نام پژوهشگر: محمد مهدی تقی زاده
مریم زارع احمد لندی
منطقه مورد مطالعه، بخشی از زیر حوضه صفاشهر است که بین طول جغرافیایی 7˝΄43 ˚52 الی ˝24 ΄31 ˚53 شرقی وعرض جغرافیایی˝3΄20 ˚30 الی˝53΄48 ˚30 واقع شده است. حداقل ارتفاع منطقه 2233 متر و حداکثر ارتفاع 2446 متر می باشد. متوسط میزان بارندگی سالیانه 318 میلیمتر و متوسط درجه حرارت سالیانه 3/10 درجه سانتی گراد می باشد. لذا رژیم رطوبتی منطقه زریک و رژیم حرارتی آن مزیک تعیین گردید. بررسی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی، مورفولوژیکی و مینرالوژیکی زیر حوضه بر اساس ثوپوسکانس با انتخاب نه پروفیل خاک در چهار واحد فیزیوگرافی در دو محور طولی و عرضی انجام گرفته است. از هر پروفیل خاک تعدادی نمونه تهیه گردید، سپس نمونه طبق روش استاندارد u.s.d.a تجزیه گردیدند. با توجه به وضعیت زمین شناسی منطقه، تفسیر عکس های ماهواره ای و نیز ارزیابی نقشه های توپوگرافی، واحد های اراضی این زیرحوضه به 4 واحد فیزیوگرافی شامل مخروط افکنه های آیرفتی واریزه ای، فلات و تراس های فوقانی موج دار، فلات و تراس های فوقانی نسبتا" هموار و دشت سیلابی تقسیم شدند. وجود افق های مشخصه کلسیک و آرجلیک در فلات موج دار و تراس های فوقانی و نیز وجود دو پلی پدون بر روی یکدیگر در دشت سیلابی تأیید کننده تغییرات اقلیمی و هیدرولوژیکی همراه با فعالیت فرایندهای خاک سازی در این زیر حوضه می باشد. در مطالعات مینرالوژیکی مشاهده شد که رس های ایلیت و پالی گورسکیت، رس های غالب می باشند و کلریت، ورمی کولیت و رس های مخلوط به میزان کم حضور داشته و کائولینیت نیز مشاهده می گردد. همچنین کوارتز در تمامی نمونه ها موجود می باشد. با توجه به نتایج آزمایشگاهی و مطالعات صحرایی انجام شده تفاوت مشخص بین خاک های منطقه مشاهده می گردد که بر اساس رده بندی جدید آمریکایی(کلید 2006) خاک های منطقه در سه رده و سه زیر گروه و چهار واحد خاک نامگذاری گردید. طبق نتایج حاصله توپوگرافی و عوامل زمین ریخت ساختی (ژئومورفولوژیک)، به عنوان عامل اصلی و مواد مادری، زمان، اقلیم به عنوان عوامل موثر درپیدایش خاک های این منطقه شناخته گردید.
محمد مهدی تقی زاده محمد حسین رامشت
چکیده: کنترل تغییرات و تعادل بخشی به سیستم های محیطی در مقیاس های جهانی، منطقه ای و ناحیه ای از مهمترین اهداف جغرافیای کاربردی محسوب می گردد. ژئومورفولوژی کاربردی نیزبه عنوان یک علم بین رشته ای با موقعیت خود در زیرمجموعه جغرافیای طبیعی و جغرافیا معیار هایی را مورد توجه قرار می دهد که بر اساس آن متعادل ساختن لندفرم ها به عنوان بسترکلیه فعالیت های انسانی از مهمترین اولویت ها بر شمرده می شوند. در شکل یابی و پردازش نهایی سطوح ظاهری زمین، کواترنر علیرغم دوره کوتاه خود سهم عمده ای را در آراستگی بسترهای اخیر بر عهده داشته است. در واقع دوران چهارم زمین شناسی وارث تمامی رخداد هایی است که بر سرنوشت چند میلیارد ساله زمین حادث شده است. عملکرد گسترده یخچال های طبیعی و ظهور انسان به عنوان دو رویداد اساسی از وجوه بارز کواترنر محسوب می گردد. هرچند در بسیاری از مناطق بدلیل تغییرات اقلیمی، یخچالها از جولان خود باز ایستاده اند، لیکن این واقعیت انکار ناپذیری است که آثار و فرمهای باقیمانده ازآنها در بسیاری از موارد پایگاه ها و امکانات بهره برداری انسانی را تحت تاثیر خود قرار داده است. بدینسان در تحقیق حاضر که پایه های تئوریک ان بر مبنای تحلیل سیستم های ارضی به منظور استنباط قابلیت ها و محدودیت های محیطی بنیاد نهاده شده ، روابط انسان با لند فرمهای حاصل از رفتارهای حرکتی یخ و یخچال در منطقه صفاشهر در ضلع شمالی استان فارس با ارتفاع متوسط 2488 متر به چالش کشیده شده است. تحلیل پیشینه اقلیمی این منطقه نشان می دهد که دمای عصر یخ 8 درجه کمتر از 3/10 متوسط سالانه حال حاضر بوده و میزان بارش نیز تا حد دو برابر 318 میلی متر ریزشهای فعلی افزایش داشته است. بنابر این حداقل سطوح بالاتر از 2500 متری آن می توانسته اند متحمل انباشتگی های گسترده یخ و برف در طی زمان های متمادی باشد. شناسایی 94 سیرک کوچک و بزرگ، 5 معبر یخچالی، سطوح بشدت بریده شده مخروط افکنه ها به همراه مستنداتی که از گرانولومتری رسوبات بدست آمده ، از مهمترین مظاهر چنین نوساناتی دراقلیم دیرینه صفاشهر محسوب می گردند. معابر یخچالی در مسیر های حرکتی خود توانسته اند بستر مارنی یک دریاچه فروپاشیده متعلق به مرحله بین یخچالی میندل و گونز را بریده و علیرغم بازدارندگی سطح رسوبی مارنی با مساحت 787 کیلومتر مربع جهت دستیابی به منابع آب، بستر مناسبی را جهت فعالیت های کشاورزی و استقرار سکونت گاه ها فراهم آورند. این معابر در حال حاضر به عنوان بستر بنیادهای بزرگ زراعی و ساختار سکونتگاهی صفاشهر محسوب می شوند. حیات اقتصادی63 درصد از سکونتگاه ها با در برداشتن 42 درصد از جمعیت این حوضه کاملا وابسته به جنس و فرم بسترهایی می باشد که زیر ساخت اولیه آن توسط روندهای سایشی یخ در کواترنر فراهم شده است. آنالیز 22 نمونه آب، 30 نمونه خاک سطحی، تشریح 9 پروفیل خاک به همراه ارزیابی مشخصات فرمها قابلیت های متفاوت سطوح ارضی را از لحاظ بهره برداری مشخص می سازد. مساحی سطوح زراعی صفاشهر در واحد های ارضی قابل بهره برداری نشانگر این نکته اساسی است که ناتعادلی های ناشی از تنوع فرم و جنس بخصوص در سطح معابر یخچالی مجموعه ای از آشفتگی های مناسبات بهره برداری را بدنبال داشته است. شکل رایج این مناسبات شامل پراکندگی شدید قطعات زراعی در 25289 قطعه زراعی در قلمرو مالکیت 3848 زارع، بایر ماندن اراضی قابل کشت، بهره برداری بی رویه از منابع آب زیرزمینی در واحد ارضی دشت آبرفتی و درمجموع تشدید عدم تعادل موجود توسط فعالیت های انسانی است. شرایط فوق به سیستم های اقتصادی- اجتماعی موجود منتقل شده و پیامد هایی همچون مهاجرت و رشد منفی جمعیت در پاره ای از روستاها را بدنبال داشته است. کنترل منابع آب سطحی، تغییر در سیستم های بهره برداری از منابع آب، تسطیح اراضی و تغییرات اساسی در مناسبات مالکیت به همراه بالا بردن سطح دانش فنی جامعه زراعی موجود از مهمترین الزامات توسعه و عمران منطقه ای صفاشهر در جهت تعادل بخشی به مناسبات انسان و محیط می باشد. سطح نامتعادل معابر یخچالی به عنوان نخستین اولویت کنترل تغییرات در جهت تعادل بخشی منطقه ای در نظر گرفته شده است.
حسین کیومرثی مسعود تقوایی
امروزه با رشد و گسترش شهرنشینی به ویژه در کشورهای درحال توسعه، نیاز به تفریح، گشت و گذار و بهره گیری از جاذبه های طبیعی بیش از پیش احساس می گردد. توسعه صنعت گردشگری در نواحی مستعد از جمله راههای تقویت مناطق فقیر و دور مانده از تحولات توسعه می باشد که مزایای فراوانی را برای جوامع میزبان به همراه دارد. یکی از انوع جاذبه های طبیعی که همه ساله گردشگران بسیاری را در سراسر دنیا به خود جذب می نماید، نواحی ساحلی و دریاچه ها می باشند. دریاچه کافتر در جنوب شهر اقلید نیز یکی از این جاذبه های طبیعی است که علی رغم وجود قابلیت ها و توانمندی های فراوان، تاکنون مطالعه ای به منظور رشد و توسعه صنعت گردشگری آن صورت نگرفته است و فاقد هر گونه امکانات و خدمات مورد نیاز گردشگران بازدید کننده از آن است. هدف پژوهش حاضر شناسایی قابلیت ها و توانمندی های دریاچه کافتر به منظور ارائه امکانات و خدمات مورد نیاز گردشگران در قالب دهکده گردشگری ساحلی است. برای این منظور ابتدا با تلفیق 23 لایه اطلاعاتی در محیط gis و نیز بهره گیری از مدل swot و ahp، بهترین مکان ایجاد دهکده گردشگری شناسایی گردید، سپس به برآورد نیازهای گردشگران از طریق تدوین و تکمیل پرسشنامه پرداخته شد و در مرحله بعد با تعیین محدوده های دسترسی 15 دقیقه ای به دریاچه کافتر، به شناسایی امکانات و خدمات مورد نیاز گردشگران موجود دراین محدوده ها پرداخته شد و سپس با سنجش کمبودها و نیازها، دهکده گردشگری در ساحل دریاچه یاد شده درجهت رفع نیازها طراحی گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که دریاچه کافتر قابلیت و توانمندی بالایی جهت جذب گردشگر را دارد و اگر امکانات و خدمات مورد نیاز گردشگران به نحوی مطلوب تامین گردد، در آینده نیز شاهد رشد و توسعه هرچه بیشتر صنعت گردشگری در منطقه خواهیم بود که این امر به نوبه خود به رشد و توسعه منطقه ای منجر خواهد شد.
امید خادم حسینی محمد مهدی تقی زاده
در دهه های اخیر افزایش جمعیت فشار بر منابع طبیعی را به میزان قابل ملاحظه ای افزایش داده و سبب ایجاد عدم تعادل در بهره برداری از منابع محیطی شده است. جمعیت کره زمین در دو کانون عمده شهری و روستایی هر یک به تناسب قابلیت های محیطی خویش توزیع گردیده اند و تا چند دهه اخیر به نسبت متعادلی از منابع موجود بهره مند می شدند؛ منتهی افزایش روند مهاجرت روستا- شهری در دهه های اخیر سبب تخلیه روستاها و بلااستفاده ماندن منابع بالقوه این مکان ها شده است. یکی از عواملی که می تواند به ماندگاری جمعیت روستایی و کنترل آن کمک نماید، دست یابی به منابع آب سطحی و زیرسطحی مطلوب به منظور رفع نیازهای کشاورزی است. شهرستان آباده به عنوان یکی از قطب های کشاورزی استان فارس با دارا بودن پتانسیل های بالای توسعه کشاورزی متأسفانه، با پدیده مهاجر فرستی شدید روستایی به تبع کاهش شدید منابع آب زیرزمینی روبه رو بوده است. لذا پژوهش حاضر با رویکردی بنیادی و کاربردی و با روش توصیفی-تحلیلی و علی بر آن بوده است تا به بررسی نقش و جایگاه منابع آب زیرزمینی شهرستان مشخص در کنترل جمعیت روستایی بپردازد. برای این منظور تغییرات کمی و کیفی آب های زیرزمینی شهرستان مورد ارزیابی قرارگرفته و ارتباط آن با نرخ مهاجر فرستی روستاها و کاهش سطوح زیر کشت شهرستان گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین میزان بهره برداری از آب های زیرزمینی شهرستان و کاهش سطوح زیر کشت ارتباط معکوسی برقرار است. بدین معنی که با افزایش بهره برداری، جمعیت روستایی و سطح زیر کشت کاهش یافته است. در نهایت با بهره گیری از مدل swot استراتژی های مناسب توسعه روستایی با تاکید بر بهره برداری از منابع آب تدوین گردید.