نام پژوهشگر: عبدالحسین تفضلی مقدم
امیر محمدزاده عبدالحسین تفضلی مقدم
یکی از عوامل کلیدی درپیشرفت تحصیلی دانش آموزان کیفیت تدریس است، یک معلم کارآمد، دست کم باید دردرسی که تدریس می کند دانشی عمیق داشته باشد. علاوه برآن ضروری است معلم ضمن آنکه از انگیزه کافی برخوردارباشد به سطح مناسبی ازمهارتهای تدریس نیز دست یافته باشد.اما بسیاری از کشورهای درحال توسعه از چنین خصوصیاتی بی بهره اند، به همین دلیل، ناگزیر از طراحی سیاستها وبرنامه هایی هستند که به طور خاص به بهبود آمادگیهای علمی ومهارتهای تدریس معلمان منجرشود. این تحقیق به منظور بررسی رابطه تجربه تدریس معلمان وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه های تحصیلی سوم، چهارم، پنجم، درمقطع ابتدایی پسرانه درشهر تایباد درسال تحصیلی 89-1388 انجام شده است. دراین تحقیق از روش پیماشی استفاده شده است. درتحقیق پیمایشی سعی می شود اطلاعات مورد نیاز را با مراجعه به محل جمع آوری اطلاعات که دراین تحقیق مدارس مقطع ابتدایی است، وعموماً از ابزار پرسشنامه استفاده می شود جمع آوری گردد.جامعه آماری شامل کلیه معلمان مشغول به تدریس دراین سال تحصیلی است. نمونه گیری به صورت تمام شماری بوده ونمونه منطبق برجامعه می باشد.اطلاعات ازطریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شده است و با استفاده از آمار توصیفی تجزیه وتحلیل شده است. ازعمده ترین نتایح این تحقیق این است که : فرضیه های 1؛ 2؛ 3 ؛ 5 ، 6 ؛ 7 ، 8؛ به ترتیب : رابطه بین تجربه تدریس ، میزان تحصیلات ، رشته تحصیلی ، تعداد دانش آموزان هرکلاس، دوره های آموزش ضمن خدمت ، تعدادساعات آموزش ضمن خدمت ومیزان ساعات مطالعه غیردرسی معلمان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأیید نشدو هیچ رابطه معناداری بین آنها مشاهده نشد ولی فرضیه 4 تأییدشد یعنی بین پایه های تحصیلی معلمان وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری مشاهده شد، بطوریکه پیشرفت تحصیلی میان پایه های تحصیلی سوم وچهارم وپنجم متفاوت بوده است.
مهری نمکین حمید دلیلی
نابرابری که در دسترسی به آموزش عالی درپرتو الگوهای آموزشی که درحال اجرا می باشند، با تقاضای روزافزون برای ورود به آموزش عالی هماهنگی ندارد. ناکافی بودن امکانات آموزش فعلی در پاسخگویی به این تقاضاها ناچار ما را به سمت و سوی نظام های نوین آموزشی مانندآموزش از دور، سوق می دهد که می تواند با به کارگیری موثر فناوری، اطلاعات و ارتباطات در فرآیند آموزش و از میان برداشتن بسیاری از موانع آموزش سنتی پاسخگوی این تقاضا باشد. موضوع ارتباط بین فردی یکی از مسائلی است که به عنوان نقصی در این نظام مطرح می شود. پژوهش حاضر به مقایسه ارتباطات بین فردی درآموزش از دور(دانشگاه پیام نور مرکز مشهد) وآموزش سنتی(دانشگاه فردوسی) ازدیدگاه اعضاء هیات علمی دانشگاه، به روش مشاهده اسنادی و نیز روش پیمایشی پرداخته شده است. جامعه آماری این پژوهش عبارت بودند ازکلیه اعضاء هیات علمی تمام وقت و پاره وقت مقاطع مختلف در دانشگاه فردوسی مشهد (430) نفر و اعضاء هیات علمی دانشگاه پیام نور مرکز مشهد (60) نفرکه از رویکرد آموزش از دور استفاده می کنند. حجم نمونه اعضاء هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد بر اساس فرمول های آماری به تعداد حداقل 149 نفر و اعضاء هیات علمی دانشگاه پیام نور مرکز مشهد به23 نفرتعیین و با شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید. یافته های پژوهش نشان می دهدکه: 1- بین ایجاد فرصت فعالیت های گروهی درآموزش حضوری وآموزش نیمه حضوری تفاوت معناداری وجود دارد. 2- بین ویژگی های مطالب مبادله شده درآموزش حضوری وآموزش نیمه حضوری تفاوت معناداری وجود دارد. 3- بین نحوه ارزشیابی درآموزش حضوری وآموزش نیمه حضوری تفاوت معناداری وجود دارد. 4- بین ویژگی های الگوهای تدریس ارائه شده درآموزش حضوری وآموزش نیمه حضوری تفاوت معناداری وجود دارد. کلید واژه ها: آموزش از دور، آموزش نیمه حضوری، آموزش حضوری، ارتباطات بین فردی، دانشگاه پیام نور
فریبا رضایی محسن عیسوی
این تحقیق با هدف بررسی تاثیر کامپیوتر بر فرآیند یاددهی – یادگیری دانش آموزان ناشنوا از دیدگاه معلمان استثنایی استان آذر بایجان غربی انجام شده است . بعد از مطرح شدن آموزش فراگیر دانش آموزان ناشنوا در کنار دانش آموزان شنوا مشغول به تحصیل شدند که به دلیل مشکلات شنیداری و گفتاری نمی توانستند مثل همکلاس های شنوای خود از کلاس درس بهره ببرند در این میان ضرورت استفاده از رایانه و استفاده از it بیش از پیش احساس می گردد و برای بررسی این هدف سه فرضیه اصلی مطرح شده که این فرضیه ها خود به 8 فرضیه فرعی تبدیل شده است که با استفاده از تجزیه تحلیل داده ها محقق به تأیید یا رد آنها پرداخته است . محقق در فصل دوم نگاهی به تاریخچه ناشنوایان در جهان و ایران و روش های آموزشی آن ها و ضرورت کامپیوتر در آموزش آن ها پرداخته است و در این تحقیق جامعه آماری معلمان ناشنوا استان آذربایجان غربی به تعداد 80 نفر که از میان آنها 50 نفر همکاری کرده اند . ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته در چهار گزینه و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات شامل آمار توصیفی )فراوانی ، درصد ، درصد تراکمی) و آمار استنباطی شامل آزمون کای اسکور و نسبت درستنمایی که با استفاده از نرم افزار spss در سطح معناداریشa = 0/05 مورد تائید قرار گرفت. محقق در فصل پنجم به بررسی فرضیات تحقیق و محدودیت و موانع همچنین مشکلات تحقیق پرداخته است .
زهرا تقرب عبدالحسین تفضلی مقدم
چکیده دانش آموزان و کودکان عقب مانده ذهنی که حدود 3-2 درصد افراد هر جامعه ای را تشکیل می دهند، در عناصر مهم تشکیل دهنده رشد ذهنی مانند حافظه و توجه پایین تر از کودکان عادی عمل می کنند. هدف از این تحقیق پرداختن به بررسی تأثیر موسیقی بر افزایش توجه این گروه از کودکان(عقب مانده ذهنی آموزش پذیر) می باشد. این تحقیق یک تحقیق شبه تجربی بوده، که به روش پیش آزمون و پس آزمون بر روی گروه های ثابت آزمودنی انجام گردید. جامعه آماری کلیه کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر(iq=50±70) مرکز معلولین شهید بهشتی مشهد بوده(30 دانش آموز)، که همین تعداد به عنوان حجم نمونه به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفره آزمایشی و شاهد انتخاب شدند. هر دو گروه در طی 30 جلسه هر روز به مدت 45 دقیقه- گروه آزمایش همراه با موسیقی و گروه شاهد بدون موسیقی- فعالیت هایی را آموزش دیدند. برای جمع آوری اطلاعات از یک چک لیست محقق ساخته و خرده آزمون فراخنای توجهklt در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. که پایایی چک لیست با استفاده از آلفای کرونباخ alpha=0/812 تأیید شد. با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون معلوم شد که بین تأثیر موسیقی و کاهش زمان واکنش (03/0p=) و موسیقی و افزایش فراخنای توجه(004/0p=) در گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد. ولی در گروه شاهد هیچ گونه تغییری مشاهده نشد. با توجه به یافته های حاصله می توان نتیجه گرفت که موسیقی یکی از روش هایی است که می توان در موقعیت های یادگیری بکار برد تا میزان توجه کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر به فعالیت های خواسته شده افزایش پیدا کند. کلمات کلیدی: موسیقی، موسیقی درمانی، توجه، عقب مانده ذهنی آموزش پذیر
حسین دارابی عبدالحسین تفضلی مقدم
با توجه به اهمیت نقش معلمان راهنما در آموزش و پرورش کشور و لزوم توجه بیشتر به عملکرد آنان و نیز تعمق بیشتر در خصوص فلسفه تربیتی معلمان راهنما، این تحقیق با عنوان: «بررسی رابطه فلسفه تربیتی معلمان راهنما با عملکرد آن» در شهر سبزوار انجام شده است فرضیه های این تحقیق عبارتند از: 1ـ بین فلسفه تربیتی معلمان راهنما با عملکرد آنان همبستگی مثبت وجود دارد. 2ـ معلمان راهنما با فلسفه تربیتی وجودگرایی (انسان گرایی) عملکرد خوب دارند 3ـ معلمان راهنما با فلسفه تربیتی ماهیت گرایی (ضرورت گرایی ) عملکرد ضعیف دارند. جامعه آماری معلمان راهنما و معلمان ابتدایی شهر سبزوار است. ابتدا با توجه به اهداف تحقیق، فلسفه تربیتی معلمان راهنما از طریق پرسشنامه ای سنجیده شد، سپس آنها به سه دسته (نوع) فلسفه تربیتی تقسیم شدند که عبارتند از: فلسفه تربیتی وجودگرایی (انسان گرایی)، فلسفه تربیتی تجربه گرایی (عمل گرایی)، فلسفه تربیتی ماهیت گرایی (ضرورت گرایی) پرسشنامه دوم، پرسشنامه سنجش عملکرد معلمان راهنماشد. معلمان ابتدایی که در حوزه معلمان راهنمای مذکور، انجام وظیفه می کنند. پرسشنامه عملکرد معلمان راهنما را تکمیل نمودند. بر اساس نمرات عملکرد، سه نوع عملکرد برای معلمان راهنما تعیین شد که عبارتند از: عملکرد خوب، عملکرد متوسط، عملکرد ضعیف. در تحقیق 21 معلم راهنما و 189 معلم ابتدایی به پرسشنامه های مربوط پاسخ دادند. نتایج نشان داد که 6 معلم راهنما دارای فلسفه تربیتی وجودگرا، 8 معلم راهنما دارای فلسفه تربیتی تجربه گرا، و 7 معلم راهنما دارای فلسفه تربیتی ماهیت گرا بودند. همچنین از 21 معلم راهنما 7 نفر عملکرد ضعیف، 8 نفر عملکرد متوسط و 6 نفر عملکرد خوب داشتند. در این تحقیق از آمار توصیفی و آمار استنباطی به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. روش آماری به کار رفته در این تحقیق موردی و نیز روش همبستگی وهمچنین ازآزمون استقلال پیرسن، آزمون دقیق فیشر و ضرایب وابستگی فی و وی کرامر استفاده شده است که برای انجام روشهای آماری از نرم افزار آماری spss/pg کمک گرفته شده است. در پایان نتایج نشان دادند که چهار فرضیه این تحقیق با اطمینان بیش از 95% مورد تایید قرار گرفتند.
فریبا پاکزاد کوهساره حمید ملکی
نظر به افزایش متقاضیان تحصیلات عالی وگسترش روزافزون نظامهای نوین آموزشی همچون نظام آموزش باز و از دور(مقصود دانشگاه پیام نور)، و عدم آشنایی جامعه مخاطب با این نظام آموزشی، این کار پژوهشی شکل گرفت. با توجه به اینکه آشنایی با ویژگی های نظام آموزشی محل تحصیل توسط دانشجویان و اعضای هیئت علمی موجب سازگاری بیشتر یاددهندگان با آن شده ودرنتیجه منجر به پیشرفت تحصیلی بیشتر می گردند، تصمیم به سنجش میزان آگاهی دو گروه مذکور از نظام آموزش از دور در دانشگاه پیام نور مرکز تهران (به دلیل محدودیت در زمان و دسترسی و تامین هزینه برای پژوهش) گرفته شد. حجم جامعه آماری دانشجویان در زمان اجرای پژوهش حدود 000/41 نفر و حجم جامعه آماری اعضای هیئت علمی حدود 120 نفر می باشد، که نمونه آماری دانشجویان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و جدول مورگان 388 نفر و برای جامعه آماری دوم 91 نفر تعیین شد. جهت سنجش سوال های پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته شامل 30 گویه با درجه بندی لیکرت استفاده شده است. ضریب پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ برای گروه نمونه آماری دانشجویان 75/0 و برای اعضای هیئت علمی 70/0 می باشد. روش این پژوهش توصیفی-پیمایشی بوده، و داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شده، و برای آزمون فرض سوالها با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون و کلموگراف-اسمیرنوف برای تعیین میزان همبستگی بین متغیرهای پژوهش در سطح معنی داری 05/0 استفاده شده است. و در نتیجه آگاهی دانشجویان از ویژگی های عناصر نظام آموزش از دور (یاددهنده، محتوای یادگیری، و فناوری های مورد استفاده) و همبستگی بین آگاهی آنان از ویژگی های یاددهنده، و محتوای یادگیری با پیشرفت تحصیلی تایید شد. آگاهی اعضای هیئت علمی از ویژگی های یاددهنده، محتوای یادگیری، و فناوری های مورد استفاده در نظام آموزش باز و از دور تایید شد.
سیدجعفر حسینی عبدالحسین تفضلی مقدم
موضوع اصلی این تحقیق، معرفت شناسی از نظر کانت و مطهری، بر محور نظریه فطرت کانت و چالش مطهری با آن می باشد. هدف از تحقیق، بررسی تطبیقی معرفت شناسی این دو متفکر در زمینه نظریه فطرت و بیان محل اختلاف آن دو، در مسأله و محتوای نظریه فطرت و مواضع مشترک آن ها در حوزه معرفت شناسی می باشد. روش مورد استفاده در این پژوهش، اسنادی- تحلیلی است و بر اساس رجوع به کتب، منابع، سایت ها، و فیش برداری و تهیه یادداشت ها و تحلیل و جمع بندی و نگارش تحقیق می باشد. نتایج پژوهش حاکی از این است که ادراکات و حقایق فطری یا نظریه فطرت کانت در نزد وی و مطهری از مولفه های اساسی واحدی برخوردار نیست. از نظر مطهری حقایق فطری کانت «بالفعل»، «برخورد از تأثیر یک جانبه و یک طرفه»، «بدون وجه استعدادی» و «فاقد هر نوع عینیت» است. ولی از نظر کانت حقایق فطری وی «بالقوه»، «دارای تأثیر متقابل و دوطرفه با ماورای خود» ، «دارای وجه استعدادی» و «برخوردار از نوعی عینیت» است. دیدگاه مطهری در مورد حقایق فطری کانت، فطرت گرایی حداکثری است ولی تصویری که کانت می دهد، فطرت گرایی حداقلی است. نتیجه آن که، به نظر می رسد که با ملاحظه تفاوت های اساسی میان تصویر حقایق فطری نزد دو متفکر، می توان اذعان داشت که محل اختلاف این دو متفکر یکسان و مشترک نیست. آرا و اندیشه های فلسفی مطهری و کانت به طور کلی متضمن نظریه اصالت چارچوب ها و زمینه های روان شناختی در امر شناخت و ادراک است. و این امر مستلزم آن است که معرفت شناسی دو متفکر اولاً به طور کلی یک معرفت شناسی زمینه گرا خواهد بود. ثانیاً از جهت پذیرش زمینه های خاص در فاعل شناسا، یعنی قبول نظریه قوای ادراکی، معرفت شناسی این دو متفکر نوعی زمینه گرایی مشابه را لازم می آورد.
مسلم عباس پورنادی عبدالحسین تفضلی مقدم
موضوع:بررسی موانع توسعه مدیریت مشارکتی در مدارس از دیدگاه مدیران مجتمع هاومدیران مستقل مدارس آموزش وپرورش شهرستان کلات نادر (استان خراسان رضوی). هدف اساسی از این تحقیق به طور کلی شناسایی موانع توسعه مدیریت مشارکتی در مدارس از دیدگاه مدیران مجتمع ومدارس است. به منظور دستیابی به این هدف، سوالاتی به شرح زیر مطرح گردید: 1.)کاستی های ناشی از عوامل انسانی چه تاثیری بر عدم توسعه ی مدیریت مشارکتی در مدارس دارند؟ 2.)کاستی های ناشی از برنامه ریزی در آموزش وپرورش چه تاثیری بر عدم توسعه ی مدیریت مشارکتی در مدارس دارند ؟ 3.)کاستی های ناشی از ساختار آموزش وپرورش چه تاثیری بر عدم توسعه ی مدیریت مشارکتی در مدارس دارند ؟ 4 .)کاستی های ناشی از عوامل اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی چه تاثیری بر عدم توسعه ی مدیریت مشارکتی در مدارس دارند ؟ 5.)کاستی های ناشی از برنامه ریزی دولت ، چه تاثیری بر عدم توسعه ی مدیریت مشارکتی در مدارس دارند ؟ 6.)از دیدگاه مدیران کاستی های مختلف، تأثیر یکسانی بر عدم توسعه مدیریت مشارکتی در مدارس دارد؟ روش تحقیق توصیفی بود. و جامعه آماری را کلیه مدیران مجتمع های آموزشی وپرورشی و مدارس مستقل شهرستان کلات نادر تشکیل می دادند که تعداد جامعه ی آماری 46 مدیر بود وباتوجه به کوچک بودن جامعه ی آماری نمونه گیری انجام نشده است وتمام شماری انجام شده است . که این جامعه ی آماری از طریق پرسشنامه محقق ساخته مورد سنجش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از دو روش آماری توصیفی و استنباطی استفاده،برای بررسی آماری سوالات از آزمون های تی تک نمونه و و تحلیل واریانس استفاده شده است. نتایج حاصله از این آزمونها مشخص ساخت که در مدارس ومجتمع های شهرستان کلات در هر شش سوال (1و2و3و4و5و6) موانع مشارکت بیشتر از حد متوسط آزمون است .همچنین این تفاوت بین عوامل مدیریتی در مورد موانع مشارکت با متغیرهای سن ، رشته تحصیلی،میزان تحصیلات و سابقه خدمت معنی دار نبود.
سمیه مطلبی محمد اورکی
در جهان پر شتاب امروزی یادگیری الکترونیکی به عنوان شیوه نوین کسب دانش و آموزش تلقی می گردد که به سرعت در حال رشد، توسعه و تحول بوده و در همه عرصه های یادگیری خصوصا در زمینه آموزش عالی رو به افزایش و گسترش است. اما گسترش بدون برنامه ریزی و در کنار آن نبود آمادگی های لازم جهت نهادینه ساختن این شیوه جدید آموزشی می تواند اثرات و خسارات جبران ناپذیری بر پیکره آموزش ،یادگیری و انتقال دانش داشته باشد. از این رو جهت بستر سازی و توسعه یادگیری الکترونیکی لازم است تا به بررسی میزان آمادگی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، اساتید و دانشجویان پرداخته شود. هدف پژوهش حاضر سنجش میزان آمادگی یادگیری الکترونیکی اعضای هیئت علمی و اساتید مدعو دانشگاه پیام نور آذربایجان شرقی می باشد. این تحقیق از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی است. در این تحقیق از روش کمی استفاده شد که از طریق پیمایش و با بکارگیری پرسشنامه به بررسی میزان آمادگی یادگیری الکترونیکی موجود جهت پیاده سازی این شیوه یادگیری پرداخته شده است. از نظر عملیات آماری این تحقیق از یک جهت از نوع تحقیقات توصیفی است و از یک جهت از نوع تحقیقات همبستگی است.جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه اعضای هیئت علمی و اساتید مدعو دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی که در سال 91-90 مشغول تدریس و خدمت هستند با توجه به آمار موجود تعداد اعضای هیئت علمی و اساتید مدعو دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی در سال تحصیلی 90-89، به ترتیب 171 و 3010 نفر بوده است و در مجموع جامعه آماری 3181 نفر شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 97 به دست آمد که در مجموع 158 پرسشنامه با دقت بالایی تکمیل گردید. در تحقیق حاضر از روش نمونه گیری چند مرحله ای آزمودنی ها استفاده گردیده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار تحلیلی از نرم افزار spss استفاده شد. آمار استنباطی مورد استفاده در این پژوهش شامل ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن، آزمون های ناپارامتری چون آزمون من ویتنی و کروسکال والیس و تحلیل عاملی اکتشافی، آزمون فریدمن بود.نتایج تحلیل عاملی نشان داد که 8 عامل مهارت در فناوری اطلاعات، تکنولوژی های یادگیری الکترونیکی، مهارت های تدریس در آموزش الکترونیکی، تسلط بر زبان انگلیسی، آموزش نوین و کتابخانه اینترنتی، نگرش و فناوری اطلاعات، آموزش سنتی و کتابخانه و مشوق آموزشی و مالی حدود 74.43 درصد واریانس کل متغیرها را تبیین کردند.
محمد زیبایی سید هاشم نعمتی
یادگیری در مدرسه مستلزم توجه ، مشاهده ، یادسپاری ، فهمیدن ، تنظیم اهداف و مسئولیت پذیری دانش آموزان است . چنین فعالیتهای شناختی بدون مشارکت و درگیری فعال یادگیرنده امکان پذیر نیست. بنابراین آموزگاران باید از روش های یادگیری فعال در کلاس درس استفاده کنند؛ برای این منظور آنان باید از عوامل تاثیر گذار بر استفاده از روش های فعال یادگیری آگاهی داشته باشند. در همین راستا ، تحقیق حاضر به توصیف متغیر وابسته یعنی میزان استفاده آموزگاران از روش های فعال یادگیری و علل موثر بر آن می پردازد. روش تحقیق در این پژوهش ، پیمایشی می باشد و از نوع مطالعات کاربردی، توصیفی – تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق ، کلیه آموزگاران زن و مرد مقطع ابتدایی ( رسمی و پیمانی ) مشغول به تدریس در شهر تربت جام می باشند. حجم نمونه تحقیق با استفاده از فرمول کوکران و استفاده از نمونه گیری خوشه ای بر اساس لیست آموزش و پرورش شهرستان تربت جام 115 نفر تعیین شده است. ابزار استفاده شده جهت جمع آوری داده ها پرسشنامه است که داده های جمع آوری شده توسط پرسشنامه با استفاده از رگرسیون چند متغیره پس رونده ، مورد تحلیل قرار گرفته است. بر اساس یافته های تحلیل رگرسیون ، چهار عامل بر روی متغیره وابسته یعنی میزان استفاده از روش های فعال یادگیری اثر گذار هستند. تاثیر متغیر استفاده از مجلات تخصصی با ضریب ( 32% ) بر میزان استفاده از روشهای فعال یادگیری بیشتر از سایر متغیرهای مستقل بوده است . بعد از آن متغیرهای استفاده از پایگاههای علمی رشته در اینترنت با ضریب ( 26%- ) ، نوع مدرسه با ضریب ( 19 % - ) و انگیزه پیشرفت با ضریب ( 18% ) قرار دارند. سایر متغیرهای مستقل اعم از : نگرش مثبت آموزگاران به روشهای فعال یادگیری و متغیرهای زمینه ای سن و رشته تحصیلی و همچنین متغیرهای میزان پیوستگی با نظام اجتماعی و شرکت در فعالیتهای اجتماعی تاثیری بر میزان کاربرد روشهای یادگیری فعال توسط آموزگاران نداشته اند.
فهیمه اسکندری هاشم نعمتی
ابتلا به اختلال در خواندن، آینده تاریکی را پیش روی فرد مبتلا و خانواده وی مجسم می سازد از این رو شناسایی به-موقع این اختلالات می تواند از بسیاری از پیامدهای منفی فردی، خانوادگی و اجتماعی مربوط جلوگیری کند، این امر مستلزم شناخت دقیق عوامل موثر و مهارت های پیش نیاز در فراگیری خواندن است. بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد به مقایسه آگاهی واجی در کودکان عادی و نارساخوان پایه اول شهر سبزوار بپردازد. دراین مطالعه از بین 900 نفر دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهرستان سبزوار 60 نفر به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. متغییر مستقل شامل وضعیت خواندن در دو گروه نارساخوان و عادی و همچنین جنسیت می باشد و متغییر وابسته عبارت است از مهارت آگاهی واجی . روش پژوهش پیمایشی بوده که جهت جمع آوری اطلاعات از آزمون وکسلر و آزمون واج شناسی دکتر دستجردی و برای تحلیل فرضیات از آزمون t مستقل استفاده گردید. با توجه به اطلاعات بدست آمده از پژوهش، بین مهارت های آگاهی واجی (نامیدن و حذف واج آغازین، شناسایی کلمات دارای واج آغازین یکسان، نامیدن و حذف واج پایانی، شناسایی کلمات دارای واج پایانی یکسان، حذف واج میانی و تقطیع واجی، ترکیب واجی) تمام دانش آموزان (پسر و دختر) نارساخوان و عادی تفاوت وجود دارد. کلید واژه: آگاهی واجی، دانش آموزان نارساخوان، دانش-آموزان عادی، مقطع ابتدایی
لعیا سمرقندی خراسانی نادر صنعتی شرقی
هدف و زمینه: این پژوهش با هدف بررسی سبک های فرزندپروری والدین و عوامل اجتماعی موثر بر این سبک ها در خانواده هایی با فرزندان بالاتر از سه سال صورت گرفت. روش: فرزندپروری مضمونی پیچیده و چند بعدی است و تحقیقی در ایران برای یافتن عوامل اجتماعی موثر بر سبک های آن انجام نشده است. در این تحقیق متغیر های زمینه ای زیادی باید مورد توجه قرار بگیرند و همچنین یک تئوری جامع وجود ندارد تا بتوان آن را آزمود. لذا روش کیفی را برگزیدیم و با اجرای مصاحبه های عمیق، سبک های فرزندپروری و عوامل اجتماعی موثر برآن را مورد ارزیابی قرار دادیم. نتیجه: نتایج این پژوهش نشان می دهد که مهمترین عوامل موثر بر سبک فرزندپروری والد، تجربه های خود والد به عنوان کودک و توجه وی به مسائل تربیتی و تلاش برای بالابردن آگاهی در این زمینه می باشد. فشار اقتصادی، تجربه های فرهنگی، شرکت در کلاس های تربیت فرزند، حمایت همسر، آموزه های مذهبی، حمایت اطرافیان و ... از دیگر عوامل موثر بر سبک فرزندپروری والد می باشد.
محمد پورکار عبدالحسین تفضلی مقدم
این پایان نامه با عنوان: «بررسی رابطه ی بین ساختار خانواده و قشربندی اجتماعی دوره ی ساسانی» می باشد که مهم ترین هدف های این تحقیق عبارتند از: توصیف ساختار و کارکرد خانواده ی دوره ی ساسانی و قشربندی اجتماعی آن عهد و تبیین ماهیت و چگونگی رابطه ی پدیده های اجتماعی یاد شده. چهارچوب نظری این تحقیق، دیدگاه سیستمی پارسونز می باشد که بر اساس مکتب کارکردگرایی ساختاری تدوین گردیده است و بر اساس این دیدگاه، برای بررسی نهادی همچون نهاد خانواده، ارتباط این نهاد با کل جامعه باید تحلیل گردد؛ یعنی مناسبات کل جامعه با پاره نظام های جامعه. بر اساس تئوری پارسونز و معیارهای ساختاری- کارکردی، «خانواده» یکی از پاره نظام های نظام کل اجتماع است که انجام پاره ای از وظایف را بر عهده دارد و «قشربندی اجتماعی» برای توزیع منزلت های والا به شایسته ترین افراد، خصلت ضرورت کارکردی دارد. از آنجا که فهم جزئیات پیچیده ی پدیده های تاریخی و تحلیل آنها فقط با روش های کیفی امکان پذیر است، روش تحقیق این پژوهش نیز روش کیفی و از نوع «موردی تاریخی» است و این روش، روشی است که برای بررسی عمیق تر واقعه بسیار مناسب است و برای تحلیل حوادث خاص درون واحد اجتماعی معین، شیوه ای کارآمد می باشد. با استفاده از روش کیفی یادشده و نیز به کارگیری تکنیک ها و ابزارهایی همچون: منابع دست اول (تصاویر، نقاشی ها، کتیبه ها، بناها و...) و منابع دست دوم (گزارش و آثار محققین)، این تحقیق به انجام رسیده است. با استناد به چهارچوب نظری این تحقیق (تئوری سیستمی پارسونز)، پژوهش فوق به این نتیجه می رسد که: ساختار خانواده ی عهد ساسانی از نظر بعد، خانواده ای گسترده بودو درون همسری در این خانواده ها به شدت رعایت می گردید ولی با پیدایش جنبش مزدک، تغییراتی در نوع و دایره ی همسرگزینی و نیز همسان گزینی ساختار خانواده ی ساسانی پدیدار می شود و خانواده ی عهد ساسانی دچار تغییر و تحولاتی می گردد، ولی کارکردهای این نهاد، چه در آن دوره و چه در زمان حال به جا مانده است و نهاد خانواده هنوز هم یکی از ارکان اصلی تحکیم شخصیت بزرگسالان و جامعه پذیر نمودن افراد محسوب می گردد و همچنین می توان نتیجه گرفتاز آنجایی که قشربندی اجتماعی دوره ی ساسانی به علت توزیع منزلت، ثروت و قدرت به صورت موروثی و انتسابی، برای طبقه ی اشراف و بزرگان ضرورت کارکردی داشت، با ساختار خانواده ی دوره ی ساسانی رابطه ی مکمل و دوسویه ای داشت. در جامعه ی ساسانی، دایره ی همسرگزینی و چندهمسری در ساختار و شبکه های خویشاوندی به شدت از منزلت و پایگاه اجتماعی افراد (جایگاه آنان در هرم قشربندی اجتماعی) متاثر بود و متقابلاً به دلیل انتقال انتسابی و موروثی نقش ها، پایگاه ها و منزلت های اجتماعی به افراد از طریق خانواده ها، قشر اجتماعی افراد با انتساب به خانواده تعیین و تثبیت می گردید. نتیجه ی این نوع ساختار خانواده و قشربندی اجتماعی آن بود که تحرک اجتماعی صعودی برای دون پایگان کار چندان آسانی نبود و این تمایز اجتماعی از نظر خانواده ی اشرافی ساسانی برای حفظ و تداوم پاکی خون و نسب، ضرورت کارکردی داشت؛ به همین علت، اشراف و بزرگان ساسانی از طریق ترویج و تداوم رسم درون همسری کوشیدند از امتزاج با توده ی مردم دوری کنند تا ممنوعیت ها و محدودیت های تحرک اجتماعیصعودی برای اقشار پایین جامعه را محفوظ نگه دارند و این امر مبین رابطه ی تنگاتنگ و مکمل ساختار خانواده ی جامعه ی ساسانی و قشربندی اجتماعی آن عهد می باشد.