نام پژوهشگر: حمید مشرقی
حمید مشرقی محمدرضا امین ناصری
مدل روزنامه فروش از معرفی در سال 1888 توسط اجورث تا دهه 90 میلادی برای تحلیل ابعاد مختلف بهینه سازی تصمیم های موجودی (سفارش دهی) استفاده شده اند. پس از آن، نگاه مدیریت زنجیره تامین و هم-چنین کاهش تقاضا و نیاز به گسترش بازارهای جدید، باعث شده تا مدیریت تولید و عملیات در ارتباط با ادبیات بازاریابی و قیمت گذاری به تحلیل تابع سود کل زنجیره و تصمیم گیری توام سفارش دهی و قیمت گذاری بپردازند. در این رساله سه سوال اصلی برای یک زنجیره تامین دوسطحی بررسی می شود. نخست، چگونه می توان به بهینه سازی توام تصمیم های سفارش دهی و قیمت گذاری با در نظرگرفتن تابع تقاضای تصادفی و نامعین جمعی پرداخت؟ دوم این که آیا می توان با تحلیل ابزارهای کمی هماهنگی چون بهینه سازی توام و قراردادها، به نقاط بهینه ای دست یافت که هم سود اجزای زنجیره و هم سود کل زنجیره تامین بیشینه شوند؟ و سوم، چه شرط های امکان استفاده از قراردادها را در این شرایط (هماهنگی زنجیره تامین) فراهم می سازند. پس از مرور ادبیات، شرایط نوین لازم برای بهینه سازی توام زنجیره تامین با نامعینی تقاضا توسعه داده می شود. سپس با تکیه بر شرایط کافی، جوابهای بهینه زنجیره تامین و اعضای آن برای سه قرارداد اشتراک درآمد، بازخرید و تخفیف مقداری توسعه داده می شود. مقایسه و تحلیل شرایط هماهنگی نشان می دهد که قرارداد اشتراک درآمد امکان هماهنگی توام سفارش دهی و قیمت گذاری را فراهم می کند در حالی که قرارداد بازخرید تنها امکان هماهنگی سفارش دهی را ایجاد می کند. بنابراین برای این دو قرارداد شرایط مختلف امکان طراحی قرارداد برای هماهنگی توسعه داده شده است. هم چنین، تحلیل قرارداد تخفیف مقداری نشان می دهد که امکان دستیابی هماهنگی برای هرگونه تخفیف مقداری پیوسته تنها به صورت حدی فراهم است و تخفیف مقداری پیوسته منجر هماهنگی نمی شود. هم چنین امکان بهینه سازی زنجیره تامین با استفاده از انواع تخفیف مقداری گسسته (کلی و افزایشی) تحلیل و بررسی شده است. در پایان سعی شده است تا امکان تحلیل و پیاده سازی ساز و کارهای قراردادی و نتایج حاصل از آن در دو موردکاوی اصلی (صنایع هوایی ایران) و نیز صنایع ارتباطات و فناوری اطلاعات مبتنی بر زنجیره تامین کالاهای با فناوری بالا بررسی و تحلیل گردد.
طوفان شفیعی زیارانی احمد جعفرزاده افشاری
چابکی یکی از مشخصه های اساسی برای رقابت در محیط های کسب و کار امروزی است. با توجه به افزایش رقابت در محیط های متغیر کسب و کار، سازمان ها برای کسب مزیت رقابتی باید با تامین کنندگان و مشتریان خود هم ردیف شده و برای کسب سطح قابل قبولی از چابکی در زنجیره تامین با یکدیگر مشارکت و همکاری کنند.در این تحقیق رویکردی را مورد استفاده قرار می دهیم که از طریق مرتبط ساختن مزیت های رقابتی، شاخص های چابکی زنجیره تامین و توانمندسازهای چابکی زنجیره تامین، مناسب ترین توانمندسازهایی که برای افزایش چابکی در زنجیره تامین موثر هستند شناسایی شوند تا شرکت مورد مطالعه از این توانمند سازها در جهت بهبود وضعیت رقابتی خود استفاده کند. این رویکرد بر اساس متدولوژی گسترش عملکرد کیفیت به ویژه خانه کیفیت پایه گذاری شده است. در این متدولوژی از منطق فازی استفاده شده است تا وابستگی ها و همبستگی های مورد نیاز در خانه کیفیت را بیان کند. در پایان توسط این رویکرد مناسب ترین توانمندسازهای چابکی زنجیره تامین در شرکت خودرو سازی زامیاد شناسایی شدند. اجرای برنامه های توانمندسازی و آموزش نیروی انسانی به عنوان مهمترین توانمندساز در این شرکت شناخته شد و سایر توانمندسازها نیز شناسایی و رتبه بندی شدند. در این پژوهش به دلیل بیان بهتر وابستگی ها و همبستگی ها در خانه کیفیت از اعداد فازی استفاده شد تا روابط به طور دقیق بیان شود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل مدیران (واحد های مختلف سازمان k=7) و افراد متخصص و صاحب نظر در زمینه مدیریت زنجیره تامین در شرکت خودرو سازی مورد مطالعه و همچنین جمعی از خبرگان دانشگاهی(k=5) می باشد. برخی نتایج حاصل از این تحقیق که از اهمیت بیشتری برخوردار هستند به شرح زیر می باشد: مزیت های رقابتی: کیفیت و انعطاف پذیری با درجه اهمیت (0.173) ، تنوع محصول با درجه اهمیت (0.169).مشخصه های چابکی زنجیره تامین: انعطاف پذیری نیروی انسانی با درجه اهمیت (0.1243)، انعطاف پذیری در رابطه با دستورالعمل های کاری و استفاده از سیستم های نرم افزاری(it) با درجه اهمیت (0.1135)، سرعت عمل در تصمیم گیری با درجه اهمیت (0.1042). توانمند سازهای چابکی زنجیره تامین: نخست اجرای برنامه های توانمندسازی و آموزش نیروی انسانی دوم ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد با تامین کنندگان و مصرف کننده نهایی و سوم توسعه فناوری اطلاعات و تجارت(تدارکات) الکترونیکی در زنجیره تامین.