نام پژوهشگر: مسعود تقی زاده
علی دهقان کاشانی ایرج رسولی
گیاهان دارای مقادیر فراوان و متنوع عوامل آنتی اکسیدان وملوکولهای زیستی هستند که میتوانند رادیکالهای آزاد را خنثی کنند. بدین ترتیب، فرآیند بسیاری از بیماریهای مزمن وابسته به رادیکال آزادهای را به تاخیر میاندازند. گیاه rosa damascena از جنس rosa و از مهمترین گونههای معطر و اسانسدار است که از نظر غذایی و دارویی نیز دارای اهمیت میباشد. گل ارزشمندترین بخش قابل مصرف این گیاه میباشد که فرآوردههای آن به صورتهای مختلف از قبیل گلاب، مربا و گل خشک در غذای انسان مصرف می شود. همچنین از عصارهی بدست آمده از تقطیر گل محمدی در قرون وسطی و عهد رنسانس برای درمان بیماری افسردگی استفاده میشده است. در این مطالعه فعالیتهای آنتی باکتریال، آنتی اکسیدان؛ توکسیسیته مزن و تحت حاد، سیتوتوکسیسیته، موتاژنیسیته عصارههای متانولی و آبی از گل محمدی وگل محمدی سفید مورد برسی قرار گرفت. عصاره هر دو نوع گل بر باکتری staphylococcus aureus اثر داشتند. میزان ترکیبات فنولی عصارههای متانولی و آبی به ترتیب 3.51 ±132.67، 6.81±117.23، 9.5±137.67، 5.69±137.67 معادل گالیک اسید?g/mg)) بود. مقادیر رادیکال(dpph) زدایی و ممانعت از پراکسیداسیون اسید چرب آنها باmm 1bha ، bht، trolox برابر است. میزان توانایی احیاء آهن در تست frap به ترتیب برابر با 7.8±103.9، 3.30±97.6، 0.89±96.05، 2.26±97.71 معادل گالیک اسید?g/mg)) بود. میزان توانایی احیاء آهن خون سرم وابسته به دوز تزریقی بود. میزان تغیرات مصرف دوز های مختلف عصاره گل محمدی به موشها نشان داد که به تناسب مصرف مقدار اسید اوریک، آنزیمهای کبدی، قند ناشتا، آلکالین فسفاتاز، کراتنین، نسبت cholesterol/hdl و ldl/hdl بطور معنی داری کاهش یافت. کاهش گلبولهای سفید (wbc) و پلاکتها نیز در تناسب با افزایش دوز مصرفی بود. همچنین برسی توکسیسیته تحت حاد در مقادیر مختلف عصاره نشان داد که حیوانات در مدت نیم ساعت اول فقط خود را خارش میدادند. میزان کشندگی عصارهها بر روی سلولهای هلا نسبت به سلولهای خون محیطی بیشتر بود. عصارهها فاقد اثر جهشزایی بوده ولی اثرات ضد جهشزایی آنها بالای %85 بود.
سکینه عباس زاده چاری مسعود تقی زاده
گیاهان سرده گاوزبان (echium) اعضای تیره بزرگ گل گاو زبان (boraginaceae) هستند. سرده گاو زبان در ایران دارای 4 گونه است. گیاهان گاوزبان از گیاهان دارویی شناخته شده می باشند که سال هاست مورد استفاده عموم قرار می گیرند. از ترکیبات با ارزش دارویی گیاهان این سرده می-توان اسید های چرب غیر اشباع مهم مانند گاما لینولنیک اسید (gla) و استئاریدونیک اسید (sda) و فیتواسترول هایی از جمله کمپسترول و بتا-سیتواسترول و ترکیبات آنتی اکسیدان را نام برد. از آنجایی که اهمیت ترکیبات فوق الذکر در صنایع داروسازی وآرایشی کاملا شناخته شده است، هدف عمده در پژوهش حاضر مطالعه و سنجش کمی و کیفی اسید های چرب، فیتواسترول ها و تعیین مقدار فنل و فلاوونوئید تام و همچنین بررسی فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره سه اندام مختلف (بذر، برگ وساقه) از دو گونه گاوزبان ایران بوده است. شش جمعیت از دو گونه وحشی گاوزبان ایران (گاوزبان ایرانی و گاوزبان ایتالیایی) از زیستگاه طبیعی رویش آن ها جمع آوری گردید و اندام های مختلف آن ها برای بررسی ترکیبات نام برده و مقایسه آن ها با گونه دارویی تیره گل گاوزبان، گاوزبان اروپایی (borago officinalis) استفاده شد. روغن اندام های مختلف این گیاهان بعد از فریزدرای شدن و پودر شدن با آسیاب، با استفاده از n-هگزان نرمال استخراج و بعد از صابونی و متیله کردن اسیدهای چرب، بررسی آن ها به روش های gc و gc-ms انجام شد. پس از استخراج فیتواسترول های آزاد و همیوغ با استفاده از حلال های مناسب و مشتق سازی ، آنالیز آن ها به روش gc انجام شد. سنجش مقدار فنل تام و فلاوونوئید ها در اندام های مختلف به روش طیف سنجی نوری انجام شد و فعالیت آنتی اکسیدانی نمونه ها به روش های rsc و frap مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از بررسی ها نشان داد که مقدار gla و sda به ترتیب در بذر-ها، برگ ها و ساقه های گونه های گاوزبان ایران با مقادیر گزارش شده در گونه های غیر ایرانی قابل مقایسه می باشد و حتی در مواردی از ارزش بالاتری نیز برخوردار است. بیشترین مقدار gla و sdaبه ترتیب با 79/9% و 45/12% در گاوزبان اروپایی جمعیت کلیبر به دست آمد. از آنجایی که در مورد فیتواسترول ها در سرده گاوزبان تاکنون گزارشی ارائه نشده است، نتایج پژوهش حاضر اولین گزارش مقایسه ای فیتو استرول ها در گاوزبان ها می باشد و بیشترین مقدار فیتواسترول به ترتیب در بذر ها، برگ ها و در نهایت در ساقه ها به دست آمد. مقدار بتا-سیتواسترول در تمام اندام ها بیشتر از 60% مقدار فیتواسترول تام برآورد شد. از نظر فعالیت آنتی اکسیدانی نیز به ترتیب بذر ها، ساقه ها و برگ ها بیشترین فعالیت را دارا بودند. بالاترین مقدار بازدارندگی dpph (67/76%) در بذر گاوزبان ایرانی جمعیت بهشهر مشاهده شد. بررسی تیمار و پیش تیمار های مختلف فیزیکی وشیمیایی بر روی بذر های این گیاه، جوانه زنی آن مورد بررسی قرار گرفت. بهترین نتایج جوانه زنی(5%) برای بذر های سترون در بستر های ماسه و خاک-پرلیت تحت پیش تیمار های سرما و جیبرلین حاصل شد.
فریده شاهمنصوری مسعود تقی زاده
چکیده گزنه urtica sp.))، متعلق به تیره گزنه ((urticaceae به عنوان یک گیاه دارویی و مکمل غذایی تاریخچه طولانی دارد. این گیاه دارای انواعی از فیتواسترول ها است که امروزه اثر آن ها به عنوان متابولیت های دارویی پاد سرطان، پاد اکسیدان، پاد باکتری و پاد التهابی به اثبات رسیده است. همچنین گزنه به عنوان یک مکمل غذایی واجد مقادیر زیادی اسیدهای چرب ضروری و به ویژه اسیدهای چرب امگا-3 است که فقدان آن ها در رژیم غذایی موجب بسیاری از بیماری ها مانند اختلالات قلبی- عروقی، فرایندهای التهابی، عفونت های ویروسی، سرطان و بیماری های خود ایمن می شوند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی و تعیین مقدار فیتواسترول ها و اسیدهای چرب آزاد در سه گونه گزنه ایران به نام های گزنه دو پایهurtica dioica l.) )، گزنه کرکی (u. pilulifera l.) و گزنه اورنز (u. urens l.)بود . اندام های مختلف این گیاهان بعد از خشک شدن در دمای اتاق، توسط آسیاب پودر شدند. استخراج فیتواسترول های آزاد و همیوغ نمونه ها با استفاده از حلال های مربوطه انجام و بعد از مشتق سازی با bstfa، آنالیز آن ها به روشms gc- و gcانجام شد. روغن نمونه ها نیز با استفاده از هگزان نرمال استخراج و بعد از صابونی سازی و متیله کردن اسیدهای چرب، اجزای آن هاآنالیز آن ها به روش ms gc- و gc انجام شد. بر اساس نتایج حاصل، گونه های وحشی گزنه ایران از نظر مقدار فیتو استرول ها و اسید های چرب با گونه های غیر ایرانی قابل مقایسه بوده و حتی در مواردی غنی تر از آن ها می باشند. از میان اندام های سه گونه گزنه مورد مطالعه، ریشه های گزنه کرکی، برگ های جمعیت فرح آباد ساری و ساقه های جمعیت رشت به ترتیب بیشترین مقدار بتاسیتواسترول (61/92%)، استیگمااسترول (48/19%) و کامپسترول (38/37%) را دارا بودند. بیشترین مقدار اسیدهای چرب در بذرهای گونه های گزنه یافت شدند. لینولئیک اسید، اسید چرب اصلی موجود در روغن نمونه های بذر (30/49%- 16/23 درگزنه دوپایه، 08/6% در گزنه توپی و 77/71% در گزنه اورنز) بود. مقدار گامالینولنیک اسید و آلفالینولنیک اسید، دو اسید چرب غیر اشباع دارویی و ارزشمند در نمونه های روغن بذر گونه های مورد مطالعه قابل توجه و به ترتیب با بیشترین مقدار 98/64% و 63/22% در بذر های گزنه کرکی و گزنه دوپایه منطقه محمد آباد آمل برآورد شد. علاوه بر آن مقادیر قابل توجهی از استئاریدونیک اسید، یک اسید چرب غیر اشباع امگا-3 و کمیاب در گیاهان در روغن نمونه های بذر (76/3%-00/0 درگزنه دوپایه، 10/0% درگزنه توپی و 19/0% در گزنه اورنز) برآورد شد.
مهدیه محبوبی خمینی وحید خلج
تعداد روبه افزایش قارچهای مقاوم به دارو اهمیت جستجو برای داروهای ضدقارچی را موردتأکید قرار می دهد. اگرچهغربال گنجینه های شیمیایی و یا طبیعی یک راه اصلی کشف ترکیبات ضد قارچی جدید است ولی همچنان مکانیسم اثر ترکیبات، مورد توجه صنایع داروسازی می باشد. یکی روش تعیین مکانیزم عمل،reversal assay میباشد که پایه آن بر توانایی واسطه های متابولیکی یا محصول نهایی مسیر مسدودشده توسط داروی مورد نظر در بی اثر نمودن دارو قراردارد. در این مطالعه دو ترکیب جدید ضدقارچ (a و b) به کارگرفته شد و غلظت معکوس کنندگی هرکدام از واسطه های متابولیکی با استفاده از سریال رقتی سنجیده شد. به نظر می رسد این ترکیبات مسیرهای سنتز اسیدنوکلئیک(ترکیب) aو اسیدآمینه های آلیفاتیک(ترکیبb) را مهارمی کنند. مرحله بعد سطح بیان ژن های دخیل در ساخت این اسیدهای آمینه، با تکنیک rt-pcr مورد بررسی قرارگرفت. بااستفاده از rt-pcr نیمه کمی، بر روی نمونه های rnaاستخراج شده از مخمر ساکارومایسس سرویزیه در دوحالت حضور و عدم حضور ماده ضدقارچی میزان بیان ژنهای کاندید مورد آنالیز قرار گرفت. نتایج نشان داده است که سطح بیان ژن ilv5 که کدکننده یک آنزیم کلیدی در مسیر سنتز اسیدهای آمینه مذکور می باشد، در حضور ماده ضدقارچی تغییر نموده است که این امر نشان دهنده فعالیت ترکیب b در مهار مسیر سنتز این اسیدهای آمینه می باشد.
بنت الهدی آذرمهر فرح کریمی
کاسنی (cichorium intybus l.) گیاهی دوساله متعلق به تیره گل ستاره ای ها (asteraceae) است که از همه قسمت های این گیاه (ریشه، برگ، دانه) استفاده دارویی می شود. ریشه غده ای این گیاه حاوی ترکیبات دارویی شامل چندین ترکیب دارویی مهم همچون اینولین، سزکوئی ترپن لاکتون ها، کومارین ها، فلاونوئیدها و ویتامین ها است. این ترکیبات به عنوان عوامل ضد سموم کبدی، ضد زخم معده، ضد التهاب، اشتهاآور، مدر و ..... استفاده می شوند. همچنین از گیاه کاسنی به دلیل ترکیبات آنتی رادیکال و آنتی اکسیدان برای درمان ایدز، سرطان ودیابت نیز استفاده می شود. در بسیاری از گیاهان، کشت ریشه موئی (hairy root culture) روشی موثر برای تولید متابولیت های ثانویه است. چنین کشتی دارای پایداری ژنتیکی و بیوشیمیایی بوده و همچنین میزان رشد سریع و توانایی سنتز ترکیبات طبیعی در سطوح قابل مقایسه با گیاهان کامل (و گاه حتی بیشتر)، از دیگر ویژگی های این نوع کشت می باشد. تشکیل ریشه های موئی در گیاهان در واقع حاصل نوعی بیماری گیاهی است که بوسیله ی آگروباکتریوم رایزوژنز، که یک باکتری گرم منفی خاکزی است، ایجاد می شود. وقتی که باکتری گیاه را آلوده می کند، t-dna که بین قسمت های trو tl در پلاسمید ri باکتری قرار دارد، به گیاه منتقل شده و در ژنوم هسته ای گیاه میزبان قرار می گیرد. به دنبال فرآیند ترانسفورماسیون ریشه موئی در و یا نزدیک محل آلودگی ایجاد می شود. در این پژوهش قطعات جداکشت برگ حاصل از گیاهچه های چهار هفته ای بدست آمده از کشت بذر کاسنی در شرایط درون شیشه ای با آگروباکتریوم رایزوژنز سویه های a4، ar15834 و ar2656 تلقیح شدند. ریشه های موئی بین 2 تا 3 هفته بعد از آلودگی ظاهر شدند. دودمان های مختلف ریشه ای جدا و فورا به 30 میلی لیتر محیط کشت ½ ms حاوی آنتی بیوتیک سفوتاکسیم mg/l 250 شدند و در شیکر انکوباتور (rpm90) با دمای 25-24 درجه سانتی گراد و در شرایط تاریکی نگهداری شدند. دودمان های ریشه ای متفاوت از نظر سرعت رشد و میزان فنل و فلاونوئید مورد مقایسه قرار گرفتند همچنین محتوای شیکوریک اسید دودمان ها نیز با استفاده از hplc به دست آمد. به علاوه، یکی از دودمان ها تحت تاثیر غلظت هایی از znso4 در زمان های مختلف قرار گرفت و تمام اندازه گیری های قبلی در مورد این نمونه ها نیز تکرار شد. گیاهچه تراریخت نیز از یکی از دودمان های ریشه ای به دست آمد. در این مطالعه دودمان هایی با مقدار مطلوبی از سرعت رشد، فنل، فلاونوئید و شیکوریک اسید به دست آمد. متعاقب اثر روی،کاهش معنی داری در میزان رشد پس از 72 ساعت در غلظت-های 5 و 10 میلی مولار دیده شد. محتوای فنل و فلاونوئید نسبت به شاهد تغییر معنی داری را نشان نداد. شیکوریک اسید نیز پس از 24 ساعت در غلظت 1 میلی مولار به طور معنی داری افزایش یافت. نتایج حاصل از pcr برای ژن rolb تراریخته بودن ریشه ها و نیز گیاهچه های تراریخت را تایید کرد. تفاوت های مشاهده شده در محتوای متابولیت های ثانویه در دودمان های ریشه ای مختلف احتمالا به دلیل تصادفی بودن انتقال t-dna به ژنوم گیاه و تفاوت در جایگاه استقرار آن است. با توجه به عدم تغییرات قابل ملاحظه در اثر تیمار روی، به نظر می رسد در مطالعات بعدی باید از غلظت های بالاتر و مدت زمان های طولانی تری برای تیماردهی با این ماده استفاده نمود.
ریحانه دانایی پور عذرا صبورا
سرده بومادران (achillea) متعلق به تیره کاسنی می باشد. بیش از 100گونه شناسایی شده این سرده به طور گسترده ای در نیمکره شمالی انتشار دارند. در ایران 19گونه از این سرده گزارش شده که 7 گونه ی آن بومی می باشند و به طورخودرو در اغلب نقاط ایران رویش دارند. این گیاهان از سالیان قبل در طب سنتی به عنوان عامل ضد التهابی در درمان درد های روماتیسمی مورد استفاده قرار می گرفته اند. مطالعات صورت گرفته بر روی این گیاه وجود ترکیباتی همچون روغن های فرار، ترپنوئیدها، اسیدهای چرب، استروئیدها و فلاوونوئیدها را نشان داده است. با توجه به پراکنش وسیع گونه های بوماداران در ایران و اهمیت دارویی ترکیبات شیمیایی آن ها، هدف عمده این پژوهش شناسایی کمی و کیفی برخی از مهمترین ترکیبات شیمیایی از جمله اسید های چرب و فلاوونوئید ها در اندام های مختلف (برگ، گل آذین، ریشه، ساقه و بذر) 26 جمعیت های از 6 گونه خودروی بومادران در ایران بوده است. برای این مطالعه تمام نمونه های گیاهی از رویشگاه های طبیعی آن ها جمع آوری شد. روغن نمونه ها با استفاده از n-هگزان استخراج شد و اجزای اسیدهای چرب آن ها بعد از صابونی سازی و متیله کردن به روش های gc-ms وgc مورد بررسی قرار گرفت. عصاره ی هیدروالکلی از اندام های برگ و گل آذین نیز تهیه شد و سنجش مقدار فنل و فلاوونوئید کل به روش طیف سنجی نوری در آن ها انجام گرفت. همچنین سنجش کمی و کیفی گلیکوزید ها وآگلیکون های فلاوونوئیدی در نمونه ها به روش های tlc، hplcو lc-ms صورت گرفت. با استفاده از نرم افزار spss و داده های حاصل از بررسی کیفی اسید های چرب و اجزای فلاوونوئیدی جمعیت های مختلف سرده بومادران، فنوگرام های مربوطه رسم شد و اهمیت تنوع این ترکیبات در کموتاکسونومی گونه های مورد مطالعه بررسی شد. مقایسه میانگین این ترکیبات و آنالیز آن ها با آزمون دانکن )05/0 p<) انجام شد. میزان روغن در اندام های مختلف گونه های مورد مقادیر متفاوتی را نشان دادند. بیشترین مقادیر روغن در بذرها با 86/32% در گونه a. vermicularis، جمعیت دماوند، گل آذین a. aucheri، جمعیت جیران با 42/7%، برگ ها در a. millefolium، جمعیت پلور با 53/6%، ساقه ها در گونه a. aucheri جمعیت جیران 50/1% و ریشه ها در a. wilhelmsii، جمعیت کهک با 1/1% وزن خشک اندام بدست آمد. اجزای اسید چرب شناسایی شده در این پژوهش شامل پالمیتیک اسید (pa)، استئاریک اسید (sa)، اولئیک اسید (oa)، لینولنیک اسید (la)، گاما-لینولنیک اسیدgla))، آلفالینولنیک اسید ala)) و استئاریدونیک اسید ((sda بودند. اجزای اسیدهای چرب در بذر (9 جمعیت)، گل آذین (13 جمعیت)، برگ (13 جمعیت)، ساقه (13 جمعیت) و ریشه (10 جمعیت) بررسی شد. oa از اسیدهای چرب غیر اشباع با یک پیوند دوگانه است. بیشترین مقدار آن در اندام های بذر و گل آذین وجود داشت. بیشترین میزان oa در بذر گونه a. aucheri با 12/27% و در گل آذین با 68/28% قرار داشت. بیشترین مقدار oa در برگ a. aucheri، جمعیت جیران با 05/10%، ساقه a. vermicularis، جمعیت میان بیشه با 87/24 و ریشه a. wilhelmsii، جمعیت الله قلی با 92/18 % اندازه گیری شد. در نمونه های مورد مطالعه، la به عنوان فراوان ترین اسیدچرب در بذرها و گل آذین ها شناخته شد. بیشترین میزان la در بذرa. millefolium ، جمعیت دیزان با 74% و در گل آذین a. millefolium ، جمعیت دیزان با 54/48% برآورد شد. بیشترین میزان la اندام های برگ، ساقه و ریشه به ترتیب 54/29% در a. aucheri، جمعیت جیران،34/27% درa. millefolium ، جمعیت پلور و 69/44% در a. millefolium، جمعیت پلور بدست آمد. بعد از la، اسیدچرب ala به عنوان فراوان ترین اسید چرب در اندام های گونه های بومادران به ویژه برگ ها و سپس گل آذین ها برآورد شدند. بیشترین مقدار ala در برگ a.tenuifolia، جمعیت تهران با 53/42%، گل آذینa. kelalensis ، جمعیت بویین زهرا با 39/16%، ساقه a. wilhelmsii، جمعیت کهک با 29/37% و ریشه a. millefolium جمعیت پلور با 04/10% بود. دو اسیدچرب ala و gla در بذرها کمتر از 7/0% بودند. بیشترین میزان gla در گل آذین a. wilhelmsii ، جمعیت کاشان با 04/7%، برگ a. wilhelmsii ، جمعیت کهک با 36/17%، ساقه a. wilhelmsii ، جمعیت الله قلی با 49/12% و ریشه a. wilhelmsii ، جمعیت الله قلی با 13/6% بدست آمد. اسیدچرب sda در سرده بومادران کمترین اسیدچرب بود. برخی از نمونه ها sda قابل توجهی داشتند، که بیشترین مقدار sda در گل آذین a.tenuifolia جمعیت تهران با 16/4%، برگ a. wilhelmsii، جمعیت الله قلی با 95/1%، ساقه a. kellalensis ، جمعیت بویین زهرا با 53/0% و ریشهa. wilhelmsii، جمعیت کهک با 56/9% مشاهده شد. sda در بذر گیاهان بومادران مشاهده نشد. در این مطالعه نسبت اسیدهای چرب6/?3? در تمام نمونه ها بدست آمد. در بذرها این نسبت کمتر از 01/0% و در گل آذین کمتر و در برگ ها بیشتر از1% برآورد شد. در ساقه ها نسبت 6/?3? ( به جز گونه a. vermicularis، جمعیت میان بیشه با 01/1% و گونه a. wilhelmsii ، جمعیت کهک با 29/1%) کمتر از یک درصد بود. در ریشه ها نسبت 6/?3? کمتر از 5/0% بود. با توجه به این داده ها در غالب موارد اسیدچرب بذرها، گل آذین، ساقه ها امگا6 و اسیدچرب برگ ها و ریشه ها امگا3 بود. اسیدچرب شاخص در اندام های بذر، گل آذین، ساقه و ریشه در اکثر موارد la بدست آمد. نوع اسیدچرب شاخص امگا در این گیاه از نوع امگا6 بود. در برگ های 6 گونه بررسی شده، اسیدچرب la و ala به عنوان اسیدهای چرب شاخص وجود داشتند. فنل کل و فلاوونوئید کل در 25 جمعیت از 6 گونه سرده بومادران بررسی شد. فنل کل گل آذین در محدوده mg gae /g dw 83/0 ±08/75 در a. kellalensis، جمعیت بویین زهرا تا mg gae/g dw 73/0 ±35/22 در a. aucheri ، جمعیت جیران اندازه گیری شد و در برگ در محدوده mg gae/g dw 96/0 ± 46/23 در a. vermicularis، جمعیت ابراهیم آباد تا mg gae/g 34/4±74/146 a. wilhelmsii، جمعیت قزوین قرار گرفت. مقدار فلاوونوئید کل در سرده بومادران در گل آذین در محدوده mg re /gdw 98/0 در a. aucheri، جمعیت جیران تا mg re /gdw 20/6 درa. wilhelmsii ، جمعیت قزوین متغیر بود. میزان فلاوونوئید کل در برگ در محدودهmg re /gdw 38/3 در a. millefolium ، جمعیت پلور تا mg re /mg dw39/9 در a. kellalensis، جمعیت حسین آباد وجود داشت. اجزای فلاوونوئیدی با استفاده از روش های tlc و hplc از 6 گونه سرده بومادران درگل آذین ها شناسایی شدند. در hplc کرماتوگرام ها ترکیبات: هیدروکسی کامفرول تری و تترا متیل، آپی ژنین، کوئرستین، لوتئولین، آپی ژنین-7-o-گلیکوزید، روتین، لوتئولین-7-o-گلیکوزید، آپی ژنین-c-دی گلیکوزید، لوتئولین-c-دی گلیکوزید، لوتئولین-7-o-دی گلیکوزید، ویسنین و کلروژنیک اسید شناسایی شدند و بیشترین میزان این ترکیبات در گل آذین بدین صورت بدست آمد: هیدروکسی تترا و تری متیل اتر کامفرول dw mg/g 07/14 درa. vermicularis، جمعیت بکراچان، آپی ژنین dw mg/g 61/0 در a. milefolium، جمعیت دیزان، کوئرستینdw mg/g 61/1 در a. milefolium، جمعیت دیزان، لوتئولین dw mg/g 61/0 در a. milefolium، جمعیت دیزان، آپی ژنین7-o- گلیکوزید با dw mg/g 58/3 در a. wilhelmsii، جمعیت دنا، روتینdw mg/g 58/3درa. wilhelmsii، جمعیت قزوین، لوتئولین-7-o-گلیکوزید dw mg/g 5/2 در a. wilhelmsii، جمعیت قزوین،آپی ژنین-c-دی گلیکوزید با dw mg/g 21/0در a. vermicularis، جمعیت بکراچان، لوتئولین-c-دی گلیکوزید dw mg/g 71/0 در a. wilhelmsii، جمعیت کاشان، لوتئولین-7-o-دی گلیکوزید dw mg/g 58/0 در a. milefolium، جمعیت مهران، ویسنین dw mg/g 51/0 در a. kellalensis، جمعیت بویین زهرا و کلروژنیک اسید dw mg/g 93/0 در a. milefolium، جمعیت دیزان. در آنالیز فلاوونوئیدهای آگلیکونی و c-گلیکوزیدی به روش هیدرولیز اسیدی ترکیبات: هیدروکسی کامفرول تری و تترا متیل، آپی ژنین، کوئرستین، لوتئولین، آپی ژنین-c-دی گلیکوزید، لوتئولین-c-دی گلیکوزید، ویسنین و کلروژنیک اسید شناسایی شد. بیشترین میزان این ترکیبات به صورت زیر مشاهده شد: هیدروکسی کامفرول تری و تترا متیل در a. wilhelmsii، جمعیت قزوین با mg/gdw03/3،آپی ژنین در a. kellalensis، جمعیت بویین زهرا با mg/g dw 5/4، کوئرستین در a. wilhelmsii، جمعیت کاشان با mg/g dw 50/1، لوتئولین در a. kellalensis، جمعیت بویین زهرا با mg/g dw 06/6، آپی ژنین-c-دی گلیکوزید در a. kellalensis، جمعیت بویین زهرا با mg/g dw 91/2، لوتئولین-c-دی گلیکوزید در a. vermicularis، جمعیت فوزیان با mg/g dw 78/0، ویسنین در a. wilhelmsii، جمعیت فارسیان با mg/g dw 01/0 و کلروژنیک اسید درa. wilhelmsii، جمعیت کهک با mg/g dw 34/0. در بررسی هایی که بر روی اجزای اسیدچرب و فلاوونوئیدها صورت گرفت، طبق فنوگرام های ساقه و گل آذین از ترکیبات اسید چرب سرده بومادران علاوه بر مقایسه بین گونه ای می توان به عنوان شاخصه ی درون گونه ای نیز استفاده کرد و مطابق با پژوهش حاضر این ترکیبات به عنوان نشانگرهای کموتاکسونومی جهت تایید رده بندی کلاسیک قابل استناد می باشند. در آنالیز pca و فنوگرام حاصل از ترکیبات فلاوونوئیدهای گلیکوزیدی و آگلیکونی و همچنین ترکیبات اسیدچرب ساقه سرده بومادران جمعیت های گونه a. kellalensis در خوشه ای جداگانه قرار گرفت. این گونه به بخشه filpendolina تعلق داشت. گونه a. millefolium که در بخشه millefolium قرار می گیرد، جمعیت های این گونه در در بررسی های ترکیبات فلاوونوئیدهای آگلیکونی و c-گلیکوزیدی در خوشه جداگانه واقع شد و بر اساس بررسی های ترکیبات فلاوونوئیدهای گلیکوزیدی جمعیت های این گونه در کنار هم قرار گرفتند. با توجه به ترکیبات گلیکوزیدی بیشتر در سطح گونه جدا شدند و آگلیکونی و c-گلیکوزیدی، جداسازی نمونه های سرده بومادران در سطح بخشه صورت گرفت. با توجه به داده های حاصل از بررسی های فنوگرام های ترکیبات اسیدچرب و فلاوونوئیدها و مقایسه آن ها با طبقه بندی کلاسیک، می توان بیان کرد که این ترکیبات در کموتاکسونومی گیاهان سرده بومادران قابل استفاده می باشد. در این پژوهش آنالیز ها بر اساس ترکیبات اسیدچرب و فلاوونوئید با طبقه بندی کلاسیک مطابقت داشت.
اکبر مرشدی اقبلاغ محسن مفیدی نیستانک
به منظور بررسی فون شیخک های دشت مغان و پارس آباد استان اردبیل، تحقیقی در سال 1391 انجام گرفت و بیش از 187 نمونه از مناطق مختلف دشت مغان و کوهپایهای اطراف آن جمع آوری گردید. نمونهها با تور حشرهگیری معمولی و سایر روشها گردآوری و با ثبت مشخصات جغرافیایی و اقلیمی منطقه به آزمایشگاه انتقال داده شد. سپس با مراجع به کلیدهای شناسایی معتبر و معاینهی مشخصات شکلشناسی نظیر رنگ، شکل، اندازهی اندامهای مختلفی از قبیل فرورفتگی جلویی حد فاصل چشمهای مرکب، صفحهی بالایی و جانبی پیشگرده، خارها و تزئینات پاها، رگبندی بالپوشها و بالها و فوق مقعدی و سایر ویژگیها، هشت گونه متعلق به 3 خانواده ، 4 زیرخانواده و 5 قبیله از 7 جنس شناسایی و تعیین نام گردید. سپس نتایج با نمونههای نگهداری شده در موزهی ملّی حشرات هایک میرزایانس موسسه تحقیقات گیاهپزشکی کشور مقایسه و تایید نام شدند. تمامی گونههای تعیین نام شده برای اولین بار از محدودهی تحقیق گزارش میشوند: mantidae: mantinae (mantini) mantis religiosa (linne, 1758); (paramantini) sphodromantis viridis forskal, 1775; hierodula transcaucasica brunner von wattenwyl, 1878; amelinae (amelini) ameles decolor charpentier, 1825; pseudoyersinia paui bolivar, 1898. tarachodidae: tarachodinae (tarachodini) iris oratoria linne, 1758; i. polystictica fischer-waldheim, 1846. empusidae: empusinae (empusini) empusa pennata (thunberg, 1815).
حبیب جهاندیده محمدحسین حداد خداپرست
در این پژوهش، اثر صمغ زانتان در بهبود خواص رئولوژیکی خمیر و خواص فیزیکی، بافتی نان حجیم (باگت) غنی شده با کنجاله کنجد مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، خواص رئولوژیکی خمیر، حجم مخصوص، تخلخل، رنگ مغز و پوسته و ویژگی های بافتی نان باگت شامل سختی، صمغی بودن و پیوستگی اندازه گیری شد. آزمون های مذکور با آرایش فاکتوریل و در قالب طرح تصادفی کامل با 4 سطح آرد کنجاله کنجد (0، 37/4، 45/9 و 53/14 درصد) و 3 سطح صمغ زانتان (0، 25/0 و 5/0 درصد) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد کنجاله کنجد و صمغ زانتان، باعث افزایش معنی دار جذب آب آرد، زمان گسترش، درجه سست شدن و شاخص تحمّل خمیر می شوند. کنجاله کنجد، کاهش و صمغ زانتان افزایش معنی دار ثبات فارینوگرافی خمیر را باعث گردید. اثر صمغ زانتان بر قابلیت کشش پذیری 135 دقیقه معنی دار نبود. قابلیت کشش خمیر در زمان استراحت 45 و 90 دقیقه، با افزایش سطح کنجاله کنجد و صمغ زانتان کاهش معنی دار نشان داد. با افزایش زمان استراحت، غلظت کنجاله کنجد و غلظت صمغ زانتان، مقاومت به کشش در کشش 50 میلی متر و نسبت مقاومت خمیر، افزایش معنی دار نشان داد. بر خلاف نان دارای 37/4 درصد کنجاله کنجد، میزان تخلخل نان دارای 45/9 و 53/14 درصد کنجاله کنجد، به صورت معنی داری کمتر از شاهد بود. صمغ زانتان در غلظت 25/0 درصد میزان تخلخل نان را افزایش داد ولی این افزایش معنی دار نبود و 5/0 درصد صمغ زانتان باعث افت معنی دار میزان تخلخل نان در مقایسه با نان شاهد شد. کاهش معنی دار حجم مخصوص نان درسطح 53/14 درصد کنجاله کنجد و 5/0 درصد صمغ زانتان مشاهده گردید، نان دارای 37/4 درصد کنجاله کنجد و 25/0 درصد صمغ زانتان از بیشترین حجم مخصوص برخوردار بود. با افزایش غلظت کنجاله کنجد از 37/4 تا 45/9 درصد، مولفه l* رنگ مغز و پوسته کاهش معنی دار و مولفه های a* و b* رنگ مغز و پوسته افزایش نشان داد. با افزایش غلظت صمغ زانتان، افزایش مولفه l* رنگ مغز و پوسته و کاهش مولفه های a* و b* رنگ مغز و پوسته مشاهده شد. افزایش معنی دار میزان سختی و صمغی بودن نان با افزایش غلظت کنجاله کنجد از 37/4 درصد، افزایش صمغ زانتان از 25/0 درصد و افزایش زمان نگهداری مشاهده گردید. افزایش میزان کنجاله کنجد از 37/4 درصد، افزایش غلظت صمغ زانتان و افزایش زمان نگهداری، کاهش معنی دار پیوستگی نان را نشان داد. خواص ارگانولپتیکی نان حاوی 37/4 درصد کنجاله کنجد و 25/0 درصد صمغ زانتان در مقایسه با شاهد افت معنی داری نداشت. درکلّ، خمیر حاوی 37/4 درصد کنجاله کنجد و 25/0 درصد صمغ زانتان، دارای مناسب ترین خواص رئولوژیکی بوده، نان حاصل از آن ویژگی های فیزیکی- بافتی بهتری داشت.
امیر جاجرمی خلیل بهزاد
مرکبات از مهمترین محصولات باغی است و در عین حال از با صرفه ترین میوه ها برای تولیدکنندگان آن می باشد. مرکبات امروزه در جهان جنبه صنعتی بسیار مهمی پیدا نموده، و به عنوان منبع پردرآمدی برای کشورهای تولیدکننده محسوب می شود. در میان مرکبات لیموترش دارای اهمیت اقتصادی و صنعتی قابل توجه ای است. در این پژوهش برخی خصوصیات کیفی لیموترش با استفاده از روش های رایج مخرب و همچنین روش غیر مخرب طیف سنجی مرئی/مادون قرمز نزدیک تعیین گردید. طول بزرگ، متوسط و کوچک لیموترش به ترتیب از 47/26 تا 37/46 میلی متر، 45/24 تا 27/40 میلی متر و 56/25 تا 16/39 متغیر بود. میانگین سفتی، سختی، چسبندگی، نیروی چسبندگی و کل سطح مثبت به ترتیب 5/1583 گرم، 12/1691 گرم، 7/157- گرم در ثانیه، 25/85- گرم و 14729 گرم در ثانیه در آزمون سوراخ کردن بدست آمد. همچنین در آزمون فشاری میانگین سختی، نیروی شکست، قدرت شکست، تغییر شکل در نقطه شکست و نسبت تغییر شکل به ترتیب 57/11225 گرم، 8780 گرم، 57/12 گرم بر میلی متر مربع، 81/11 میلی متر و 41/0 میلی متر بر میلی متر بدست آمد. طیف انعکاسی لیموترش در محدوده 400 تا 1000 نانومتر بدست آمد و تاثیر روش های پیش پردازش و اصلاح طیف از جمله تبدیل متغیر نرمال استاندارد، تصحیح پخش افزاینده، فیلتر میانه و ساویتزکی گولی، مشتق گیری و میانگین مرکزی بر روی داده های طیفی بدست آمده مورد بررسی قرار گرفت. ضریب تعیین و ریشه مربعات خطای پیشگویی برای مدل های پیش بینی ماده خشک محلول و اسیدیته به ترتیب 994/0، 105/0 درجه بریکس و 909/0، 118/0 بدست آمد. نتایج حاصله بیانگر توانایی روش طیف سنجی نورمرئی/مادون قرمز نزدیک و اهمیت روش های کمومتریکس در تبیین مدلی با صحت بالا برای پیش بینی خصوصیات کیفی درونی لیموترش می باشد.
سید حامد معظمی فریدا سید علیرضا سلامی
جنس مریم گلی (salvia l.) یکی از بزرگترین جنس های تیره نعناعیان با 1000 گونه، دارای پراکنشی وسیع در سرتاسر دنیا می باشد. این جنس در ایران دارای 59 گونه است که 17 گونه آن انحصاری می باشند. از گذشته های دور، گیاهان مریم گلی به علت داشتن خواص دارویی مورد توجه قرار گرفته اند. در طب مدرن، این گیاه جهت درمان بیماری هایی چون آنفلوآنزا، آلزایمر، بیماری های کبدی و بیماری های گوارشی مورد استفاده قرار می گیرند. گونه های جنس مریم گلی حاوی متابولیت-های ثانویه چون روغن های اسانسی، ترپنوئیدها، انواع ترکیبات فنلی، فلاونوئیدها، اسیدهای چرب و استرول ها می باشند که در صنایع دارویی، غذایی و بهداشتی و آرایشی کاربردهای فراوانی دارند. با توجه به تنوع و انتشار گسترده گونه ها و جمعیت های جنس مریم گلی در ایران و اطلاعات محدود ما در رابطه با آن-ها، اهداف عمده پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای مقدار روغن و ترکیب اسید چرب بذر 40 جمعیت از 17 گونه، استرول های بذر 42 جمعیت از 19 گونه و بررسی تنوع ژنتیکی 25 جمعیت از 16 گونه مریم گلی خودروی ایران تعیین شد. بذرهای رسیده گونه های مورد نظر از رویشگاه های طبیعی آن ها جمع آوری شد و روغن آن ها با استفاده از دستگاه سوکسله و هگزان نرمال به عنوان حلال استخراج گردید. شناسایی اسیدهای چرب با استفاده از روش کروماتوگرافی گازی انجام شد. پس از استخراج استرول های آزاد و با استفاده از حلال های مناسب و مشتق سازی، تجزیه آن ها به روش کروماتوگرافی گازی انجام شد. استخراج dna از نمونه های گیاهی با استفاده از روش سلامی و همکاران (منتشر نشده است) انجام شد. بعد از تعیین کیفیت و کمیت dna، تنوع ژنتیکی گیاهان مورد مطالعه با استفاده از نشانگرهای issr مورد ارزیابی قرار گرفت. بیش ترین مقدار روغن در بذر s.nemorosa، جمعیت دماوند با 48/42% و کمترین مقدار آن در بذر s. aegyptiaca با 68/6% بدست آمد. پنج اسید چرب اصلی شناسایی شده در روغن نمونه های بذر آلفا-لینولنیک اسید (c18:3n3) (ala)، لینولنیک اسید (c18:2n6) (la)، اولئیک اسید (c18:1n9) (oa)، پالمیتیک اسید (c16:0) (pa) و استئاریک اسید (c18:0) (sa) بود. la و ala به عنوان اسیدهای چرب ضروری چند غیراشباع، در روغن بذر تمام گونه ها و جمعیت های مورد مطالعه شناسایی شدند. بیش ترین و کمترین مقدار ala به ترتیب در روغن بذر s. nemorosa (دیزین) با 35/0±88/55% و روغن بذر s. officinalis 01/0±69/1بدست آمد. بیش ترین محتوای la در روغن بذر s. officinalis (63/0±64/60%) و کمترین محتوای آن در روغن بذر s. sclarea (63/0±04/13%) برآورد شد. همچنین مقدار oa از 42/0±15/6% در بذر s. aegeptica تا 08/0±06/27% در بذر s. hypoleuca متغیر بود. بیش ترین محتوای pa در روغن بذر گونه s. viridis، با 33/0±27/9% و بیش ترین مقدار sa (04/0±31/3%) در روغن بذر گونه s. virgata، جمعیت سرخس سنجش شد. بیش ترین مقدار اسیدهای چرب امگا-6 در روغن بذر s. officinalis (83/60%) و بیش ترین محتوای اسیدهای چرب امگا- در روغن بذر s.nemorosa 3 جمعیت دیزین (96/55%) مشاهده شد. محتوای کل اسیدهای چرب اشباع 09/12%-68/5، اسیدهای چرب تک غیر اشباع 06/27%-15/6 و اسیدهای چرب چند غیر اشباع 32/81%-90/59 روغن بذر نمونه های مورد مطالعه برآورد شد. با توجه به یافته-های حاصل، بیش ترین محتوای اسیدهای چرب غیر اشباع در گونه s. nemorosa، جمعیت دیزین (98/92%) و کمترین مقدار آن در روغن بذر گونه s. aegyptiaca (52/68) بدست آمد. بیش ترین la/ala در گونه های s. officinalis برابر با 88/35 برآورد شد. همچنین نتایج نشان داد که همبستگی معنی داری بین برخی عوامل محیطی از جمله متوسط دمای سالیانه، مجموع بارش سالیانه و ارتفاع از سطح دریا با تغییرات محتوای روغن و اسید چرب بذر جمعیت های برخی از گونه های مورد مطالعه وجود دارد. همچنین فنوگرام حاصل از مطالعه تجزیه محتوای روغن و اسیدهای چرب گیاهان مریم گلی رسم شد. گروه بندی های بدست آمده از این تجزیه را می توان تا حدودی منطبق با تاکسونومی (رده بندی) کلاسیک گیاهان مورد مطالعه در سطوح واحدهای فروجنس دانست. نتایج بررسی ها به روش gc نشان داد که محتوای استرول کل در محدوده 07/52-17/15میلی گرم/100گرم وزن خشک در بذر گیاهان مریم گلی مورد مطالعه تغییر می کرد. استرول های عمده شناسایی شده در روغن بذر این گیاهان را کمپسترول، استیگمااسترول و بتا-سیتواسترول بودند. بیش ترین مقدار کمپسترول کل (آزاد+همیوغ) در بذر s. aegyptiaca با 16/0±04/2 میلی گرم/100گرم وزن خشک بذر برآورد شد. همچنین بیش ترین محتوای استیگمااسترول کل در بذر s. atropatana به مقدار نمونه های مورد مطالعه، بتا-سیتواسترول بود و بیشترین مقدار آن در بذر s. reuterana (جمعیت فشم) با 03/2±63/39 میلی گرم/100گرم وزن خشک گزارش شد. همچنین با توجه به نتایج، بین عوامل محیطی (متوسط دمای سالیانه، میانگین رطویت نسبی، مجموع بارش سالیانه و ارتفاع از سطح دریا) و تغییرات محتوای استرول ها در بذر جمعیت های برخی از گونه های مریم گلی همبستگی وجود داشت. نتایج تجزیه خوشه ای محتوا و ترکیب استرول ها بذر گیاهان مریم گلی نشان داد که این ترکیبات نشانگرهای شیمیایی مناسبی برای رده بندی گونه
تکتم محمدی مقدم محمدعلی رضوی
برشته کردن یکی از متداول ترین شکل های فرآوری دانه ها بوده و هدف از آن افزایش پذیرش کلی فراورده است. این فرایند باعث تغییر و بهبود معنی دار عطر و طعم، بافت و ظاهر دانه ها و افزایش پذیرش کلی آن ها می شود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر شرایط مختلف برشته کردن شامل دما (90، 120 و 150 درجه سانتی گراد)، زمان (20، 35 و 50 دقیقه) و سرعت جریان هوا (m/s 5/0، 5/1 و 5/2) بر خصوصیات هندسی (ابعاد اصلی، فاکتور شکل، ضریب کرویت، سطح، فاصله دهانه خندان و درصد پوسته چوبی)، ثقلی (جرم واحد، حجم واقعی، دانسیته واقعی، درشتی، یکنواختی، اندازه و عیار)، شیمیایی (رطوبت)، حسی (رنگ، سختی، طعم، تلخی، نیروی لازم برای خروج مغز از پوسته چوبی)، بافتی (نیروی شکست، سختی، مدول ظاهری الاستیسیته، انرژی فشاری، خصوصیات بافتی توده مغزهای پسته، آزمون رهایی تنش) و تصویری (رنگ، بافت و خصوصیات هندسی) دانه و مغز پسته بوده است. همچنین طیف سنجی فروسرخ و تصاویر ابرطیفی برای پیشگویی رطوبت و پارامترهای بافتی مغزهای پسته برشته مورد استفاده قرار گرفتند. در انتها رابطه بین خصوصیات مختلف دانه و مغز پسته های برشته با استفاده از روش کمترین مربعات جزئی به دست آمد. افزایش دمای برشته کردن باعث کاهش رطوبت، سختی حسی، نیروی شکست، سختی دستگاهی و انتروپی و افزایش تلخی و یکنواختی در تصاویر مغزهای پسته برشته گردید. افزایش زمان و سرعت جریان هوای برشته کردن رطوبت مغزهای پسته برشته را کاهش داد. نتایج مربوط به آزمون حسی نشان داد مغزهای پسته برشتهدارای پذیرش خوبی از نظر طعم، رنگو بافت هستند.شبکه عصبی مصنوعی به خوبی توانست برای پیشگویی خصوصیات هندسی و ثقلی مغزهای پسته برشته (به استثناء دانسیته ظاهری) به کار رود. نتایج حاصل از طیف سنجی مرئی- فروسرخ نشان داد رگرسیون کمترین مربعات جزئی می تواند جهت پیشگویی داده های مکانیکی بافتی و رطوبت به کار رود. شبکه عصبی مصنوعی به خوبی توانست داده های مکانیکی بافتی و رطوبت حاصل از تصاویر ابرطیفی را پیشگویی کند. نیروی شکست، سختی حسی و دستگاهی، مدول ظاهری الاستیسیته، انرژی فشاری و رطوبت بزرگ ترین ضرایب استاندارد را دارا بوده و بیشتر از سایر موارد تحت تأثیر دمای برشته کردن قرار گرفتند. رنگ حسی و طعم بزرگ ترین ضرایب استاندارد را دارا بودند و بیشترین اثر را بر پذیرش کلی پسته های برشته داشتند.
فاطمه حیدری دلفارد مسعود تقی زاده
تعیین خواص حرارتی- فیزیکی مواد غذایی جهت تخمین سرعت انتقال حرارت، تولید، حمل و نقل و نگه¬داری همچنین ارزیابی و مدل¬سازی فرایند¬هایی از قبیل خشک کردن و تغلیظ ضروری است. با توجه به اهمیت عصاره مالت به عنوان یک محصول با ارزش تغذیه¬ای بالا، برخی از خواص حرارتی – فیزیکی عصاره مالت شامل ضریب هدایت حرارتی، گرمای ویژه، ضریب انتشار حرارتی و جرم حجمی در این تحقیق مورد مطالعه قرار گرفت. ضریب هدایت حرارتی و گرمای ویژه در سه سطه غلظت 60، 70 و 80 درصد و در محدوده دمایی 25 تا 90 درجه سانتی¬گراد و ضریب انتشار حرارتی و جرم حجمی در سه سطح غلظت 60، 70 و 80 درصد و سه سطح دمایی 25، 60 و 90 درجه سانتی¬گراد اندازه¬گیری شد. همچنین خواص مذکور توسط مدل¬های ریاضی وابسته به دما و ترکیبات شیمیایی پیش¬بینی شد. بر اساس نتایج بدست آمده در این پژوهش درصد ماده جامد محلول و دما بر خواص حرارتی - فیزیکی عصاره¬مالت تاثیر گذارند ولی تاثیر درصد ماده جامد بیشتر است. با افزایش درصد ماده جامد گرمای ویژه، ضریب هدایت حرارتی و ضریب انتشار حرارتی کاهش یافته ولی جرم حجمی افزایش می¬یابد. همچنین با افزایش دما گرمای ویژه، ضریب هدایت حرارتی و ضریب انتشار حرارتی افزایش یافته ولی جرم حجمی کاهش می¬یابد. در دمای 25 و 90 درجه سانتی¬گراد مدل-سری و دمای 60 درجه سانتی¬گراد مدل¬تجربی بهترین همبستگی را با داده¬های آزمایشگاهی ضریب هدایت حرارتی نشان دادند. در دمای 25 درجه سانتی¬گراد مدل چن و دمای 60 و 90 درجه سانتی¬گراد مدل تجربی بهترین همبستگی را با داده¬های آزمایشگاهی گرمای ویژه داشتند.
فاطمه شکرالهی محمدحسین حداد خداپرست
فیبر رژیمی یکی از اجزای مهم رژیم غذایی است که علاوه بر اثرات مثبت بر سلامتی، کاربردهای بسیاری در صنایع غذایی دارد. برای استخراج فیبر، معمولاً از ضایعات کشاورزی استفاده می¬شود چراکه ارزان، فراوان و غنی از فیبر هستند. هسته¬ی خرما یکی از این ضایعات است که با توجه به رتبه¬ی دوم ایران در تولید خرما در جهان، می¬تواند جهت تولید فیبر رژیمی استفاده شود. اما رنگ تیره و نامحلول بودن، ممکن است کاربرد آن را در فرآورده¬های غذایی محدود کند. بنابراین این پژوهش در سه گام و با اهدافِ تولید فیبر رژیمی هسته¬ی خرما و بهبود ویژگی¬های آن انجام شد. در گام اول، دو نوع فیبر رژیمی تولید شد که عبارتند از فیبر بخش خارجی هسته¬ی خرما و فیبر بخش داخلی هسته¬ی خرما. این دو، به ترتیب فیبر پوسته و فیبر مغز نام گرفتند. ویژگی¬های شیمیایی، فیزیکی و پختِ این دو نوع فیبر بررسی شد و با فایبرکس (فیبر تجاری چغندر قند) مقایسه گردید. نتایج نشان داد خلوص فیبر پوسته (6/77 درصد) و فیبر مغز (79 درصد) بیشتر از فایبرکس (7/65 درصد) است. فیبر پوسته و فیبر مغز در آزمون پخت (حجم ویژه، سفتی، رنگ و ارزیابی حسی) نیز نتایج بهتری را نسبت به فایبرکس کسب کردند. به نحوی که نان فایبرکس در پذیرش کلی مورد قبول واقع نشد. اما در برخی از آزمون¬های فیزیکی (تورم، ظرفیت نگه¬داری آب و رنگ)، فایبرکس نتایج بهتری را کسب کرد. در گام دوم، هر یک از دو نوع فیبر پوسته و مغز با هیدروژن پراکسید قلیایی تیمار شدند. این تیمار شامل دو فاکتور غلظت هیدروژن پراکسید (1، 3 و 5 درصد) و زمان تیمار (0، 2، 4 و 6 ساعت) بود. رنگ، تورم، ظرفیت نگه¬داری آب و ظرفیت نگه¬داری روغن برای فیبرهای تیمار شده مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تیمار هیدروژن پراکسید قلیایی بر هر دو نوع فیبر تأثیر داشت اما شدت تغییرات در فیبر پوسته بیشتر از فیبر مغز بود. بهترین نتایج برای فیبر پوسته در غلظت 3 درصد و زمان 4 ساعت به دست آمد و برای فیبر مغز در غلظت 1 درصد و زمان 4 ساعت. این دو فیبر در بخش آزمون¬های پخت نیز با کسب نتایجی مناسب، با نان شاهد برابری کردند. نان فایبرکس در تمام موارد (به جز رنگ) بدترین نتایج را کسب کرد. با انجام آزمون شیمیایی مشخص شد که خلوص دو فیبر ذکر شده به حدوداً 90 درصد رسید. در گام آخر، اثر اندازه ذرات بر فیبرها بررسی شد. به این منظور هر یک از دو نوع فیبر پوسته و مغز، به 3 محدوده از اندازه ذره¬ (420-250، 250-180 و کوچکتر از 180 میکرون) دسته¬بندی شد. بررسیِ تورم، ظرفیت نگه¬داری آب و ظرفیت نگه¬داری روغن مشخص کرد که اندازه ذرات ذکر شده تأثیری بر ویژگی¬های فیزیکی این دو نوع فیبر ندارد. نتایج آزمون پخت نشان داد که اندازه ذرات تنها بر ارزیابی حسی نان تأثیر گذاشت. نان¬های حاوی فیبرهای درشت¬تر، امتیاز کمتری را برای پارامترهای دانه¬ای بودن و پذیرش کلی کسب کردند.
طلوع اله قدری ایرج رسولی
حصول اطمینان از سلامت و ایمنی هر ترکیب دارویی، آرایشی یا مکمل غذایی جدید برای مصرف کنندگان پیش از ورود محصول به بازار دارویی ضروری می باشد، در نتیجه، مصرف روزافزون گیاهان دارویی ایجاب می کند که جوانب توکسیکولوژیکی آنها بررسی شود. از جمله این گیاهان: اسطوخدوس(lavandula angustifolia) ونعنا فلفلی(mentha spicata). اسطوخدوس برای رفع خستگی، آرامش ،مقوی معده، معرق، ضد تشنج و...ونعنا به عنوان باد شکن، ضد تشنج، ضد سرفه، آرام بخش و...مصرف می شوند. لازم میبینیم که مطالعه حاضر را در خصوص ویژگیهای ضد میکروبی (روشهای دیسک پلیت -تعیین حداقل غلظتهای مهار کنندگی (mic) و کشندگی (mbc or mfc)) اسانسها (برای اسانسهای موثر - مطالعه سینتیک مرگ میکروبی)، آنتی اکسیدانی(تست بتا کاروتن و فعالیت رادیکال زدایی با تست dpph) اندازه گیری مقدار کل ترکیب های فنلی از طریق تست frap برای سنجش توانایی و قدرت آنتی اکسیدان سرم خون در احیای آهن از فرم fe+3 به fe+2 ،سیتوتوکسسیتی (سلول سرطانی و سلولهای تک هسته ای خون محیطی با روش mtt )، سنجش توکسسیته تحت حاد (subchronic toxicity) اسانسها (با (wistar ratsوسنجش پارامترهای هماتولوژیک، هیستوپاتولوژیک و بیوشیمی سرم (urea, creatinine, glutamic-oxalacetic transaminase (got) and glutamic-pyruvic transaminase (gpt))، آنالیز wbcs ، rbc و هماتوکریت هموگلوبین و در پایان آنالیز هیستوپاتولوژیک قلب، کبد، ، کلیه و طحال ) وسنجش موتاژنسیتی و آنتی موتاژنسیتی (ames test) با استفاده از سویه های ta98 , ta100 باکتری salmonella typhimurium در حضور و غیاب سیستم فعال کننده متابولیکی روغنهای اسانسی نعنا و اسطوخدوس که در کشور ما بطور وسیعی مصرف می شود انجام دهیم. میزان حساسیت باکتریها به اسانس نعنافلفلی به صورت : اشرشیاکلی> استافیلوکوکوس ارئوس<کلبسیلا پنومونیه>استرپتوکوکوس فکالیس< سدوموناس ائروجینوزا > کاندیدا البیکانس می باشد. میزان حساسیت باکتریها به اسانس اسطوخدوس به صورت: استافیلوکوکوس ارئوس >اشرشیاکلی <کلبسیلا پنومونیه>استرپتوکوکوس فکالیس< سدوموناس ائروجینوزا>کاندیدا البیکانس می باشد. اسانس نعنا فلفی و اسطوخدوس خصوصیات آنتی اکسیدانی و آنتی پراکسیدانی دارند. اسانس نعنا فلفلی فعالیت رادیکال زدایی در مقدار کل ترکیب های فنلی 89/43 میکروگرم gae/mg و 30/52 %ظرفیت رادیکال زدایی dpph دارد. دراسانس اسطوخدوس فعالیت رادیکال زدایی در مقدار کل ترکیب های فنلی 43 /85 میکروگرم gae/mg و 58/13%ظرفیت رادیکال زدایی dpph میباشد. نتیجه تست بتا کاروتن دراسانس نعنا فلفلی در مدت 60 دقیقه 89/32 درصد ودر مورد اسطوخدوس 47/30%میباشد که با دو آنتی اکسیدان سنتتیک bhaوbhtمقایسه شده است. تست ferric-reducing antioxidant power در سرم خون موش گاواژشده با اسانس نعنا فلفلی به میزان 100 میکرولیتر در روز، افزایش 03/27 درصد را نشان میدهد ودر اسانس اسطوخدوس افزایش57/67 درصد را نشان میدهد. خوراندن روغن های اسانسی به موش وآثار درمانی آن: دراسانس نعنا فلفلی4/42درصد افزایش وزن دیده شد. میزان 69/43% کاهش در شمار گلبول های قرمزو میزان 61/7%کاهش در شمار گلبول های سفیددیده شد و کاهش در سطوح هموگلوبین و هماتوکریت دیده شد. شمار پلاکتها تغییری در حجم نشان نداده است. سطح اسید اوریک خون به میزان %77.7 کاهش یافته است. میزان تری گلیسیرید 159/26%افزایش یافته است. سطح کلی کلسترول120/13%افزایش یافته است و آنزیم sgptوsgot کاهش یافته است میزان آنزیم کبدی alkaline phosphatase افزایش یافته است. در مورد اسانس اسطوخدوس 37/61% افزایش وزن داریم. کاهش در سطوح هموگلوبین و هماتوکریت دیده شد. سطح اسید اوریک 76/82%کاهش یافته است. میزان تری گلیسیرید116/3% افزایش یافته است. آنزیم sgpt کاهش یافته است و میزان آنزیم کبدی alkaline phosphatase افزایش یافته است . 30 روز بعد از مصرف خوراکی اسانس های نعنا فلفلی و اسطوخدوس در بافتهای قلب، کلیه، طحال آسیبی مشاهده نشد ولی بافت کبد در هر دو مورد دچار نکروز شد، که میزان نکروز بافت کبد با اسانس خوراکی اسطوخدوس شدیدتر بود. در روغنهای فرار نعنا فلفلی و اسطوخدوس فعالیت سیتوتوکسیک بسیار خوبی روی رده سلول سرطانی انسانی (سلول هلا) نشان دادند. روغن فرار نعنا فلفلی در رقت 0/002 به میزان 88/55درصد سلول سرطانی هلا را از بین بردو ic50 برابر0/001 ( ?g/ml) نشان داد و روغن فرار اسطوخدوس در رقت 0/0025 به میزان 50/04درصد سلول سرطانی هلا را از بین برد و ic50 برابر1/1( ?g/ml) نشان داد. با افزایش غلظت اسانس های نعنا فلفلی و اسطوخدوس میزان فعالیت سیتوتوکسیک آنها نیز افزایش می یابد. در سلول های خون محیطی روغن فرار اسطوخدوس در رقت 0/001 به میزان 7/7% سلول های لنفوسیت خون را از بین برد و ic50 برابر0/001 (?g/ml) نشان داد وروغن اسانسی نعنا فلفلی در رقت 0/001 باعث از بین رفتن 6/7% از لفوسیت های خون محیطی شد و ic50 برابر0.001( ?g/ml) نشان داد. درتست ایمز با دو سویه سالمونلا تیفی موریوم ta 100 و ta 98بدون حضورعصاره میکروزوم کبدی (9s) درهر دو اسانس نعنافلفلی و اسطوخدوس هیچگونه اثر موتاژنی دیده نمیشود. درسویه ta 100 درحضور9s، اسانس نعنافلفلی تا حداکثر15% و اسانس اسطوخدوس تا میزان حداکثر 10%خاصیت موتاژنی دارند. درسویه ta98 درحضور9s، اسانس اسطوخدوس به میزان تقریبی 100% خاصیت موتاژنی دارد ودر حضور اسانس نعنافلفلی به میزان حداکثر 10%خاصیت موتاژنی دارد. درتست آنتی موتاژنی هر دو سویه باکتریایی درهر دو اسانس نعنافلفلی و اسطوخدوس بدون حضور عصاره کبدی به میزان100% خاصیت آنتی موتاژنی دارند. سویه ta 100 درحضور 9 s اسانس نعنافلفلی تا حداکثر 87% و اسانس اسطوخدوس تا میزان حداکثر65% خاصیت آنتی موتاژنی دارند. درسویه ta98 درحضور 9s، اسانس اسطوخدوس به میزان تقریبی 97%خاصیت موتاژنی ودر حضور اسانس نعنافلفلی به میزان 93%خاصیت آنتی موتاژنی دارد. نتایج ارائه شده در تحقیق حاضر میتواند دریچه ای در جهت شناخت قویتر موادی که سالها به عنوان دارو بدون محدودیت مصرف شده وتوجهی به عوارض جانبی آن نمی شد بازکند و همچنین گامی در جهت پیشگیری ویا درمان سرطان ودیگر بدخیمی های گریبان گیر بشریت باشد.
محمد رضا صلاحی مسعود تقی زاده
در این پژوهش، تولید پودر پالپ میوه طالبی با استفاده از تکنیک خشک کردن کف پوشی مورد مطالعه قرار گرفت. شرایط تولید کف بهینه پالپ طالبی با استفاده از تکنیک سطح پاسخ تعیین شد. جهت ارزیابی رفتار خشک شدن کف بهینه شده، عمل خشک کردن در 3 دمای 40، 55 و 70 درجه سانتی گراد و در 2 ضخامت 3 و 5 میلی متر انجام شد. ساختار میکروسکوپی کف های خشک شده پالپ طالبی و برخی از خواص پودرها نظیر محتوای رطوبتی، فعّالیت آب، زمان حل شدن، قابلیت انحلال، قابلیت جذب آب، بتاکاروتن، تغییرات رنگ، دمای گذار شیشه ای و دمای نقطه چسبناکی مورد مطالعه قرار گرفتند.
مسعود تقی زاده طاهره اسکندریان
چکیده ندارد.
حجت توکلی جبرائیل رزمجو
در این مطالعه یازده هیبرید ذرت تولید شده توسط موسسه اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج جهت تعیین هیبرید مقاوم به کرم ساقه خوار ذرت، ostrinia nubilalis hb.، در سال 1387 در مزرعه مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مغان در دو آزمایش سمپاشی نشده و سمپاشی شده (شاهد) به صورت طرح بلوک های کاملا تصادفی در سه تکرار مورد ارزیابی قرارگرفتند. نمونه برداری جهت تعیین سه مکانیسم مقاومت (آنتی زنوز، آنتی بیوز و تحمل) صورت گرفت. مطالعه مقاومت آنتی زنوز با استفاده از صفات تعداد دستجات تخم و تخم در دسته نسل های دوم و سوم که در این منطقه به ذرت خسارت می زند، نشان داد که بین هیبریدها اختلاف معنی داری در سطح احتمال پنج درصد وجود دارد به طوری که بیشترین تعداد دسته تخم روی هیبرید k3640/3×mo17 و کمترین تعداد دسته تخم روی هیبریدهای zp684 و exp1 مشاهده شدند. بررسی مقاومت آنتی بیوز نیز با استفاده از صفات طول دالان عمودی، تعداد دالان عمودی، تعداد لارو درون ساقه، درصد برگ آلوده، شدت آلودگی برگ ها (0- 9) و تعداد سوراخ در ساقه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بررسی اختلاف معنی داری را بین هیبریدها نشان نداد ولی به هر حال هیبریدهای zp684 و exp1 کمترین سوراخ لاروی در ساقه، کمترین تعداد دالان و طول دالان عمودی کوتاه را دارا بودند. بین هیبریدهای مورد بررسی از نظر صفت درصد شکستگی ساقه و عملکرد دانه به عنوان شاخص های ارزیابی تحمل اختلاف معنی داری در سطح احتمال پنج درصد وجود داشت. بین درصد شکستگی ساقه با عملکرد همبستگی منفی و معنی داری در سطح احتمال پنج درصد مشاهده گردید. بنابراین با مقایسه مقاومت یا حساسیت 11 هیبرید ذرت نسبت به کرم ساقه خوار ذرت در دشت مغان مشخص شد که هیبریدهایbc666 ، s.c700و s.c704با بیشترین درصد شکستگی ساقه و عملکرد پایین حساس ترین و هیبریدهای exp1 و zp684 با داشتن کمترین درصد شکستگی ساقه و عملکرد بالا مقاوم ترین هیبریدها می باشند.
بابک سرداری قوجه بیگلو قدیر نوری قنبلانی
کرم ساقه خوار ذرت،ostrinia nubilalis hb.، یکی از جدی ترین آفات ذرت در سراسر جهان و ایران می باشد. یکی از روش های کنترل این آفت استفاده از ارقام مقاوم است. لذا در این مطالعه 10 هیبرید ذرت تولید شده در موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج برای تعیین هیبرید مقاوم به کرم ساقه خوار ذرت در سال 1386 در مزرعه مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مغان، در دو آزمایش، سمپاشی نشده و سمپاشی شده به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند. ارزیابی مقاومت هیبریدها در سه مرحله رویشی ذرت و حمله آفت انجام گرفت: در مرحله اول صفات تعداد دستجات تخم آفت، تعداد برگ آلوده و تعداد برگ به عنوان شاخص گزینش هیبریدها مورد ارزیابی قرار گرفتند که در این مرحله هیبریدها از نظر صفات فوق به جز تعداد برگ آلوده با یکدیگر تفاوت معنی دار داشتند. در مرحله دوم ارزیابی، بین هیبریدهای مورد بررسی از نظر زمان ظهور گل آذین نر، ارتفاع گیاه، قطر بلال با پوست و بی پوست در سطح احتمال یک درصد تفاوت معنی داری مشاهده شد ولی ازنظر قطر گره، طول دالان ساقه (دالان عمودی) و تعداد سوراخ بین هیبریدها اختلاف معنی دار مشاهده نگردید. نتایج مقایسه میانگین داده ها نشان داد که هیبریدهای sc 700 و678 bc دارای بیشترین ارتفاع و هیبرید 500 sc sweet corn دارای کمترین ارتفاع بودند و سایر هیبریدها مابین این دو هیبرید قرار گرفتند. در مرحله سوم ارزیابی از صفات درصد شکستگی ساقه، طول دالان افقی لارو در ساقه، تعداد لارو درون ساقه استفاده گردید. که بین هیبریدها از نظر صفت درصد شکستگی ساقه در سطح احتمال یک درصد اختلاف معنی داری مشاهده گردید. ارزیابی هیبریدهای برخوردار از این صفات نشان داد که هیبریدهای 301 sc ، sc 500 و sweet corn بیشترین درصد شکستگی ساقه را دارا بودند و بقیه هیبریدها درصد شکستگی کمتری داشتند. از لحاظ صفت عملکرد هیبرید، 700 sc دارای پتانسیل عملکرد بالایی بود. بین هیبریدهای مورد بررسی از نظر صفت عملکرد در سطح احتمال یک درصد اختلاف معنی دار مشاهده گردید، ولی هیبریدها از نظر طول دالان تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. دراین تحقیق مناسب ترین معیار برای انتخاب ژنوتیپ مقاوم، معیار تحمل تعیین گردید. در این مطالعه هیبرید sc 700 از میان هیبریدهای مورد ارزیابی بیشترین مقدار تحمل را نشان داد. همچنین این هیبرید با وجود داشتن لارو بیشتر درساقه درصد شکستگی کمتری را متحمل شده بود.