ) استفاده می شود. از طرفی تقارن اندام ها یک ویژگی مورفولوژیکی تکوینی شناخته شده در جهت ثبوت هندسی بدن است که این ویژگی در طول دوران جنینی برقرار شده است. یکی از شاخص عمده فنوتیپی بی ثباتی تکوین، در کل، وجود عدم تقارن بین اندام هایی است که بطور معمول دارای تقارن هستند. عدم تقارن بیش از حد بین انگشتان دست چپ و راست ممکن است بر کنترل ژنتیکی نسبتا ناپایدار در دوران جنینی دلالت کند. وراثت در اکثر خصوصیات درماتوگلیفیک از یک سیستم پلی ژنی پیروی می کند. کثرت ازدواج فامیلی در میان خانواده های قوم بلوچ استان سیستان و بلوچستان باعث شده که مشابهت بالایی در موتاسیون منطقه سیستان و بلوچستان دیده شود. در این راستا ما به بررسی روند رشد و تقارن سنجی الگوهای درماتوگلایفیک و مینوتیا اثر انگشت شست دست دختران نوجوان قوم بلوچ شهر زاهدان پرداختیم. در ¬این پژوهش مطالعه تحلیلی- مشاهده¬ای بر¬روی¬ 150¬¬ دختر ¬17-15 ¬ساله بلوچ انجام¬ گرفت. پس از اخذ رضایت و تکمیل فرم پرسشنامه برای بررسی تقارن سنجی الگوهای درماتوگلایفیک از نظر کمی، کیفی و جزئیات خطوط پوستی(مینوتیا)، اثر بند اول انگشت شست دست راست وچپ به روش ثبت با مرکب چاپ تهیه شد و برای بررسی مینوتیا از پرینت بند اول هر انگشت به کمک میکروسکوپ دیجیتال (dino-lite- plus am313) عکس برداری شد. برای محاسبه و بررسی bmi ، قد و وزن افراد مورد نظر با دقت بالا اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss ، excel و آزمون t-test و کلموگروف-اسمیرنوف مورد تجزیه¬ و¬ تحلیل قرار-گرفت. از نمودارهای ستونی، جداول میانگین و خطای معیار، جهت توصیف متغیرهای تحقیق استفاده شد. نتایج حاصل از ¬این تحقیق نشان¬داد که 16/7 درصد از دانش¬آموزان لاغر، 73/2 درصد دارای وزن طبیعی، 6/5 درصد اضافه وزن و 3/6¬ درصد چاق هستند. میانگین خط شماری نشان داد که در همه افراد مورد بررسی بین متوسط تعداد خط شماری در انگشت شست دست راست (0/473±15/86) با دست چپ (0/419±15/80)¬ ایشان اختلاف معنی¬داری در¬سطح پنج¬ درصد وجود ندارد (p=0/843). 52/5 الگو پیچی، 46/16 الگو کیسه ای و 0/8 الگو کمانی در دست چپ و 57/5 پیچی، 38/3 کیسه ای و 4/16 کمانی در دست راست مشاهده شد. نتیجه کلی نشان می دهد که دختران بلوچ از رشد جسمانی مطلوب برخوردار بوده اند. بررسی تقارن سنجی الگوهای اصلی و خط شماری خطوط بند اول انگشت شست نشان داد که بین دست راست و چپ عدم تقارن وجود ندارد. در تقان سنجی الگو های مینوتیا بین دست راست و چپ تنها 0/42 عدم تقارن در الگوی e ، 2/67 عدم تقارن در الگوی b و 2/34 عدم تقارن در الگوی c مشاهده شد. این در حالی است که در الگوهای دیگر بین دست راست و چپ افراد تقارن وجود دارد.
مونا گوهری منش ناصر مهدوی شهری
در این تحقیق به منظور مطالعه ی سیر تکوین اولیه ی سیستم اسکلتی بخش سر ماهی از روش رنگ آمیزی آلسیان بلو و آلیزارین رد استفاده شده است. رنگ "آلسیان بلو" با اتصال به ترکیبات پروتئوگلیکانی ماتریکس خارج سلولی کندروسیتها، موجب رنگ شدن بافت غضروفی به رنگ آبی می گردد. رنگ "آلیزارین رد" نیز به کلسیم های آزاد و کلسیم های خاص موجود در بافت استخوانی متصل می گردد و باعث تغییر رنگ آن به رنگ قرمز- بنفش می شود. این تکنیک به عنوان روشی مناسب برای مطالعه ی سیر تکوین اسکلت گونه های مختلف ماهی به منظور تشخیص تغییر شکل و ناهنجاری اسکلتی در لارو و همچنین درک اثرات متفاوت محیطی و تغذیه ای بر استخوان سازی مورد استفاده قرار می گیرد. در این بررسی تعداد 530 نمونه ماهی قزل آلا در سنین مختلف بعد از بیرون آمدن از تخم تا سی روزگی مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور پس از ثبت فاکتورهای ظاهری رنگ آمیزی آن ها اساساً بر پایه ی پروتکل های گزارش شده انجام گرفت. و سپس به منظور بهینه کردن شرایط رنگ آمیزی با تغییر زمان و درصد مواد محلول مورد استفاده، روش مناسب برای این گونه ی ماهی نتیجه گیری شد و تصاویر مربوط به نمونه ها مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. پس از آشکارسازی غضروف و استخوان به مطالعه ریخت شناسی و ریخت سنجی آن در جهت شناخت سیر تکوین ساختار اسکلتی ماهی در طول دوره ی رشد پرداخته شد. بدین منظور تعداد 45 استخوان در تمام نمونه های رنگ شده از روز اول تا سی ام مورد بررسی قرار گرفت. مشاهدات کیفی پس از تبدیل به داده های کمی توسط نرم افزار متلب، مورد بررسی قرار گرفت و نمودار نشان دهنده ی سیر تکوینی برای هر استخوان ترسیم گردید. با استفاده از این نتایج؛ منشا، زمان ظهور و تداوم حضور غضروف و استخوان ها مشخص گردید. بطور کلی، با استفاده از این روش می توان به مطالعه تکوین سیستم اسکلتی در گونه های مختلف ماهی، درک بهتر تاکسونومی آن ها و مشخص کردن بهتر اثر عوامل مختلف محیطی و تغذیه در وضعیت استخوان سازی پرداخت.
سپیده قادری ناصر مهدوی شهری
سلول ها و بافت های جانوری توسط شبکه پیچیده ای از ملکول های گوناگون به نام ماتریکس خارج سلولی که رفتارهای سلولی مثل تکثیر٬ تمایز و مهاجرت سلولی را کنترل می کند٬ حمایت می شوند. داربست های بیولوژیک تشکیل یافته از ماتریکس خارج سلولی معمولا برای انواع کاربردهای جراحی ترمیمی و به طور گسترده ای در استراتژی های پزشکی ترمیمی برای جایگزینی بافت ها و اندام ها استفاده می شوند. با وجود تمام پیشرفت های صورت گرفته در زمینه مهندسی بافت به خصوص در ارتباط با طراحی و ساخت داربست های مناسب٬ بارگذاری سلول ها درون داربست هنوز به عنوان یک مشکل جدی مانع از حصول اهداف نهایی در مهندسی بافت است. در این مطالعه استخوان جمجمه موش صحرایی سلول زدایی شده به عنوان یک سلول زدایی استخوان جمجمه موش صحرایی با استفاده از روش های فیزیکی٬ آنزیمی و شیمیایی به ترتیب توسط نیتروژن مایع٬ تریپسین 25/0 % به مدت 18 ساعت و sds 2% به مدت 20 ساعت صورت گرفت. سپس داربست های سه بعدی تهیه شده با تعداد 105×5 سلول در دو گروه٬ یک گروه محیط کشت واجد مواد تمایزی به استئوبلاست (β-گلیسرول فسفات٬ اسید آسکوربیک و دگزامتازون) و گروه دیگر فاقد آن٬ کشت داده شدند. نمونه ها در هفته های اول تا چهارم بعد از کشت مورد بررسی های هیستولوژیکی قرار گرفتند. مطالعات میکروسکوپی داربست با رنگ آمیزی های مختلف٬ حذف سلول ها و حفظ رشته های کلاژن را تایید نمودند. با مطالعه رفتار سلول ها در هفته های مختلف کشت٬ چسبندگی٬ مهاجرت و تکثیر سلول هایl929مشاهده گردید. همچنین در حضور محیط کشت تمایزی٬ کلسیم سازی توسط سلول های تمایز یافته با رنگ آمیزی آلیزارین رد تایید شد. اگرچه در عدم حضور محیط کشت تمایزی٬ از هفته دوم به بعد نیز تمایز و کلسیم سازی به مقدار کمی وجود داشت. نتایج نشان داد که ecm به جا مانده از استخوان جمجمه موش صحرایی٬ داربست مناسبی برای استقرار٬ رشد و تمایز سلول های l929 می باشد. همچنین حضور محیط کشت تمایزی برای تسریع و افزایش تمایز ضروری است.
سمیه آذین ناصر مهدوی شهری
در این پژوهش، بعد از نمونه برداری و تهیه دیسک بین مهره ای گاو، سلول زدایی با استفاده از روش های فیزیکی (ذوب و انجماد سریع) و شیمیایی(استفاده از سدیم دودسیل سولفات 1/5% در بازه زمانی 24 ساعت) انجام شد. سپس داربست درون بافت بلاستمایی حاصل از پانچ لاله گوش خرگوش قرار داده شده و در محیط کشت به مدت 30 روز نگهداری گردید. برهم کنش های بین بافت بلاستما و داربست در بازه های زمانی 5 روزه و به کمک روش های بافت شناسی مطالعه شد.مطالعات بافت شناسی و همچنین بررسی توسط میکروسکوپ الکترونی، علاوه بر تأیید حذف سلول ها از بافت همراه با حفظ کلاژن و محتوای ecm درون داربست، چسبندگی، مهاجرت و احتمالاً تکثیر و تمایز سلول های بلاستمایی در داخل داربست را نیز نشان دادند
الهه خاکپور ناصر مهدوی شهری
در این پژوهش، تاندون آشیل گاو از کشتارگاه مشهد تهیه شده و سلول زدایی آن با استفاده از تیمارهای شیمیایی مختلف شامل (w/v)1/0% edta و محلول حاوی (w/v)5/1% sds و (w/v) 1/0% edta انجام شد. بافت بلاستما، با دو مرحله پانچ با فاصله زمانی 48 ساعت از گوش خرگوش به دست آمد. پس از مراحل شستشو، داربست های سلول زدایی شده درون حلقه ها مونتاژ و کشت داده شدند و همچنین داربست های تهیه شده جهت کشت با had-mscs نیز مورد استفاده قرار گرفتند. مطالعات بافت شناختی داربست ها پس از سلول زدایی نشان داد که هسته ها و اجزای سلولی از بافت حذف شدند. بررسی با میکروسکوپ الکترونی نگاره مشخص کرد که طی فرایند سلول زدایی، رشته های کلاژن سالم مانده اند. از طرفی آنچه که در روزهای مختلف بعد از کشت مشاهده شد، چسبندگی و نفوذ کم سلول های بلاستمایی و had-mscs به درون داربست بود. با این حال به علت تراکم بالای رشته های کلاژن و تخلخل پایین داربست، نفوذی به نواحی مرکزی تر داربست مشاهده نشد. همچنین نتایج آماری مشخص کرد که تراکم سلول ها در روز بیستم پس از کشت به طور معنی داری بیشتر از سایر روزها بود. به نظر می رسد، had-mscs، با توجه به اینکه چسبندگی زودتری نسبت به بلاستما نشان داده و تا روز سی ام نیز در داربست باقی مانده بودند، برای این داربست مناسب تر باشند.
فدک موسوی ناصر مهدوی شهری
با توجه به اهمیت روز افزون پانسمان ها ی ضد میکروبی و تاثیر آن ها در کاهش مرگ ومیر بیماران، در این پژوهش سعی شده با استفاده از روش های بیوتکنولوژی پانسمانی مناسب تهیه شود. اهداف تهیه این پانسمان عبارتند از: 1 تهیه پانسمان با خواص ضدمیکروبی از بستر بیولوژیک و با کم ترین هزینه بررسی خواص ضدمیکروبی بررسی سایر خواص پانسمان از جمله میزان تورم، سرعت آزاد شدن مواد ضد میکروبی، سازگاری نسجی و...
الهام عابدین ناصر مهدوی شهری
در این تحقیق برای اولین بار در ایران از ماتریکس کلسیم زدایی شده و سلول زدایی شده ی استخوان اپی فیز انسانی به عنوان داربستی جهت بررسی رفتار سلول های چسبنده ی مغز استخوان موشی (rabmcs) استفاده گردید. همچنین اثر ماتریکس بر تمایز سلول ها در محیط تمایزی و غیر تمایزی بررسی شد.
سیما بردبار ناصر مهدوی شهری
چکیده ندارد.
آمنه خسروی مرتضی بهنام رسولی
عرق ضمن دفع دمای اضافی از بدن، مقداری آب و مواد زاید نیز دفع می کند. از آنجا که میزان فشارخون به حجم خون و در واقع به حجم آب بدن و آن نیز به محتوای الکترولیتی آن بستگی دارد، در این تحقیق برای اولین بار ضمن بررسی خطوط پوستی افراد مبتلا به هایپرتانسیون، منافذ کانال های غدد عرق در مواضع آناتومیکی مشخص و یکسان، شمارش و با مقایسه آن با افراد سالم، به وجود یا عدم وجود رابطه بین اختصاصات درماتوگلایفیکی و بویژه تعداد منافذ کانال های غدد عرق با بیماری هایپرتانسیون پرداخته شد. به این منظور 75 نفر از زنان هایپرتانسیو نژاد فارس ساکن در استان خراسان رضوی (با میانگین سنی 60 سال) تحت نظر پزشک، که بمدت طولانی دارای فشارخون بالا بوده و در زمینه ابتلا به این بیماری سابقه فامیلی داشتند، انتخاب و از نوک انگشتان و مواضع سه خطی های a,b,c,d هر دو دست آنان عکسبرداری شد. بدین منظور از میکروسکوپ دیجیتال مدل dino-lite puls am-313 استفاده گردید. تمام عکس ها با بزرگنمایی70 برابر تهیه شدند و با نرم افزار مخصوص میکروسکوپ دیجیتال در تمامی عکس ها دایره ای به مساحت80/16– 50/12 میلی متر مربع مشخص و تعداد منافذ کانال های غدد عرق در این مساحت شمرده شد و نتایج در نرم افزارهای آماری excel و minitab مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج حاصل نشان می دهند که در مورد انگشتان اشاره و حلقه ای دست راست و چپ و همچنین انگشت کوچک دست چپ بین وضعیت افراد (سالم یا بیمار) و نوع الگوهای خطوط پوستی ارتباط وجود دارد(p<0.05) . همچنین میانگین تعداد منافذ در موضع سه خطی هایa,c,d در کف دو دست در هر دو گروه تفاوت معنی داری با هم ندارند. در عین حال میانگین تعداد این منافذ در نوک انگشتان هر دو دست و موضع سه خطی b دست راست در افراد بیمار بطور معنی داری از افراد سالم کمتر می باشد. علاوه بر این دست چپ و راست در هر دو گروه از نظر تعداد منافذ در موضع سه خطی ها با هم متقارن هستند (p>0.05). بنابراین احتمالاً در افرادی با سابقه فامیلی ابتلا به هایپرتانسیون، آنالیز الگوهای درماتوگلایفیکی و بررسی توزیع منافذ کانال های غدد عرق در نوک انگشتان و مواضع سه خطی های کف دست می تواند در تشخیص اولیه افراد با استعداد ابتلا به این بیماری کمک نماید و بررسی الگوهای درماتوگلایفیکی و تعداد منافذ کانال های غدد عرق می تواند به عنوان یک تست غربالگری زودهنگام برای تشخیص افراد در معرض خطر این بیماری مورد استفاده قرار گیرد که این خود از نظر پیش آگاهی جهت مراقبت های تغذیه ای حائز اهمیت می باشد.
الهام محمدی ناصر مهدوی شهری
فلزات سنگین در مقادیرکم از جمله اجزای سازنده نرمال بدن موجودات دریایی هستند و بعضی از آن ها به طور قطعی برای رشد و تکامل نرمال لازم می باشند. به دنبال توسعه صنعتی مقادیر اضافی از این فلزات از طریق مواد زائد صنعتی و فاضلاب ها به سیکل زیستی وارد می شوند و از آنجایی که این فلزات بطور بالقوه سمی هستند ممکن است در اکولوژی یک محیط ویژه اختلال ایجاد کنند. از میان این فلزات مس یک عنصر ضروری برای حیات کلیه جانداران می باشد، اما مقادیر بالای آن باعث ایجاد مشکلاتی در سلامت آن ها می شود. بنابراین با توجه به وجود مقادیر بالای این فلز در برخی نواحی آب دریا و به منظور تشخیص اثرات سمی آن، در این بررسی از جنین توتیای دریایی که در مراحل اولیه رشد و نمو خود بسیار حساس به عوامل تراتوژن می باشد بعنوان یک اندیکاتور محیطی استفاده شد. در این پژوهش بعد از القا تخم ریزی بوسیله تزریق 1 میلی لیترکلرید پتاسیم 0/5 مولار به حفره سلومی جانور، لقاح با افزودن محلول حاوی اسپرم به ظروف محتوی تخمک صورت گرفت. محلول های فلزی تست در غلظت های 16، 32، 64، 128، 256 و 512 میکروگرم / لیتر با 3 تکرار آماده سازی گردید و برای نمونه های کنترل از آب دریای فیلتر شده استفاده شد. تست های سمیت در ظروف حاوی 500 میلی لیتر محلول تست و تقریباً 10000 تخم انجام شد و بعد از 30 ساعت نمونه ها با افزودن فرمالدهید 4% فیکسه گردید و جنین ها تحت مطالعات مورفولوژیکی قرار گرفتند. همچنین به منظور تایید بیشتر نتایج از تکنیک هیستوشیمی برای آشکارسازی فلز مس استفاده گردیدنتایج حاصل از مطالعات مورفولوژی جنینها نشان داد که افزایش غلظت مس باعث ایجاد ناهنجاری هایی در مراحل جنینی این جاندار از جمله توقف در مراحل اولیه جنینی، ایجاد بدشکلی درجنین ها و ایجاد لاروهای ناهنجار و غیره می گردد. همچنین در غلظت 16, 32 و 64 میکروگرم بر لیتر، اکثریت جنینها به صورت لارو پلوتئوس نا هنجار تکوین یافتند. در حالیکه در غلظت 128 و 256 میکروگرم بر لیتر اکثریت جنینها در مرحله گاسترولا و مابقی در مرحله پریسم متوقف شدند. در غلظت 512 میکروگرم بر لیتر تکوین جنینی در مرحله بلاستولا و مرولا متوقف شد. همچنین بررسی های هیسیتوشیمیایی به منظور آشکارسازی فلز مس، تفاوت شدت رنگ را در گروه تست نسبت به گروه کنترل نشان می دهد که احتمالاً به حضور عنصر فلزی مس در نمونه تست مربوط می باشد. نتایج هیستوشیمیایی می تواند تاییدی باشد بر نتایج مورفولوژیکی به دست آمده مبنی بر اینکه افزایش ناهنجاریهای ایجاد شده در سیر تکوین جنینها با افزایش غلظت فلز مس، ناشی از جذب فلز سنگین مس توسط جنینها بوده است.
مصطفی علیرضایی مرتضی بهنام رسولی
باتوجه به اهمیت و نقش عناصرکمیاب در پدیده های حیاتی تاکنون مطالعات متعددی در بارۀ عناصرکم مقدار انجام گرفته است. دراین تحقیق میزان 5 عنصرآهن ، روی ، مس ،کروم وکبالت در ناخن افراد در دو دورۀ قبل از بلوغ وبعد از بلوغ اندازه گیری و ارتباط آنها با رشد این افراد مورد بررسی قرارگرفته است. برای این منظور برای دورۀ قبل از بلوغ تعداد 56 دانش آموز با میانگین سنی 10 سال، و برای دورۀ بعد از بلوغ تعداد 56 دانش آموز با میانگین سنی17 سال انتخاب شدند. به منظور ایجاد شرایط یکسان ازنظراجتماعی، فرهنگی و سطح زندگی، انتخاب این دو گروه از یک منطقه صورت گرفت. بعد از توجیهات اولیه و ثبت اطلاعات لازم در پرسشنامه ، نمونه برداری از ناخن دانش آموزان انجام و نمونه ها پس از شستشو و خشک کردن ، وزن و به منظور تهیه خاکستر در داخل کوره قرار داده شدند . پس از وزن و آماده سازی نمونه های خاکستر ، مقدار 5 عنصر مورد نظر از طریق روش اسپکترومتری جذب اتمی (aas) اندازه گیری و مقادیر بدست آمده درفرم مخصوص ثبت و نتایج در نرم افزارهای minitab و excel مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج حاصل نشان می دهد تعداد دانش آموزان دارایbmi درمحدودۀ کم وزنی در دورۀ قبل از بلوغ ، افزایش قابل توجه ای در مقایسه با بعد از بلوغ نشان می دهد (p<0.001) و علت این امر را می توان به بهتر شدن عوامل موثر در رشد در دوران بعد از بلوغ نسبت داد . همچنین در دورۀ قبل از بلوغ در مقادیر آهن ، مس، روی ، کروم وکبالت ، تفاوت معنی داری بین افراد کم وزن و دارای وزن طبیعی دیده نشد و در دورۀ بعد از بلوغ نیز درمقادیرآهن ، روی، کروم و کبالت ، تفاوت معنی داری بین افراد کم وزن و دارای وزن طبیعی بدست نیامد در حالیکه در افراد کم وزن نسبت به افراد دارای وزن طبیعی مقدار مس بطور معنی داری کمتر بود(p<0.05) . براین اساس می توان کمبود عنصر مس در ایجاد کاهش وزن در افراد با bmi غیر طبیعی از نوع کم وزنی را مورد تأکید و مطالعه قرار داد. این پژوهش همچنین نشان داد که در دورۀ بعد از بلوغ در مقایسه با دورۀ قبل از بلوغ مقادیرآهن و مس (p<0.001) و روی (p<0.01) بطور معتی داری کمتر و مقدار کروم بیشتراست (p<0.05) . میانگین کبالت درهردو دورۀ قبل و بعد از بلوغ و در هر دوگروه دارای وزن طبیعی و کم وزن تغییرات زیادی را نشان نمی دهد. بنابر این می توان پیشنهاد کردکه تغییرات چهار عنصر آهن ، روی ، مس وکروم می تواند بر شرایط رشد در دورۀ قبل و بعد از بلوغ مؤثر باشد.
ملیحه مقدمی علی مقیمی
هایپرگلایسمی یکی از عوارض حاد دیابت می باشد و ممکن است منجر به تغییرات نوروفیزیولوژیک، ساختاری، عملکردی و شناختی در مغز شود. یافته های تجربی بیان می کند که تولید بیش از حد ros و rns ، کاهش دفاع آنتی اکسیدانت و تغییرات مسیر های آنزیماتیک در افراد دیابتی می تواند موجب اختلالات عروقی، عصبی و... شود. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر هایپرگلایسمی حاد مکرر دوران نوزادی بر هیپوکامپ مغزهای نابالغ و تشنج پذیری و تغییرات رفتاری ناشی از آن در دوران پس از بلوغ کامل در رت می باشد. در این تحقیق از رت های نر و ماده نژاد ویستار استفاده شده است. به رت های 10 روزه، محلول دکستروز 50 % با غلظت g 2 به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش (g/kg b.w. 2) به روش داخل صفاقی در دو زمان صبح و بعدازظهر به مدت 15 روز متوالی تزریق شد. گروه کنترل سالین دریافت کردند. مطالعات هیستولوژیک ناحیه ca3 هیپوکامپ با استفاده از روش دایسکتور بر روی مغز رت های 25 روزه انجام شد. مطالعات رفتاری نیز با استفاده از آزمون های فضای باز و ماز صلیبی مرتفع و تشنج پذیری ناشی از ptz در دوران بالغ (رت های 5 / 2 ماهه با محدوده وزنی 180-200 گرم) در گروه های نر و ماده هایپرگلایسمی و کنترل انجام شد. نتایج نشان داد که در دانسیته نورونی ناحیه ca3 هیپوکامپ مغز رت های نر 25 روزه در مقایسه با کنترل کاهش چشمگیر(p<0.01 ) وجود دارد. همچنین زمان تاخیری بروز تشنجات جنرالیزه در گروه های هایپرگلایسمی نر و ماده در مقایسه با کنترل کاهش داشت (p<0.05 ). نتیجه مقایسه بین گروه های نر و ماده به لحاظ آماری معنی دار نبود. نتایج مطالعات رفتاری نشان داد که در آزمون فضای باز فعالیت هیجانی گروه های هایپرگلایسمی نر و ماده کاهش و فعالیت جستجوگری افزایش می یابد. در آزمون ماز صلیبی مرتفع فعالیت های اضطرابی در رت های تجربی نر افزایش و در ماده های تجربی کاهش می یابد. مرگ سلولی و کاهش جمعیت نورونی هیپوکامپ در نتیجه هیپرگلایسمی حاد و مکرر دوران نوزادی احتمالا به واسطه افزایش تشکیل رادیکال های آزاد و تشدید مکانیسم های استرس اکسیداتیو می باشد. در نتیجه پیشگیری از افزایش حاد و مکرر سطح گلوکز خون روزانه در افراد غیر دیابتی و نرمال احتمالا موجب مهار آسیب ساختارهای نورونی cns می گردد.
مهدی اسماعیل زاده ناصر مهدوی شهری
آنتروپومتری علمی است که به بررسی ابعاد بدن رو ی افراد زنده می پردازد . آنتروپومتری در موارد پزشکی مانند جراحی فک و صورت ، مطالعات رشد و نمو ، جراحی پلاستیک ، مهندسی پزشکی وموارد غیر پزشکی مانند صنایع تهیه کفش و عینک کاربرد دارد. این مطالعه به منظور تعیین اندازه ها و نسبتهای آنتروپومتریک صورتی و جمجمه ای و ارزیابی تکوین جمجمه و صورت در جمعیت کرمانج شیروان انجام شد در این مطالعه تحلیلی تعداد 137 پسر بومی شیروان با الگوی صورتی نرمال به صورت تصادفی انتخاب و مورد تحقیق قرار گرفتند ؛ نسبتهای صورتی و جمجمه ای به طور جداگانه محاسبه گردید نتایج برای هر متغیر به طور توسط نرم افزار spss پردازش شد و بر روی نمودار پراکنش خط رگرسیون ترسیم و ضریب رشد محاسبه شد . در نهایت میانگین این اندازه ها محاسبه گردید ، به علاوه مقایسه میانگین شاخصهای آنتروپومتریک جمعیت ایرانی و کانادایی با یکدیگر انجام شد . مقایسه ها با استفاده از آزمون t-sdtudent انجام گرفت. جمعیت کرمانج ساکن شهرستان شیروان در بدو تولد ابرپهن رخ و ابرپهن سر بوده و طی رشد و با افزایش سن ارتفاع بخش میانی صورت افزایش می یابد ، گونه ها برجسته تر می شود ، چانه کوتاهتر می شود و سر و صورت به فرم پهن و ابرباریک رخ تبدیل می شود. تقریبا بسیاری از اندازه های آنتروپومتریک جمعیت کرمانج ، با جمعیت فارس و کانادایی اختلاف معنی داری را نشان می دهند . با توجه به اختلاف قابل ملاحظه بین اندازه ها و نسبتهای آنتروپومتریک صورتی و جمجمه ای در جمیت کرمانج شیروان و فارس (ساکن مشهد) و کانادایی ، اندازه ای بدست آمده در نژاد کانادایی و فارس نمی تواند به عنوان معیار و ملاک طرح درمان مورد استفاده قرار گیرد و با توجه به اختلاط نژادی گسترده در ایران ، لازم است مطالعات بیشتری با پراکندگی وسیعتر در اقوام مختلف ایران انجام پذیرد.
محمد ملکی ناصر مهدوی شهری
دستگاه گوارش جوندگان سازگاریهای زیادی از نظر مورفولوژی، فیزیولوژی و هیستولوژی در رابطه با اکولوژی، نوع تغذیه و شرایط محیطی نشان می دهد، این تغییرات در جهت تطابق با نیازهای اکولوژیک و نوع تغذیه است . در این صورت با استفاده از رنگ آمیزیهای اختصاصی بافتهای دستگاه گوارش ، این اختلافات در ابعاد هیستوشیمی قابل بررسی خواهد بود. بنابراین با مقایسه مقاطع میکروسکوپی، اختلافها و تغییرات بافت شناسی و هیستوشیمی صفات تمایز را شناسایی و باارزش گذاری صفات احتمالا نسبت به رده بندی می توان اقدام کرد. در این تحقیق بافت شناسی و هیستوشیمی کولون 9 گونه از جوندگان خانواده های میوریده (زیر خانواده های میورینه، جربیلینه، کریستینه و میکروتینه)، سنجابها و سنجابک درختی مقایسه شدند. دلیل انتخاب کولون در این تحقیق آن است که این ناحیه محل جذب آب و کربوهیدراتها بوده و ممکن است اهمیت اکولوژی و فیزیولوژیکی فوق العاده داشته باشد. در این پژوهش از رات آزمایشگاهی (rattus nirvegicus) که از منابع عمده مربوط به هیستولوژی کولون است ، بعنوان شاهد استفاده گردید. نمونه ها با تله زنده گیر شکار شده و پس از شناسایی و ثبت صفات ظاهری، دستگاه گوارش خارج شده و از ابتدا و انتهای کولون قطعه های 1-2 سانتیمتری نمونه برداری و در محلول بوئن فیکسه گردید. پس از پاساژ از بلوکها برشهای 5-8 میکرومتری تهیه گردید. مقاطع بوسیله رنگ آمیزیهای اختصاصی کربوهیدراتها، آبی آلسیان 8gx در ph1 و تکنیک p.a.s و... رنگ آمیزی شدند. نتایج میکروسکوپی نشان دهنده تنوع و تراکم در گابلت سلها، انواع موکوسی، تنوع ترشحات گلیکوپروتئین ها، آرایش لایه ها، چینها و توزیع غدد لیبرکون می باشد.