نام پژوهشگر: غلامرضا حمیدیان
غلامرضا حمیدیان صالح اسماعیل زاده
بخش قشری غده فوق کلیه یکی از بافت های حیاتی بدن است که عملکرد آن می تواند تحت تاثیر بسیاری از مواد شیمیایی و داروها از قبیل دگزامتازون قرار گیرد. گلوکوکورتیکوئیدها و آگونیست های صناعی آنها از جمله داروهایی هستند که به فراوانی در سرتاسر جهان مورد استفاده قرار می گیرند و می توانند در اکثر بافت ها اثر ضد تکثیری و القاء آپوپتوز داشته باشند. سیلیمارین که یک فلاونوئید پلی فنولیک می باشد، واجد اثرات محافظت سلولی بوده و امروزه به عنوان یک داروی گیاهی در برخی از درمان های حمایتی مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات محافظتی سیلیمارین بر ساختار و نیز شاخص آپوپتوتیک بخش قشری غده فوق کلیه هامسترهای تحت درمان با دگزامتازون، انجام شد. در تحقیق حاضر 20 سر هامستر نر جوان به طور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند: گروه اول به عنوان گروه کنترل که هیچ گونه دارویی دریافت نکرد، گروه دوم که mg/kg 7 دگزامتازون دریافت نمود، گروه سوم که mg/kg 100 سیلیمارین دریافت نمود و گروه چهارم که mg/kg 7 دگزامتازون را به همراه mg/kg 100 سیلیمارین دریافت کرد. تمامی حیوانات به مدت 7 روز متوالی به روش داخل صفاقی دارو دریافت نمودند و طی آزمایش تمامی ملاحظات اخلاقی کاملا رعایت شد. در روز هشتم حیوانات آسان کشی شده و غدد فوق کلیه هر حیوان به سرعت جدا شده و پس از تعیین وزن در محلول فرمالین بافر تثبیت شدند. سپس از نمونه ها به روش کاملا استاندارد و معمول تهیه مقاطع بافتی، برش هایی متوالی تهیه گردید. حجم کل غده فوق کلیه، حجم بخش قشری و هر یک از نواحی آن با استفاده از گرید m42 چند هدفی ویبل و مبنای شمارش نقطه ای کاوالیری تخمین زده شد. تعداد کل سلول های پارانشیمی هر یک از نواحی بخش قشری با روش های استریولوژی تورشی تخمین زده شد. جهت تعیین سلول های آپوپتوز شده از تکنیک ایمونو هیستوشیمی tunel به روش غیر رادیواکتیو نشاندار کردن انتهایی در جای خود استفاده شد و سپس شاخص آپوپتوتیک نواحی مختلف بخش قشری در هر یک از گروه ها مشخص گردید. نتایج نشان داد که وزن بدن و نیز وزن غده فوق کلیه در حیوانات تحت درمان با دگزامتازون به طور معنی داری نسبت به حیواناتی که دگزامتازون را همراه با سیلیمارین دریافت نمودند کاهش یافت. همچنین مشخص گردید که هیچ اختلاف معنی داری در حجم و تعداد سلول های ناحیه گلومرولوزا در گروه های مورد آزمایش وجود ندارد. حجم بخش قشری، نواحی فاسیکولاتا و رتیکولاریس و نیز تعداد سلول های این نواحی در گروه های تحت درمان با دگزامتازون نسبت به گروه کنترل دچار کاهش معنی داری شده است (05/0p<)، در حالی که در گروه چهارم این کاهش مشاهده نشد. نتایج مطالعه حاضر مشخص نمود که سیلیمارین می تواند به طور نسبی از تغییرات ناشی از تجویز دگزامتازون جلوگیری نموده، مانع از وقوع تغییرات شده و یا بهبود نسبی را ایجاد نماید. نتایج تست tunel نیز مشخص نمود که بیشترین و کمترین شاخص آپوپتوتیک در تمامی گروه ها به ترتیب در نواحی رتیکولاریس و گلومرولوزا مشاهده گردید. همچنین مشخص گردید که سیلیمارین می تواند آپوپتوز نرمال و نیز آپوپتوز القاء شده توسط دگزامتازون را در نواحی مختلف بخش قشری غده فوق کلیه هامستر کاهش دهد (01/0p<). در نهایت با توجه به نتایج بدست آمده می توان چنین نتیجه گیری کرد که سیلیمارین می تواند یک داروی محافظتی مناسب در مقابل اثرات جانبی درمان با گلوکوکورتیکوئیدها در غده فوق کلیه باشد
مهدیه ساورعلیا اکبر حاجی زاده مقدم
هدف: هدف از این تحقیق بررسی تأثیر 8 هفته تمرین منظم هوازی همراه با مصرف مکمل باریجه بر شاخصهای ساختاری(حجم گلومرولی، حجم فضای ادراری و قطر لوله های پروکسیمال و دیستال) و عملکردی(کراتینین، bun و سیستاتین c) بافت کلیوی در موش های مبتلا به پرفشار خونی بوده است. روش شناسی: 40 سر موش صحرائی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به 5 گروه شم(سالین)، l-name، تمرین هوازی8 هفته ای، مکمل باریجه و ترکیبی از تمرین و مکمل باریجه تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی برای گروه تمرینی و ترکیبی عبارت بود از: دویدن روی نوار گردان بدون شیب که به مدت 64-25 دقیقه و با سرعت 22- 15 متر در دقیقه اجرا شد. این برنامه به مدت 8 هفته و هر هفته نیز در 5 جلسه اجرا شد. برای ایجاد پرفشار خونی در موش ها نیز از محلول آنالوگ ال-آرژنین متیل استر(l-name) استفاده شد که با دوز10 میلی گرم در لیتر به ازای هر کیلو گرم از وزن بدن 6 روز در هفته و به مدت 8 هفته به صورت درون صفاقی تزریق شد. ضمنا باریجه نیز روزانه 90 میلی گرم در لیتر به ازای هر کیلو گرم وزن بدن، 5 روز در هفته و به مدت 8 هفته به موش های صحرایی گروه های باریجه و ترکیبی و از طریق گاواژ خورانده شد. برای ارزیابی شاخصهای عملکردی پس از کشتار به میزان 10 سی سی خون مستقیما از قلب بیرون کشیده شد و به آزمایشگاه انتقال داده شد. همچنین برای ارزیابی تغییرات ساختاری بافت کلیه، اسلایدهای میکروسکوپیک تهیه شده مورد بررسی و تجزیه تحلیل هیستولوژیک قرار گرفت. برای بررسی تغییرات معنی داری از روش آنالیز واریانس یکطرفه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تزریق درون صفاقی l-name باعث افزایش پرفشار خونی(که با افزایش فعالیت آنزیم مبدل آنژیوتانسین یا ace مشخص شد)و همینطور افزایش معنادار شاخص های ساختاری و عملکردی کلیه و همچنین وقوع اسکلروز گلومرولی در مقایسه با گروه شم شد. اجرای تمرین هوازی و مکمل باریجه به صورت ترکیبی باعث کاهش معنادار ace و مقادیر شاخص های مرتبط با ساختار و عملکرد کلیه در مقایسه با گروه l-name شد. همچنین اسکلروز گلومرولی در گروه تمرین + مکمل باریجه دیده نشد. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاکی از آن است که بکارگیری رویکردهایی مانند تمرینات منظم دویدن به همراه مکمل باریجه با مهار پرفشار خونی می توانداثرات حفاظتی مثبتی بر ساختار و عملکرد بافت کلیه مبتلایان به پرفشار خونی مزمن داشته باشد.
مهدی آذری لیلا روشنگر
ترکیبات گیاهی از دیرباز نقش بسار مهمی را در حفظ سلامت انسان بر عهده داشته اند. فیتواستروژن ها به طور طبیعی ترکیبات گیاهی هستند که می توانند به صورت آگونیست یا آنتاگونیست گیرنده های استروژنی در بدن عمل کنند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثرات اسانس گیاه پنج انگشت به عنوان یک گیاه فیتواستروژنی بر ساختار و مورفولوژی لوله های سمینیفر، کیفیت و کمیت اسپرم و قدرت لقاح آزمایشگاهی اسپرم استحصال شده می باشد. در این مطالعه از 30 موش نر استفاده شد که به 5 گروه تقسیم شده بودند. گروه های مورد مطالعه شامل کنترل، شم و سه گروه تیمار که اسانس گیاه پنج انگشت را به میزان 75، 150 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم به مدت یک هفته دریافت نمودند. پس از این مدت موش ها به روش جا به جایی مهره های گردنی کشته شدند و هر دوبیضه آنها برداشته شده و داخل محلول تثبیت کننده بوئن قرار داده شد تا بقیه مراحل مربوط به پروسه بافتی انجام شده و برش هایی به ضخامت µ 7-5 از آنها تهیه شود. پس از رنگ آمیزی مقاطع با رنگ آمیزی مرسوم h&e مطالعات هیستولوژی و استریولوژی روی آنها زیر میکروسکوپ انجام شد. بخش دم اپیدیدم نیز دایسکت شده و پس از استحصال اسپرم، ارزیابی کیفیت و کمیت اسپرم و قدرت لقاح آزمایشگاهی روی آنها انجام شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تعداد کل اسپرم، تحرک اسپرم، درصد اسپرم های زنده و قدرت لقاح آزمایشگاهی آن در گروه های تیمار کاهش یافته بود (p<0.05). یافته های بافت شناسی نشان داد که اسانس گیاه پنج انگشت می تواند باعث آسیب به اپیتلیوم زایای سلول های سمینیفرگردد و ارتفاع بافت پوششی را کاهش دهد. مطالعات استریولوژیک نشان داد که حجم بافت بینابینی، لومن و قطر لومن به شکل معنی داری افزایش یافته بود (p<0.05). همچنین حجم اپیتلیوم زایا و لوله های سمینیفر، ارتفاع بافت پوششی ، تعداد سلول های سرتولی، لایدیگ، اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت، اسپرماتیدهای گرد و کشیده و نیز طول لوله های سمینیفر کاهش معنی داری داشت (p<0.05). در نهایت با توجه به نتایج مطالعه حاضر، می توان نتیجه گیری کرد که اسانس گیاه پنج انگشت بر لوله های سمینیفر و نیز کیفیت و کمیت اسپرم تاثیر مشخصی می گذارد به نحوی که آسیب ایجاد شده در یک الگوی وابسته به دز می باشد.
مریم جراحی اکبر حاجی زاده مقدم
چکیده: زمینه و هدف: فاکتور رشد اندوتلیال عروقی(vegf) نقش مهمی در توسعه عروقی جهت رشد و تمایز اندامها در دوره جنینی و دوران رشد پس از تولد به عهده دارد.ورزش در دوران حاملگی از طریق تاثیر بر vegfمی تواند بر رشد جنین موثر باشد. لذا در این پژوهش، ما اثر مکمل سیلیمارین و تمرین استقامتی شنا در موشهای باردار را در برابر اثرات کادمیوم برسطوح vegf و ساختار هیستومتریک بافت کلیه نوزادان آنها مورد مطالعه قرار دادیم. روش شناسی: 72 سر موش صحرائی ویستار باردار به طور تصادفی به گروه های پایه ، کنترل ، کادمیوم، سیلیمارین، تمرین، سیلیمارین+کادمیوم، تمرین+کادمیوم، تمرین+سیلیمارین و تمرین+سیلیمارین+کادمیوم تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی شامل 3 جلسه در هفته ( 3 هفته در طول بارداری) و شنا با زمان 30 دقیقه در جلسه اول شروع شد و با افزایش 5 دقیقه در هر جلسه، به60 دقیقه در جلسه افزایش پیدا کرد. تزریق سیلیمارین بعد از هر جلسه تمرین و بصورت زیر پوستی انجام شد. موشها ppm 400 کادمیوم را بصورت کلرید کادمیوم محلول درآب آشامیدنی دریافت کردند. نمونه گیری از بافت کلیه، نوزادان موش ها دو روز پس از تولد انجام شد. اندازه گیری سطوح vegf و بررسی تغییرات ویژگی های هیستومتریک بافت کلیه، به ترتیب با استفاده از کیت و به روش elisa و با استفاده از عدسی چشمی انجام گردید. برای تجزیه و تحلیل آماری یافته های پژوهش از آزمون کالموگراف اسمیرنف، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون tukey در سطح معنی داری p<0/05 استفاده شد. نتایج: نتایج ، کاهش معنی دار سطوح vegf در گروه کادمیوم و افزایش معنی دار آن در سایر گروه ها نسبت به گروه پایه را نشان داد. همچنین بررسی های بافت شناسی، کاهش معنی دار قطر لوله پروکسیمال بافت کلیه نوزادان در گروه کادمیوم نسبت به گروه پایه را نشان داد. یافته های پژوهش نشان داد که استفاده از مکمل سیلیمارین و تمرینات منظم استقامتی شنا، می تواند اثرات ناشی از کلرید کادمیوم را مهار کند و به عنوان یک راه کار حمایتی در برابر اثرات تخریبی کادمیوم در جنین، مورد توجه قرار گیرد.
اکرم ارزانی غلامرضا حمیدیان
زمینه و هدف: آکواپورین5 (aqp5) پروتئین غشایی و انتگرالی است که نقش مهمی در حفظ هموستاز آب ریه در دوران بالیدگی ایفا می کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره کاهش بار تمرینی با مکمل سیاهدانه بر سطوح aqp5 بافت ریه موش های در حال بالیدگی بود. روش شناسی: 95 سر موش صحرائی ویستار نر نوزاد سه هفته ای با میانگین وزن 9±68 گرم به طور تصادفی به سه گروه پایه، کنترل و تمرین تقسیم شدند. پس از پایان دوره 6 هفته ای تمرین، گروه کنترل به 2 گروه با و بدون سیاهدانه و گروه تمرین به 6 گروه تیپر تکرار، تواتر و شدت با سیاهدانه و بی-سیاهدانه، تقسیم شدند. مکمل سیاهدانه پس از هفته 6، روزانه به مقدار mg/kg500 وزن بدن به صورت گاواژ به گروه های سیاهدانه خورانده شد. تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله تیپر به مدت سه هفته در سه الگوی کاهش تکرار، تواتر و شدت انجام شد. اندازه گیری سطوح aqp5 با استفاده از کیت و به روشelisa انجام شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون lsd در سطح 05/0? pانجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد در حالی که مصرف سیاهدانه میانگین سطوح aqp5 گروه های تیپر تکرار، تواتر و شدت را افزایش داد، اما تفاوت معنی داری(45/0p?) بین سطوح aqp5 گروه های با و بدون مکمل سیاهدانه وجود نداشت. همچنین تیپر سه هفته ای در مقایسه با تیپر دو هفته ای موجب افزایش سطوح aqp5 و کاهش میانگین زمان خستگی گروه های سیاهدانه و بی سیاهدانه شد. نتیجه گیری:پیشنهاد می شود یک دوره کاهش با افزایش سطوحaqp5 موجب بهبود شاخص های فیزیولوژیکی و عملکردی ریه در طی دوران بالیدگی شود.
مینا باغبانی جاوید غلامرضا حمیدیان
زمینه و هدف: آپوپتوز فرایند مرگ فیزیولوژیک سلول ها می باشد و کاسپاز-3 نقش مهمی در مرحله آخر آپوپتوز دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره کاهش بار تمرینی با مکمل سیاهدانه بر آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 بافت ریه موش های در حال بالیدگی بود. روش شناسی: 90 سر موش صحرائی ویستار نر دو تا سه هفته ای با میانگین وزن 5±8/51 گرم به طور تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. پس از شش هفته تمرین اینتروال، گروه تمرین به 6 گروه تیپر تکرار، تواتر و شدت با سیاهدانه و بی سیاهدانه و گروه کنترل به 2 گروه با و بدون سیاهدانه تقسیم شدند. مکمل سیاهدانه روزانه به مقدار mg/kg500 وزن بدن به صورت گاواژ به گروه های سیاهدانه خورانده شد. تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله تیپر به مدت سه هفته در سه الگوی کاهش تکرار، تواتر و شدت انجام شد. اندازه گیری آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 با استفاده از کیت و به روش ایمونوهیستوشیمی انجام شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون lsd در سطح 05/0?? انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مصرف سیاهدانه میانگین آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 را در گروه های تیپر تکرار، تواتر و شدت کاهش داد، و به جز آپوپتوز نموسیت نوع i (04/0p?) تفاوت معنی داری بین گروه های با و بدون مکمل سیاهدانه وجود نداشت. همچنین تیپر سه هفته ای در مقایسه با تیپر دو هفته ای موجب کاهش آپوپتوز نموسیت ها و کاسپاز-3 و همچنین کاهش میانگین زمان خستگی گروه های سیاهدانه و بی سیاهدانه شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش بیان گر آن است که یک دوره کاهش بار تمرینی می تواند با کاهش آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 موجب بهبود شاخص های فیزیولوژیک و عملکردی ریه در طی دوران بالیدگی شود.
احسان عرب زاده غلامرضا حمیدیان
زمینه و هدف: پروتئین hif-1? در شرایط هایپوکسی بیان شده و زمینه ساز بسیاری از سازگاری های فیزیولوژیک و پاسخ های پاتوفیزیولوژیک است. شرایط مختلف از جمله تمرینات ورزشی شدید و طولانی مدت می توانند سبب هایپوکسی و ایجاد پاسخ پاتوفیزیولوژیک این پروتئین در بافت ریه شوند. از طرفی فواید درمانی بی شمار سیاهدانه بر سیستم تنفسی نیز مشخص شده است. لذا در پژوهش حاضر به بررسی اثر مکمل سیاهدانه و کاهش بار تمرینی در مقابل عوارض ناشی از تمرینات ورزشی اینتروال فزاینده و شدید بر سطوح hif-1? و ساختار بافتی ریه رت های در حال بالیدگی پرداخته شد. مواد و روش ها: 95 سر موش صحرائی ویستار نر نوزاد سه هفته ای با میانگین وزن 9±68 گرم به طور تصادفی به سه گروه پایه، کنترل و تمرین تقسیم شدند. پس از پایان دوره 6 هفته ای تمرین اینتروال فزاینده، گروه کنترل به 2 گروه با و بدون سیاهدانه و گروه تمرین به 6 گروه تیپر تکرار، تواتر و شدت با سیاهدانه و بی سیاهدانه، تقسیم شدند. مکمل سیاهدانه پس از هفته 6، روزانه به مقدار mg/kg500 وزن بدن به صورت گاواژ به گروه های سیاهدانه خورانده شد. تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله تیپر به مدت سه هفته در سه الگوی کاهش تکرار، تواتر و شدت انجام شد. اندازه گیری سطوح hif-1? با استفاده از کیت به روش الایزا و اندازه گیری های هیستومتریک هم با روش معمول تهیه مقاطع بافتی انجام شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون lsd در سطح p?0/05 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که سطوح پروتئین hif-1? ریه در گروه های مختلف تیپر تفاوت معنی داری (p?0.05) نسبت به تمرین اینتروال فزاینده داشت که گروه های تیپر با سیاهدانه به ویژه هفته های سوم، کاهش بیشتر در سطوح این پروتئین را نشان دادند. یافته های هیستومتریک هم حاکی از آسیب پارانشیم ریه در دوران تمرین اینتروال فزاینده بود که کاهش بار تمرینی در هفته های سوم به ویژه گروه های باسیاهدانه، به طور معنی داری ارتفاع بافت پوششی برونش و برونشیول، ضخامت طبقه عضلانی برونش، ضخامت طبقه ادوانتیس برونش و برونشیول و تعداد سلول های جامی شکل برونش را کاهش داد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که هرچند تیپرهای هفته دوم می تواند بر روی عملکرد موثر باشد ولی آسیب های هیستومتریکی ریه به دنبال تمرینات شدید گذشته، با سه هفته تیپر به طور موثرتری مورد ترمیم قرار می گیرد. همچنین سه هفته تیپر با مکمل سیاهدانه پاسخ های سازگاری مناسب تری بر روی پروتئین القایی هایپوکسی ایجاد می کند، بنابراین به نظر می رسد کنترل دوز سیاهدانه می تواند بر روی عملکرد موثر باشد و از سوی دیگر پاسخ های تیپر بر روی ساختارهای ریوی نیازمند مطالعات بیشتری است.
زهرا موسوی پور گوهر عماد خلیل زاده
بافت بیضه یکی از بافت های حساس در برابر عوامل خطر محیطی می باشد. مطالعات متعدد نشان داده است که تغییر در ساختار سلولی این بافت با بروز درجات مختلفی از ناباروری همراه می باشد.هر چند که سلول های رده اسپرماتوژنز در بافت بیضه درون محیطی مناسب قرار دارند با این وجود، اختلال در فرایند اسپرماتوژنز یکی از مهم ترین فاکتورهای دخیل در اختلالات باروری جنس نر به شمار می رود. تغییر در فرایند اسپرماتوژنز می تواند به صورت اختلالات ساختاری یا اختلالات عملکردی سلول ها بروز نماید. متیل فنیدات از مشتقات آمفتامین بوده و برای درمان سندرم بیش فعالی کودکان و نیز برای درمان اختلالاتی نظیر سندرم تاکی کاردی، افسردگی و اختلالات خواب مورد استفاده قرار می گیرد. مصرف این ترکیب موجب بهبود فرایند تمرکز و یادگیری می شود که خود عامل ایجاد رفتار های سوء مصرف این دارو است. مطالعات مختلف اثرات مصرف متیل فنیدات بر بافت های مختلف را بررسی نموده اند. در مطالعه حاضر اثرات مصرف کوتاه مدت(دو هفته) و بلند مدت(هشت هفته) متیل فنیدات بر ساختار میکروسکوپیک بافت بیضه موش های صحرایی نر بالغ مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت پی بردن به اختلالات سلولی در این مطالعه از میکروسکوپ الکترونی کمک گرفته شد. نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف کوتاه مدت و بلند مدت این دارو می تواند با بروز تغییراتی در ساختمان بافت بیضه از جمله تغییر شکل لوله های اسپرم ساز، کاهش جمعیت سلول های اسپرماتوژنز، بی نظمی سلولی در دیواره لوله اسپرم ساز و آتروفی لوله ها همراه باشد. بطوری که تغییراتی در ساختار و آرایش سلولی و تغییراتی در ساختمان فوق ریزبینی سلول های دیواره لوله های اسپرم ساز از جمله افزایش ضخامت غشای پایه و تغییر شکل طبیعی میتوکندریایجاد گردید. به طور کلی فرایند تولید سلول های اسپرماتوزوئید متعاقب مصرف کوتاه مدت متیل فنیدات به صورت موقتی کاهش می یابد، اما به مرور زمان و با تکرار بیشتر تجویز این ترکیب،نوعی عادت یافتگی و مقاومت بافتی به متیل فنیدات رخ می دهد.
آنا عرب اکبر حاجی زاده مقدم
زمینه و هدف: ازآنجا که رشد در یک محیط هایپوکسیک اتفاق می افتد، تعجب آور نیست که فاکتورهای القائی هایپوکسی (hifs) می توانند از اجزای مهم پیدایش جنین باشند لذا فعالیت ورزشی در دوران بارداری می تواند با تاثیر برسطوح فاکتور القائی هایپوکسی متعاقبا بر رشد جنین تاثیر بگذارد. بدین منظور ما در این پژوهش به بررسی اثر مکمل سیلیمارین و یک دوره تمرین ورزشی شنا در دوران بارداری در مقابل عوارض ناشی از مسمومیت کادمیوم در سطوح hif-1? و ساختار بافتی ریه نوزادان موش های صحرایی پرداختیم. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع تجربی بوده و آزمودنی ها تعداد 72 سر موش صحرایی باردار نژاد ویستار را تشکیل می دادند که به 9 گروه: پایه، کنترل، کادمیوم، سیلیمارین، تمرین، کادمیوم-سیلیمارین، کادمیوم-تمرین، سیلیمارین-تمرین و کادمیوم-تمرین-سیلیمارین تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی شامل 60 دقیقه شنا (1 ساعت در روز، 5 روز در هفته در استخری به ابعاد 100×50×50 سانتی متر) در طول دوران بارداری بود که تا زمان زایمان ادامه داشت. کادمیوم نیز به میزان 400 میلی گرم بر لیتر و به شکل محلول در آب آشامیدنی به طور آزاد در اختیار موش ها قرار می گرفت. به علاوه، میزان 100 میلی گرم بر کیلوگرم سیلیمارین، 3 بار در هفته به صورت زیر پوستی به آزمودنی ها تزریق می شد. سطوح پروتئین hif-1? به روش الایزا و برای اندازه گیری های هیستومتریک از روش معمول تهیه مقاطع بافتی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل یافته های این پژوهش از آزمون های شاپیرو ویلک، آنالیز واریانس یک طرفه و هالم- سیداک برای مقایسه بین گروه های مختلف در سطح p?0.05 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که سطح پروتئین hif-1? ریه در گروه های مختلف تفاوت معنی داری (p?0.05) داشت و میزان آن در گروه های تمرین و سیلیمارین افزایش معنی دار و در گروه کادمیوم کاهش معناداری نسبت به گروه های پایه و کنترل نشان داد. همچنین بررسی های هیستومتریک نشان دهنده ی افزایش معنی دار در ضخامت بافت پوششی برونش و برونشیول، ضخامت طبقه ی عضلانی برونش و برونشیول، تعداد سلولهای جامی شکل، ضخامت دیواره بین آلوئولی و جمعیت نموسیت تیپ ii در دیواره آلوئول و کاهش معنی دار جمعیت نموسیت تیپ i در دیواره آلوئول ریه ی نوزادان گروه کادمیوم در مقایسه با گروه های کنترل بود. بحث و نتیجه گیری: نتایج حاکی از این است که ورزش منظم و مکمل گیری سیلیمارین با جبران کاهش ناشی از کادمیوم سطوح hif-1? ریه ی نوزادان و مقابله با تغییرات بافتی ناشی از این آلاینده قادر به مهار اثرات سمیت تنفسی کادمیوم شدند و این نتیجه می تواند به عنوان راهکاری مناسب در پیشگیری و درمان بیماری های تخریبی بافت ریه و همچنین جلوگیری از تاثیرات مخرب کادمیوم بر جنین در نظر گرفته شود.
مهسا دارابی محسن حنیفه
روده یکی از اندام های بسیار حساس به آسیب های ناشی از ایسکمی -ری پرفیوژن (i/r) است. i/r یک مشکل جدی در بسیاری از شرایط بالینی از قبیل ایسکمی حاد مزانتریک، انسداد روده، پیچ خوردگی روده کوچک و غیره می باشد. بازگشت جریان خون به بافت های ایسکمیک می تواند باعث آسیب بیشتری نسبت به ایسکمی اولیه شود که به عنوان آسیب ری پرفیوژن شناخته می شود. اریتروپویتین یک هورمون گلیکوپروتئینی است که به طور اولیه از کلیه ترشح می شود و نقش هماتوپویتیک دارد. مطالعات متعدد نشان می دهد که اریتروپویتین دارای اثرات محافظتی غیرهماتوپویتیک در آسیب های ناشی از i/r در بسیاری از بافت ها از قبیل قلب، کلیه، کبد، ریه و قلب می باشد. بررسی ها نشان می دهد که گزارشی از اثر پیش درمانی اریتروپویتین بر آسیب های i/r در گربه وجود ندارد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات اریتروپیتین بر تغییرات هیستومورفومتری و استریولوژیک ژژنوم متعاقب i/r روده کوچک گربه انجام شد. در مطالعه حاضر تعداد 20 گربه نر سالم از نظر بالینی به طور تصادفی به چهار گروه شم، گروه i/r بدون درمان و گروه های درمان با اریتروپویتین با دوز iu/kg 1000 و iu/kg 3000 تقسیم شدند. ایسکمی روده کوچک با بستن شریان مزانتر قدامی به مدت 60 دقیقه القاء شده و سپس حیوانات به مدت 180 دقیقه تحت ری پرفیوژن قرار گرفتند. اریتروپویتین با دوزهای 1000 و iu/kg 3000 در هنگام شروع ری پرفیوژن به صورت تک دوز داخل وریدی تزریق گردید. نمونه های بافتی از ژژنوم به وسیله پانچ بیوپسی در زمان های قبل ایسکمی، انتهای ایسکمی و 60، 120 و 180 دقیقه بعد از ری پرفیوژن برداشته شده و در فرمالین بافر 10 درصد فیکس شدند. متعاقب آخرین نمونه گیری گربه ها با دوز بالای تیوپنتال سدیم آسان کشی شدند. نمونه ها به روش استاندارد و روتین تهیه مقاطع بافتی آماده شده و برش های سریالی پس از رنگ آمیزی h&e، pas، تری کرم ماسون و تولوئیدن بلو با تکنیک های استریولوژی مورد ارزیابی هیستومورفومتریک قرار گرفتند. در نهایت داده ها با استفاده از نسخه 19 نرم افزار spss مورد آنالیز آماری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ایسکمی باعث تخریب مختصر بافت پوششی بالاخص در ناحیه رأسی پرزها، کاهش ارتفاع و افزایش ضخامت پرزها و کاهش سطح پرزها می شود. نتایج مشخص کرد که ری پرفیوژن متعاقب ایسکمی به صورت وابسته به زمان باعث تخریب بافت پوششی پرزها، کاهش ارتفاع و افزایش عرض پرزها، کاهش پراکنش سلول های جامی در پرزها و افزایش آن در غدد روده-ای، کاهش سطح پرزها، اقزایش ضخامت طبقه زیرمخاطی و سروزی و همچنین تغییرات محرز در پراکنش مست سل ها و دگرانوله شدن آنها، پلاسما سل ها، نوتروفیل ها و ماکروفاژها می شود. مطالعات هیستولوژیک و استریولوژیک نشان داد که ری پرفیوژن باعث تغییرات در ساختار بافت لنفوئیدی ضمیمه لوله گوارش (گالت) می گردد. نتایج نشان داد که در هیچ یک از گروه ها طبقه عضلانی دچار تغییر مشخص و معنی داری نمی شود. مطالعات میکروسکوپیک مشخص نمود که اریتروپویتین می تواند به صورت وابسته به دوز و همچنین به صورت وابسته به زمان بسیاری از تغییرات ساختاری و هیستومورفومتریک ناشی از i/r که به نحوی در عملکرد بافت ژژنوم تأثیر گذار است را مهار نماید. با توجه به نتایج حاصله می توان گفت که استفاده از داروی اریتروپویتین قبل از برقراری ری پرفیوژن می تواند اثر محافظتی مناسبی در ساختار بافتی ژژنوم داشته باشد.
سید جمال امامی فرزاد کتیرائی
مقدمه: عفونتهای قارچی در در دهه های اخیر رو به افزایش بوده و اهمیت ویژه ای پیدا کرده اند چرا که منجر به مرگ و میر بیماران می شوند. از طرفی، افزایش مقاومت دارویی در بین گونه های کاندیدا و نیز افزایش بیماران دارای فاکتورهای زمینه ای و دچار نقص ایمنی در کنار کمبود داروهای ضد قارچی در دسترس به ازدیاد بیماری های قارچی و مرگ آور کمک کرده است. علاوه بر این، داروهای قارچی موجود دارای اثرات جانبی متعددی هستند و یا طیف اثر محدودی دارند. مشکلات مذکور بر نیاز به بررسی و یافتن داروهای جدید و موثر ضد قارچی تاکید دارد. ترکیبات طبیعی و غیر شیمیایی از نمونه های جذاب برای این منظور هستند که دارای طیف گسترده ای از فعالیت های بیولوژیکی باشند. کورکومین (curcumin) ترکیب فنولی مستخرج از ریزوم گیاه زردچوبه می باشد. این ماده دارای خواص مختلف داروئی از جمله ضدسرطانی، ضدعفونی و آنتی اکسیدانی می باشد. از سوی دیگر، کورکومین دارای منشا گیاهی بوده و فاقد اثر جانبی مضر حتی در دوزهای بالا برای سلول و بافت های نرمال می باشد. مطالعات مختلفی بر روی اثرات این ترکیب بر روی سلولهای سرطانی و یا میکروارگانیسمها انجام گرفته است. با این حال، این ترکیب ارزشمند داروئی بدلیل حلالیت ضعیف در محیط های آبی، زیست ماندگاری بسیار پایینی را در محیط کشت و بخصوص محیط in vivo نشان می دهد. در سال های اخیر، تلاش های زیادی جهت افزایش حلالیت و ماندگاری زیستی مواد هیدروفوب مثل کورکومین صورت گرفته است. به طور مثال می توان به استفاده ازنانوذرات دندروزومی اشاره کرد. با توجه به اینکه مطالعات اندکی بر روی اثرات ضد قارچی این ماده از جمله ی آپوپتوز صورت گرفته است لذا هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثرات ضد قارچی و آپوپتوتیک نانوکورکومین دندروزومی علیه گونه های کاندیدا در محیط in vitro می باشد. مواد و روش کار: حساسیت گونه های مختلف کاندیدا ( آلبیکنس، تروپیکالیس، کروزئی، پاراپسیلوزیس) به غلظت های مختلف کورکومین و نانوکورکومین به روش براث میکرودیلوشن مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه کار به روش in vivo خواص ضد قارچی نانوکورکومین بررسی شد. 25 عدد موش نژاد balb/c به پنج گروه پنج تایی تقسیم شدند و عفونت به صورت تزریق داخل وریدی 107 × 0.5 بلاستوسپور کاندیدا آلبیکنس ایجاد شدو دزهای مختلف دارو (5، 10، 20 و 40 میلی گرم در کیلوگرم) به صورت صفاقی تزریق شد. بعد از یک ماه دارودرمانی موش ها به روش انسانی کشته شدند و اندام های مختلف آنها جهت کشت استریل برای شمارش کلنی ها و همچنین بررسی ضایعات پاتولوژی استفاده گردید. جهت بررسی بیشتر خواص آپوپتیک دارو تست تانل بر روی اسمیرهای تهیه شده قارچی انجام گرفت. نتایج: در نانوکورکومین حداقل غلظت مهاری برای تمامی گونه ها mg/ml 0.5 بود به جز کاندیدیا کروزئی که این مقدار mg/ml 1 یافت شد. در کورکومین حداقل غلظت مهاری برای کاندیدا آلبیکنس و کروزئی mg/ml 2 و برای دو گونه دیگر mg/ml 1 یافت شد. نتایج حاصل از کشت استریل اندام ها نشان داد که نانوکورمین در یک رویه ی وابسته به دز باعث کاهش مقدار قارچ در اندام های مختلف گردیده است. بیشترین میزان مهار قارچ هم در غلظت mg/kg 40 مشاهده شد. بیشترین میزان کلنی ها در کلیه و کمترین میزان در طحال مشاهده شدند. ضایعات پاتولوژیکی مختلفی در اندام های مختلف مشاهده شد. بیشترین ضایعات در کلیه به صورت نفریت بینابینی چند هسته ای، کانون های مختلف نکروز، آتروفی گلومرولی ، پرخونی و خونریزی مشاهده شد. در دیگر اندام ها از قبیل مغز و ریه نیز نیز پرخونی، خونریزی و کانون های نکروز مشاهده شد. وجود مخمر بیشتر در کلیه مشاهده شد. که در دوزهای بالای دارو میزان آن به شدت کاهش پیدا کرده بود. نتایج حاصل از تست تانل نشان داد که در نانوکورکومین در غلظت mg/kg 0.25 باعث بیشترین میزان آپوپتوز شده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان دهنده ی بیشتر کارآمد بودن نانوکورکومین در مهار رشد قارچ های گونه کاندیدا در مقایسه با کورکومین می باشد. این اثر ضد قارچی از طریق القای آپوپتوز در قارچ می باشد و مشاهده مثبت شدن تست آپوپتوز در تست تانل این را نیز تایید میکند. کاهش معنی دار تعداد کلنی های بافتی در کشت اندام ها و همچنین کاهش ضایعات نشان می دهد که نانوکورکومین می تواند به عنوان یک ضد قارچ بهینه عمل کند. همچنین مشاهده شده است که نانوکورکومین همراه دیگر داروهای ضد قارچی می تواند اثرات بهتری از خود نشان دهد. نتیجه تست تانل واقعیت دیگری را آشکار می کند و آن اینکه نانوکورکومین در غلظت غیر کشنده خود بیشترین میزان آپوپتوز را القا می کند و این احتمال می رود که دز کشنده آن از طریق نکروز باعث مرگ سلول های قارچی شود.
فریبا یحیوی دغدغان غلامرضا حمیدیان
شیوع جهانی دیابت در طی دهه های اخیر به طور مشخصی افزایش یافته است و پیش بینی می شود تا سال 2030 بیش از 439 میلیون نفر در جهان به این بیماری مبتلا شوند. دیابت نوع دو یک بیماری ناشی از اختلالات متابولیک است که به تدریج عملکرد بسیاری از اندام ها مانند غدد تناسلی نر را مختل می کند. آووکادو درختی بومی آمریکای مرکزی و جنوبی است؛ با کاربرد فراوان در طب سنتی که خواص آنتی اکسیدانی، ضدالتهابی، کاهش چربی خون، کاهش قند خون و کاهش فشار خون دارد؛ اما اطلاعات علمی مستند و مشخصی از تاثیر عصاره دانه آووکادو بر ساختار هیستولوژیک و استریولوژیک بافت بیضه و قدرت لقاح آزمایشگاهی (ivf) اسپرم و میزان تاثیر آن بر عوارض ساختاری ناشی از دیابت نوع ii در این اندام وجود ندارد. در این مطالعه از 40 سر موش سوری نر بالغ استفاده شد که به 4 گروه کنترل و 4 گروه دیابتی تقسیم شدند. دیابت با جیره پرچرب و تزریق دوز150 استرپتوزوتوسین القاء شد. گروه ها به ترتیب مقدار صفر، 50، 100 و 150 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن به مدت 40 روز دریافت نمودند. در طی دوره به صورت هفتگی قند خون اندازه گیری شد. در پایان دوره موش ها به روش جا به جایی مهره های گردنی آسان کشی شدند و از بیضه چپ آنها پس از تثبیت در محلول فرمالین بافر 10 درصد و طی مراحل پاساژ، برش های بافتی تهیه و پس از رنگ آمیزی h&e مطالعات هیستولوژی و استریولوژی روی آنها انجام شد. دم اپیدیدم چپ نیز دایسکت شده و پس از استحصال اسپرم، ارزیابی کیفی و کمی اسپرم و قدرت لقاح آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج مطالعه هیستولوژیک نشان داد که دیابت باعث تخریب بافت پوششی زایا، برهم ریختگی لوله های اسپرم ساز و ایجاد ادم بینابینی می شود اما عصاره متانولی دانه آووکادو به صورت وابسته به دوز از این تغییرات جلوگیری می کند. نتایج استریولوژیک نشان داد که تجویز عصاره اثرات مطلوبی بر خصوصیات ساختاری و استریولوژیک شامل حجم کل بیضه، حجم لوله های اسپرم ساز، بافت پوششی زایا، لومن و بافت بینابینی، طول و قطر لوله های اسپرم ساز و تعداد سلول های رده اسپرماتوژنیک، سلول های سرتولی و لیدیگ دارد و می تواند عوارض ناشی از دیابت بر این فاکتورها را به صورت معنی داری مهار نماید (05/0p<). نتایج آنالیز کیفی و کمی اسپرم نیز نشان داد که عصاره تأثیر مفیدی بر شاخص های کیفی و کمی اسپرم در حالت طبیعی و نیز در حیوانات مبتلا به دیابت دارد و می تواند قدرت لقاح آزمایشگاهی را به طور معنی داری در حیوانات نرمال و دیابتی افزایش دهد. در نهایت با توجه به نتایج مطالعه حاضر می توان نتیجه گیری کرد که عصاره متانولی دانه آووکادو هم در حالت طبیعی بر ساختار بافتی بیضه، کیفیت و کمیت اسپرم و قدرت لقاح آزمایشگاهی آن تأثیر مثبت دارد و هم به صورت وابسته به دوز می تواند عوارض جانبی دیابت بر ساختار بیضه و شاخص قدرت لقاح آزمایشگاهی را به طور مطلوبی مهار نماید و به عنوان یک استراتژی درمانی جهت جلوگیری از ناباروری در مردان مبتلا به دیابت مورد توجه قرار گیرد.