نام پژوهشگر: قادر پریز
قادر پریز د.علی گنجیان
قرآن کریم در شروع و شکل گیری و تطور همه فنون علم بیان و از آن جمله کنایه تاثیر شگرفی داشته است تا آنجا که به جرأت می توان ادّعا کرد که قرآن کریم خاستگاه اصلی علوم ادبی بالاخص علم بیان در عربی و فارسی بوده است . تحقیق و پژوهش های ادبی علمای ادب عربی و فارسی در قرآن کریم به ظهور و بروز علمی تحت عنوان علم بیان منجر شد که مباحث آن در طول زمان ،گستره وسیعی از ادب را فرا گرفت و افکار و قلم های علمای بلاغت را به خود مشغول کرد . در ادب عربی و فارسی ،کنایه به عنوان فنی از فنون علم بیان از حیث معنا و مفهوم لغوی هیچ تفاوت و فرقی ندارد ؛ و با کنکاش در فرهنگ های لغت فارسی و عربی بیش از سه نوع تفسیر لغوی برای آن یافت نمی شود : الف) پوشیده گویی ب) معنای اصلی لفظ از باطن و درون آن برمی خیزد نه از حروف و ذات آن ج) اظهار و اضمار یک عمل ابدالی است ، ابدال یک کلمه به جای کلمه دیگر در همان معنا بدون آنکه در واقعیت ارتباطی با هم داشته باشند . علمای بلاغت در معنای اصطلاحی کنایه از ابتدا تا زمان عبدالقاهر جرجانی دیدگاه های مختلفی ارایه کرده اند . عبدالقاهر جرجانی در تعریف کنایه می گوید : «مراد از کنایه آن است که متکلم بخواهد معنایی از معانی را اثبات کند و آن معنا را در لفظی که برای آن در لغت وضع شده ذکر نکند ؛ بلکه معنایی را بیاورد که در وجود و واقعیت آن معنای مورد نظر به دنبال این معنای ذکر شده است ، پس به وسیله این معنا به معنای مورد نظر اشاره می کند و این را دلیل آن قرار می دهد .» با دقت در این تعریف و تعاریفی که قبل از آن ارایه شده است معلوم می شود که اختلاف علمای بلاغت قبل از جرجانی در تعریف کنایه هر چند که در ساختار و صیاغت با هم مختلفند؛ ولی در بسیاری از ویژگی های فنی کنایه همچون عدم تصریح و اقتضای لازم معنی با هم متفق هستند . آنچه را که علمای بلاغت فارسی در معنای لغوی و اصطلاحی کنایه و حتی اقسام آن بیان داشته اند برگرفته از مطالبی است که بلاغیون ایرانی و عربی به زبان عربی نگاشته اند . بحث بلاغیون فارسی نگار در خصوص بلاغت و از آن جمله کنایه هر چند که از نظر تاریخی متأخر از تآلیف عربی است و لکن ایرانی ها از نظر بحث بلاغت و نگاشت آن به زبان عربی بر آنها سبقت معنا داری داشته اند . کنایه در ادب فارسی و عربی بر چند قسم تقسیم می شود که عبارتند از : تعریض ، تلویح ، رمز ، ایما یا اشاره . بین کنایه و تعریض چهار فرق اساسی وجود دارد که عبارتند از : مخفی تر بودن معنای تعریض از کنایه ، وقوع کنایه در مفرد و مرکب و وقوع تعریض فقط در مرکب ، کنایه از مجاز شمرده شده و در آن واقع می شود در حالی که تعریض چنان نیست ، معنای کنایی در کنایه مقصود اصلی و معنای حقیقی مقصود تبعی است در حالی که در تعریض هر دو معنا به طور جدا گانه مورد نظر است . در فرق بین کنایه و مجاز ، نظر خطیب قزوینی و دلایلی که ارایه می کند نسبت به بقیه بلاغیین ارجحیت دارد ؛ زیرا او به ظاهر مسأله اکتفا نمی کند بلکه تمام جوانب مسأله را بررسی و به زوایای آن توجه کرده و به بیان علمی فروق بین مجاز و کنایه می پردازد و حد فاصلی بین کنایه و مجاز قرار می دهد که همان جواز اراده معنای حقیقی در کنایه و عدم جواز آن در مجاز است ، و به همین دلیل کنایه را حد وسط بین حقیقت و مجاز معرفی می کند .