نام پژوهشگر: محمدعلی نظری
الناز موسی نژاد جدی محمدعلی نظری
ناتوانی های یادگیری از اختلال های شایع دوران کودکی است. چهارمین طبقه بندی تشخیصی و آماری اختلال های روانی اختلالات یادگیری را به چهار طبقه تقسیم کرده است: اختلال خواندن، اختلال در ریاضیات، اختلال در بیان نوشتاری و اختلال یادگیری که به گونه ای دیگر مشخص نشده است. شایع ترین نوع، اختلال خواندن است که به این صورت تعریف شده است: پیشرفت در زمینه خواندن بر پایه آزمون میزان شده انفرادی با در نظر گرفتن سن، به طور چشمگیری پایین تر از سطح مورد انتظار است. اختلال در خواندن با نقص توانایی برای شناخت واژه ها، خواندن کند و نادرست و فهم ضعیف در غیاب هوش پایین یا نقص حسی قابل ملاحظه مشخص است. کودکان با اختلال خواندن در یادگیری ارتباط حرف – آوا و هم چنین تشخیص و دستکاری ساختار صدای زبان که تحت عنوان آگاهی واج شناختی از آن یاد می شود، دچار مشکل هستند. میزان شیوع اختلال خواندن در جمعیت دانش آموزی ایران 4 تا 12 درصد گزارش شده است و از نظر تفاوت های جنسی، گزارش های به دست آمده از مدارس و کلینیک ها، رواج 4 به 1 را بین پسرها و دخترها مطرح کرد ه اند. مقایسه کارکردهای عصب شناختی افراد با اختلال خواندن با افراد عادی، تفاوت هایی را در ریخت -شناسی و فیزیولوژی بخش هایی از مغز که با پردازش زبان، کارکردهای اجرایی، حافظه کوتاه مدت و بلندمدت و نیز پردازش دیداری- فضایی مرتبط است، نشان می دهد. هم چنین با توجه به مناطق مغزی مرتبط با زبان، در ساختار مغزی و فعالیت eeg کودکان دیس لکسیا تفاوتی با کودکان دیگر وجود دارد. کودکان دیس لکسیا فعالیت امواج آهسته (دلتا و تتا) بالاتری در مناطق تمپورال و فرونتال مغزی دارند، هم چنین فعالیت تتای لوب فرونتال در طول تکالیف واج شناختی افزایش می یابد. اکثر راهبردهای اصلاحی فعلی برای کودکان مبتلا به اختلال خواندن بر دستورات مستقیم در مورد اجزا مختلف خواندن متمرکز هستند. علی رغم وسعت برنامه های آموزشی و اجتماعی برای اختلال خواندن و یادگیری، اخیراً مداخلات به نتایج با اهمیتی رسیده اند. در سال های اخیر علوم اعصاب با پیشرفت جدیدی به نام نوروفیدبک مواجه شده است. نوروفیدبک، شکلی از بیوفیدبک است که بجای سیستم خودمختار (ans)، سیستم عصب مرکزی (cns) را درگیر می سازد و فرآیند الکتریکی مغز را مورد بررسی قرار می دهد. این ابزار به منظور ایجاد تغییر در کارکرد مغز از طریق تغییر دادن الگوی امواج مغزی به کار گرفته می شود. در واقع در این روش شرطی سازی -عامل بر رویeeg صورت می گیرد، بر سیستم خود تنظیمی اثر می گذارد و منجر به تغییرات پایدار در کارکرد مغز می شود. واکر و نورمن (2006) در چند مطالعه موردی به بررسی تاثیر نوروفیدبک بر اختلال خواندن پرداختند. نتایج پژوهش آن ها بهبودی معنی داری در توانایی خواندن، حافظه کوتاه مدت و هجی کردن را نشان داد. تورنتون و کارمودی (2005) نیز مطالعات موردی متعددی در این زمینه انجام داده و بهبودی در خواندن، حافظه شنیداری و حافظه خواندن را به عنوان پیامد درمان نوروفیدبک در کودکان مبتلا به اختلال خواندن گزارش کردند. با توجه به تمهیدات یاد شده در مورد تاثیرات نوروفیدبک مساله اساسی پژوهش حاضر این است که آیا آموزش نوروفیدبک می تواند کارکردهای عصبی-روانشناختی در افراد مبتلا به اختلال خواندن را بهبود بخشد؟
آیسا جعفری فرمند محمدعلی بادامچی زاده
سیگنال های مغزی eeg کاربردهای حیاتی مهمی در زمینه های مختلف پزشکی و همچنین سیستم های bci، دارا می باشند، و به همین جهت دسترسی به سیگنالی مناسب و قابل استفاده از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. در این میان مشکل حضور اجتناب ناپذیر سیگنال های مزاحم آرتیفکتی در سیگنال eeg، همواره بر سر راه کارآیی این سیگنال باارزش وجود داشته و قابلیت استفاده از آن را دچار اختلال می نماید. آرتیفکت ها اغتشاشات ناخواسته ای هستند که به طور عمده از فعالیت های اجتناب ناپذیر انسانی همچون ضربان قلب، پلک زدن و فعالیت های ماهیچه های صورت در زمان دریافت سیگنال های eeg نشأت می گیرند، و می توانند باعث تغییر شکل و ایجاد ابهام در این امواج شود. از این رو ارائه ی راهکاری مناسب در جهت رفع این آرتیفکت ها، که قابلیت عملکرد خودکار را داشته و در شرایط عام توسط افراد با تخصص های گوناگون قابل استفاده باشد، و همچنین عملکرد مطلوبی درجهت حفظ اطلاعات سیگنال اصلی از خود نشان دهد، جایگاه بالایی را در تمامی کاربردهای سیگنال eeg دارا می باشد. با توجه به اهمیت موضوع در این پایان نامه تلاش در جهت یافتن راهکاری مناسب در این زمینه صورت گرفته است. بر این اساس مقایسه ای بین روش های مختلف رفع آرتیفکت های سیگنال eeg صورت گرفته و روش حذف نویز با استفاده از فیلترهای وفقی (anc)، به جهت سادگی محاسبات و قابلیت استفاده در شرایط عام، به عنوان روش برتر معرفی شده است و به منظور بالا بردن کیفیت عملکرد، با توجه به برتری های خاص شبکه های عصبی من جمله عملکرد خودکار و خودآموز و همچنین عمومیت آن ها، استفاده از این شبکه ها به عنوان فیلترهای وفقی توصیه شده است. با بررسی انواع مختلف شبکه های عصبی، با توجه به خاصیت غیرخطی و پیچیدگی بالای سیستم مورد مطالعه، یعنی بدن انسان، این نتیجه حاصل شد، که شبکه های عصبی موجود میزان مطلوبی از حذف آرتیفکت ها را ارائه نمی دهند. به همین جهت در این پایان نامه فیلتر وفقی جدیدی بر اساس شبکه های عصبی fln و rbfn معرفی شده است که کارآیی داشته و نتایج بهتری را نسبت به شبکه های پیشین از خود نشان می دهد. روش معرفی شده قادر است با موفقیت بالایی آرتیفکت ها را حذف کرده و سیگنال eeg مطلوب را استخراج نماید. نتایج حاصل از شبیه سازی ها نیز برای یک نمونه دیتا ارائه شده که به خوبی موید کارآیی مطلوب فیلتر معرفی شده، می باشد.
طاهره ملک زاده محمدعلی نظری
هدف از انجام این پژوهش مشخص نمودن اثربخشی آموزش نوروفیدبک بر بهبودی لکنت بوده است. درمان لکنت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش بر مبنای ناهنجاری های الکتروآنسفالوگرام مشاهده شده و نتایج مطالعات عصب شناختی به آموزش نوروفیدبک در مناطق فرونتال و تمپورال چپ کودکان مبتلا به لکنت پرداخته و بهبودی لکنت از دو جنبه شدت و الگوی علائم (تکرار، کشیده گویی، گیر، مکث) ارزیابی شده است.
مریم تقوی جلودار محمدعلی نظری
به منظور دست یابی به اهداف پژوهش، ابتدا 15 پسر 12-8 سالadhd و 15 پسر12-8 سال بهنجار انتخاب و سپس با مداخله دو بازی با برانگیزانندگی پایین و بالا روی هر دو گروه شرکت کننده، سطح انگیختگی شرکت کنندگان با استفاده از شاخص فیزیولوژیک scl طی چهار مرحله; 1. خط پایه قبل از مداخله اول 2. مداخله اول (اجرای بازی رایانه ای با برانگیزانندگی پایین توسط کودک) 3. خط پایه قبل از مداخله دوم 4. مداخله دوم (اجرای بازی با برانگیزانندگی بالا توسط کودک) و در هر مرحله به مدت 5 دقیقه مورد سنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل آماری آنکووا و t همبسته تحلیل شدند. نتایج بدست آمده نشان می دهد با وجود افزایش سطح انگیختگی هر دو گروه از شرکت کنندگان بعد از انجام هر دو نوع بازی های رایانه ای ، سطح انگیختگی کودکان adhd در تمام مراحل سنجش نسبت به کودکان بهنجار پایین تر بوده که نشان می دهد تاثیر بازی های رایانه ای با برانگیزانندگی پایین و بالا بر سطح انگیختگی کودکان adhd به طرز قابل ملاحظه ای کمتر از تاثیر آن بر کودکان بهنجار است.
محمد مهدی میرلو محمدعلی نظری
هدف: پژوهش حاضر مقایسه تاثیر محرک های دارای بار هیجانی متفاوت (خنثی، مثبت، منفی) بر ادراک زمان کودکان دارای اختلال کاستی توجه- بیش فعالی و کودکان عادی است. روش: به این منظور 599 نفر از دانش آموزان مدارس زنجان به صورت تصادفی و خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و سپس مقیاس درجه بندی کانرز فرم معلم (ctrs) توسط معلمین تکمیل شد. از این تعداد، 100 نفر برای ارزیابی دقیق تر وارد مرحله بعدی شده و پرسشنامه علایم مرضی کودکان (csi-4) توسط والدین این کودکان تکمیل شد. در نهایت، 34 نفر از دانش آموزان واجد اختلال کاستی توجه- بیش فعالی تشخیص داده شدند. همچنین، 31 نفر از دانش آموزان که فاقد علایم این اختلال بودند به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. سپس آزمون افتراق زمان در دو سطح 1000 و 2000 میلی ثانیه بر روی هر دو گروه اجرا شد. داده ها به کمک نرم افزار spss 17 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، آزمون t مستقل و روش تحلیل افتراقی گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که گروه کودکان مبتلا به adhd در هر 6 تکلیف زمانی (دو سطح زمانی در سه سطح هیجانی) ادراک زمانی سریع تری داشتند که البته این تفاوت فقط در سطح 2000 خنثی معنادار بود.
شیوا تقی زاده کلجاهی محمدعلی نظری
نارساخوانی تحولی به عنوان یک آسیب اختصاصی در توانایی خواندن، علی رغم هوش طبیعی و فرصت های آموزشی کافی در نظر گرفته می شود و یکی از شایع ترین اختلالات دوران کودکی است. با پیشرفت اخیر علوم اعصاب و با توجه به اینکه این اختلال یک اختلال عصبی رشدی محسوب می شود برای بهبود آن درمان های مبتنی بر نوروفیدبک مطرح شده است، و هدف این مطالعه بررسی اثربخشی نوروفیدبک بر علائم نارساخوانی در کودکان مبتلا به نارساخوانی است. پژوهش حاضر از نوع طرح تک آزمودنی با خط پایه چندگانه انجام شد. مراحل چندگانه پیش از مداخله بر شش دانش آموز مقطع ابتدایی(سوم و چهارم) نارساخوان در 3 گروه صورت گرفت که طی آن خط پایه متغیرهای وابسته اندازه گیری شد و سپس مرحله ی مداخله(20 جلسه ی آموزش نوروفیدبک) به اجرا درآمد. در جریان مداخله اندازه گیری مکرر متغیرهای وابسته و نهایتاً ارزیابی به منظور پیگیری صورت گرفت. برای جمع آوری داده ها از آزمون های خواندن میکائیلی، آگاهی واج شناختی دستجردی و تکلیف نامیدن سریع خودکار و از تحلیل چشمی نمودارها، اندازه ی اثر(dکوهن)، درصد بهبودی(هدف افزایش رفتار) و درصد کاهش میانگین(هدف کاهش رفتار) نیز برای بررسی معناداری بالینی تغییرات استفاده شد. نتایج پژوهش تاثیر مثبت آموزش نوروفیدبک را در آگاهی واج شناختی و مهارت های خواندن در کودکان نارساخوان نشان داد، در حالی که تاثیر کمتری در سرعت نامیدن خودکار مشاهده شد. این نتایج می تواند مبین این باشد که پیشرفت در آگاهی واج-شناختی و مهارت های خواندن لزوما منتهی به پیشرفت در سرعت نامیدن نمی شود و این موضوع با توجه به فرضیه ی نقص دوگانه که نقص در سرعت نامیدن این کودکان را نقصی مستقل از نقص آگاهی واج شناختی مطرح می کند، قابل توضیح است. به طور کلی در این پژوهش اثربخشی نوروفیدبک بر آگاهی واج شناختی و مهارت های خواندن در کودکان مبتلا به نارساخوانی قابل ملاحظه بود.
فرشته یاقوتی محمدعلی نظری
چکیده هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر محرک های دارای بار هیجانی متفاوت (شاد، غمگین و خنثی) بر ادراک زمان در کودکان مبتلا به اوتیسم و کودکان عادی است. روش : به این منظور سیزده کودک مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا از رده ی سنی پنج تا پانزده سال از میان مددجویان مراکز توانبخشی تبریز و سیزده کودک عادی انتخاب شد که این تعداد از نظر سن و جنس با نمونه-ی مورد بررسی همتا گردید. عملکرد بالای کودکان مبتلا به اوتیسم توسط پرسشنامه ی سنجش دامنه ی اوتیسم مشخص گردید سپس آزمون بازتولید زمان در دو سطح دوهزار و هفت هزار میلی ثانیه بر روی دو گروه اجراشد. دادهها به کمک نرم افزار اس پی اس اس پانزده و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : نتایج مطالعه ی حاضر نشان داد که کودکان مبتلا به اوتیسم الگوی متفاوتی از بازتولید زمانی نسبت به کودکان عادی داشتند طوری که گرایش به بازتولید کمتر زمان داشتند و این الگو در هر دو زمان تقریبا ثابت بود.
ابراهیم عبدالهی ماریا آگیلار
جامعه ستیزی یکی از اختلالات و ویژگیهای شخصیتی است که دارای ابعاد رفتاری، عاطفی، و بین فردی است و شامل دو عامل متفاوت جامعه ستیزی اولیه و جامعه ستیزی ثانویه می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین سیستمهای مغزی رفتاری و تکانشگری با جامعه ستیزی، در چهارچوب آخرین تحولات صورت گرفته در نظریه ی حساسیت به تقویت (rst) بوده است. برای این منظور 375 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاههای ملی و پیام نور تبریز (247 نفر دختر و 128نفر پسر) با میانگین سنی 14/22 و انحراف استاندارد 43/2 به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه bis/bas کرور و وایت، فرم کوتاه مقیاس رفتار تکانشی upps، و مقیاس خودگزارشی جامعه ستیزی لونسون را تکمیل کردند. در ابتدا، از طریق تحلیل عاملی اکتشافی پرسشنامه کرور و وایت، عامل ترس، برای ارزیابی سیستم جنگ/ گریز/ بهت (fffs)، از زیرمقیاس bis استخراج گردید، سپس داده های بدست آمده، از طریق همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که سیستم بازداری رفتاری (bis) ارتباط بین fffs و جامعه ستیزی اولیه را تعدیل می-کند. همچنین نتایج نشان دادند که بین مولفه های پاسخ دهی در برابر پاداش (rr) و کشاننده ی (d) سیستم فعال سازی رفتاری (bas) و جامعه ستیزی ثانویه همبستگی منفی، و بین مولفه ی تفریح طلبی (fs) bas و جامعه ستیزی ثانویه همبستگی مثبت وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که در صورت کنترل مولفه-های تکانشگری ارتباط معناداری بین هیچ یک از مولفه های سیستم فعال سازی رفتاری و جامعه ستیزی ثانویه وجود ندارد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که ارتباط بین fffs و جامعه ستیزی اولیه تحت تأثیر ابعاد خودکار و کنترل شده ی bis قرار دارد. همچنین ارتباط بین مولفه های مختلف bas و جامعه ستیزی ثانویه متفاوت است و درکل ارتباط بین bas و جامعه ستیزی ثانویه به دلیل وجود مولفه های تکانشگری در bas می باشد.
پرستو سمساریلر حسن صبوری مقدم
هدف: این پژوهش به دنبال بررسی تاثیر ارائه محرک های زیرآستانه ای ولع آور و خنثی بر پاسخ هدایتی پوست و میزان ولع در افراد وابسته به کراک هروئین است. روش: آزمودنی های وابسته به کراک هروئین (15n=) در ابتدا پرسش نامه میل به مواد را پر کردند. سپس به هر دو گروه آزمایش و کنترل (15n=) تصاویر زیرآستانه ای ولع آور و خنثی ارائه شد. همزمان پاسخ هدایتی پوست آنها ثبت گردید. پس از انجام تکلیف،گروه آزمایش مجددا پرسش نامه میل به مواد را پر کردند. روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: داده های پژوهش نشان دهنده آن است که اثر اصلی نوع محرک معنادار است. به این معنی که در هر دو گروه آزمایش و کنترل، پاسخ هدایتی پوست به محرک های زیرآستانه ای ولع آور بیشتر از محرک های خنثی بود. از سوی دیگر در اثر تعامل متغیر های ترتیب * گروه در گروه افراد وابسته به کراک هروئین میزان تغییرپذیری پاسخ هدایتی پوست پس از ارائه هر نوع محرک بیشتر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: نتایج هیچ یک از مفروضه های پژوهش را تایید نکرد. اما نتایج به دست آمده، یافته های پژوهشهای قبلی را مبنی بر تاثیر ارائه محرک های هیجانی زیرآستانه ای بر پاسخ هدایتی پوست تایید کرد.
الهام عاقریان ابوالقاسم نوری
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر القای هیجان های مثبت و منفی بر حمایت ادراک شده ی سرپرست، نیت ترک شغل و رفتار شهروندی سازمانی پرداخته است. روش پژوهش، تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کارکنان مرکز بهدشت نواب صفوی (80 نفر) می باشد که 30 نفر از آنان به تصادف انتخاب و به تصادف به سه گروه هیجان مثبت، هیجان منفی و خنثی، تقسیم شدند. پس از تکمیل مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون، کلارک و تلیجن، 1988) و پرسشنامه های رفتار شهروندی سازمانی (پادساکف، مکنزی، مورمن و فتر،1990)، ادراک حمایت سرپرست (آیزنبرگ، هانتیگتون، هاتچیسون و ساو،1986) و تمایل به ترک خدمت (پرایس،2001)، هر گروه در معرض ویدئو کلیپ القا کننده ی هیجان مثبت و منفی و خنثی قرار گرفتند. در مرحله ی پس آزمون، از آزمودنی هاخواسته شد تا مجددا فرم موازی پرسشنامه های رفتار شهروندی سازمانی، ادراک حمایت سرپرست و تمایل به ترک خدمت را تکمیل نمایند. نتایج نشان داد که هیجان بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیر گذار می باشد اما بر ادراک حمایت سرپرست و تمایل به ترک خدمت تاثیرگذار نیست. نتایج این پژوهش به منظور افزایش رفتار شهروندی سازمانی توسط مدیران منابع انسانی می تواند مورد بهره برداری قرار بگیرد.
محمدعلی نظری علی کریم پور قراملکی
فرضیه ی اساسی که در این نوشتار مورد پژوهش قرار گرفته عبارت است از بررسی نسبت تئوری تکاملی پیدایش انسان با ظواهر آیات کریمه ی قرآن که در زمینه ی آفرینش انسان وارد شده است. با مطرح شدن نظریه ی اشتقاق انواع توسط این انگاره به وجود آمد که نظریات علمی با فحواهای متون دینی در زمینه ی خلقت انسان متعارض و مانعه الجمع هستند. ما در این جزوه سعی خواهیم کرد انگاره تعارض علم و دین را به طور عام و نیز آن فرضیه را در خصوص پیدایش انسان مورد بازخوانی و امعان نظر قرار دهیم. در یک تعبیر بسیاری کلی نتیجه نهایی به دست آمده در این نوشتار نه (رفع تعارض) بلکه (دفع) آن است به دین معنا آنچه که در ادبیات نظری و تراوشهای فکری سلف مشهور است اذعان به واقعیت تعارض علم و دین در بعضی حوزها و ارائه نمودن مکانیسم های توجیهی و تاویلی برای رفع آن بوده است در حالیکه این نوشتار سعی دارد شرایطی را توصیف کند که در آن انگار تعارض از اساس منفی و فرضیه ی تعامل تثبیت میگردد. از نظر ما نمونه های که به مثابه مصادیق علم و دین تلقی شده اند برایند خطاهای استراتژیکی است که در صورت تصحیح آنها به ایده ی همگرای علم و دین خواهیم رسید. این جزوه در راستای بررسی فرضیه ی مورد نظر در سه بخش و هشت فصل نظام یافته است. بخش اول که دارای سه فصل میباشد دو فصل اول و دوم آن به مباحث مقدماتی و کلی از قبیل عملیاتی کردن مفاهیم، سابقه بحث، تبیین اهداف، ضرورت طرح مساله پرداخته شده است اما فصل سوم متکفل واکاوی ادبیات نظریه مساله میباشد. بخش دوم از دو فصل ساختار یافته است. فصل اول نظری تکاملی داروین در مورد کیفیت پیدایش انسان مطرح شده است فصل دوم این بخش پیامدهای کلامی نظریه موصوف را برای دیانت از قبیل معارضه انگاری با اتقان صنع و ناسازگاری با ظواهر قرآن کریم را به تصویر و نقد میکشد. فصل سوم شامل سه بخش است، در فصل اول با طرح دیدگاههای مختلف تفسیری درباره فحواهای آیات آفرینش ظهور متون قرآنی را بررسی نموده ایم امام در فصل دوم نیم نگاهی انداخته ایم به راه حلها و مکانیسم های سازگار کننده ی که از سوی متفکران جهت رفع تعارض میان آیات کریمه ی قرآن با نظریات علمی ارائه گردیده اند ما در نظریه های اندیشمندان مسلمان دو مکانیسم اصلی توجیه را تحت عنوان منطق و تطبیق باز یافته ایم که غالب عالمان مسلمان از آندو جهت رفع معارضات علم و دین سود جسته اند. ما با تردید افکندن در کارایی دو منطق یاد شده سعی نموده ایم در فصل سوم از یک راهبرد ترکیبی جهت حل چالشهای علم و دین استفاده نماییم.
صدیقه فرقانی بناب محمدعلی نظری
طرح پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه مورد مطالعه شامل زنان و مردان جوان (20 الی /30 ساله) و کهنسال (60 الی 70 ساله) ساکن در شهرهای تبریز بود. تعداد نمونه اولیه 64 نفر را شامل می شد که در دو گروه 32 نفری (نصف زن و نصف مرد) قرار گرفتند. روش نمونه گیری این پژوهش به صورت در دسترس بود. پس از انتخاب افراد نمونه، ابتدا آزمون رایانه ای ادراک زمان سپس آزمون افسردگی بک و آزمون معاینه مختصر وضعیت روانی برای هرکدام از آزمودنی ها به صورت انفرادی اجرا شد و افرادی که در آزمون افسردگی بک نمره بالاتر از 21 گرفته بودند و نیز افرادی که در آزمون معاینه مختصر وضعیت روانی نمره کمتر از 21 بدست آوردند از نمونه حذف شدند. بدین ترتیب، داده های 30 جوان و 27 کهنسال با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دو گروه سنی (جوان و سالمند) در متغیر ادراک زمان تفاوت معناداری وجود داشت (007/0 < p) به طوری که سالمندان نسبت به جوانان در بازه های زمانی کوتاه و بلند، بازتولید کوتاهتری داشتند. اما در گروه های زن و مرد تفاوت معناداری وجود نداشت (244/0> p) . یافته های این پژوهش نشان می دهد که سن بر ادراک زمان تأثیر می گذارد به نحوی که زمان ادراک شده در نزد افراد کهنسال کوتاه تر از زمان فیزیکی است. اساس تفسیر این نتایج مدل های توجهی ادراک زمان و تغییرات شناختی مربوط به کهنسالی در مورد گذر زمان است.
خدیجه پسندی خلیل اسماعیل پور
چکیده: پژوهش حاضر به منظور مقایسه دو گروه دانش آموزان دارای مشکل انضباطی و منضبط از نظر عملکرد خانواده و سبک های هویت یابی انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان دختر دبیرستانی شهرستان مراغه در سال تحصیلی 93-1392 است. از بین مدارس، 10 مدرسه به روش نمونه-گیری تصادفی انتخاب شد و سپس از بین آن ها به روش نمونه گیری هدفمند 160 نفر به عنوان گروه منضبط و 163 نفر به عنوان گروه دارای مشکل انضباطی به وسیله چک لیست محقق ساخته انتخاب شد، و سپس بعد از انتخاب گروه ها، پرسشنامه عملکرد خانواده مک مستر(fad) و پرسشنامه حالات هویت بنیون و آدامز(omeis-2) اجرا شد و داده های بدست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیری و نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاضر مبین تفاوت معنادار بین دو گروه در تمام خرده مقیاس های عملکرد خانواده و سبک های هویتی آشفته، دیررس و کسب شده می باشد. در سبک هویت زودرس تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. این نتایج مبین این است که مشکلات انضباطی دانش آموزان هم از عملکرد خانواده و هم از مشکلات هویتی نشأت می گیرد.
آتنا نشاگران عباس بخشی پوررودسری
پرسش و مسئله اصلی پژوهش این است که آیا توانمندسازی شناختی موجب بهبود عملکرد توجه، کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ) و حافظه کاری کودکان adhd می شود یا خیر؟ از میان کودکان شهر ساری، 3 کودک که بر مبنای پرسشنامه ی علائم مرضی کودکان (csi-4) و مصاحبه بالینی که توسط روانپزشک صورت گرفت، مبتلا به adhd تشخیص داده شدند، انتخاب شدند. این کودکان 20 جلسه 1 ساعته، تحت آموزش توانمندسازی شناختی قرار گرفتند و در پایان جلسات اول، پنجم، دهم، پانزدهم و بیستم ارزیابی شدند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که توانمندسازی شناختی موجب بهبود عملکرد توجه کودکان adhd می شود. درصد بهبودی عملکرد توجه برای هر 3 آزمودنی تقریبا % 50 برآورد شد و اندازه اثر نیز بالا بدست آمد. به علاوه، توانمندسازی شناختی منجر به ارتقاء و بهبود کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ) کودکان adhd می شود. میزان تغییر ایجاد شده بر اساس شاخص درصدبهبودی برای هر 3 آزمودنی بالای % 50 بدست آمد و اندازه اثر نیز معنادار شد. سرانجام توانمندسازی شناختی موجب بهبودی % 100 حافظه کاری همه ی آزمودنی ها شده است که نشان دهنده اندازه اثر بالای این روش است.
لیلا قسیسین محمدعلی نظری
هدف: نقایص واژه یابی، مشکل اصلیِ بیماران زبان پریش است. درحالی که افراد طبیعی در کسری از ثانیه قادر به بازیابی یک واژه هستند، تکالیف مشابه در افراد زبان پریش ممکن است دقیقه ها به طول انجامد و سرانجام نیز به شکست منتهی شود. درک صحیح از مشکلات واژه یابی بیماران زبان پریش یکی از مهم ترین فعالیت های بالینی است. با ارائه ی مدل های دستیابی واژگانی راه برای درک بهتر ماهیت این اختلال مهیا شده است. هدف از مطالعه-ی کنونی بررسی خطاهای نامیدن در دو نوع زبان پریشی روان و ناروان ازلحاظ کمی و کیفی بر اساس مدل دو مرحله ای و تعیین ماهیت مراحل دستیابی واژگانی در این دو نوع زبان پریشی بود. همچنین در این مطالعه تأثیر یکی از متغیرهای واژگانی یعنی بسامد رخداد واژه بر تعداد پاسخ های صحیح و خطاهای معنایی، واجی و حذف مورد بررسی قرار گرفت. روش: در این پژوهش توصیفی- مقطعی و تحلیلی ماهیت مراحل دستیابی واژگانی در بیماران زبان پریش روان و ناروان مشخص شد. ابزار بررسی مراحل دستیابی واژگانی نامیدن تصاویر بود که بدین منظور در ابتدا اطلاعات هنجار برای این تصاویر تهیه شد. در تهیه ی این مجموعه 206 فرد سالم(102 زن و 104 مرد بالای 40 سال) شرکت داشتند. سپس با تحلیل الگوهای نامیدن بر اساس مدل دو مرحله ای تعاملی و محاسبه ی وزن پارامترهای معنایی و واجی در 45 بیمار(18 زن و 27 مرد) زبان پریش روان و ناروان(21 روان و 24 ناروان) و ثبت پتانسیل وابسته به رخداد در 10 بیمار روان و 10 بیمار ناروان ماهیت مراحل آسیب دیده مشخص شد. در تحلیل اطلاعات به دست آمده از درصد، آزمون من ویتنی یو، ضریب همبستگی پارشیال، آزمون ویلکاکسون و شیوه ی انتخاب چندگانه استفاده گردید. یافته ها: یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که در هر دو گروه بیمار بسامد رخداد خطاهای معنایی بیش از خطاهای دیگر بود. درصد رخداد این خطا در بیماران زبان پریش ناروان 51/13% و در بیماران روان 4/7% بود. آزمون من ویتنی یو این تفاوت را معنادار نشان داد(05/0p<) و بیماران زبان پریش ناروان مرتکب خطاهای بیشتری می شدند. وزن پارامترهای معنایی و واجی نیز نشان داد که بیماران زبان پریش ناروان در بازیابی واژه مشکلات بیشتری را نشان می دهند. بر اساس شیوه ی انتخاب چندگانه مشخص شد که نوع زبان پریشی قادر به پیش بینی نوع خطا نبوده و تطابقی میان نوع زبان پریشی و نوع خطا وجود ندارد. نتایج حاصل از ثبت پتانسیل وابسته به رخداد(05/0p<) نیز این یافته ها را تأیید کرد. آزمون همبستگی پارشیال نشان داد که بسامد رخداد واژه با تعداد پاسخ های صحیح(332/0r=،001/0> p=) نسبت مستقیم و با خطاهای معنایی(353/0-r=،001/0> p=)، واجی(112/0- r=، 009/0 p=) و حذف(131/0- r=، 012/0 p=) نسبت معکوس دارد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که دو مرحله ی دستیابی واژگانی یعنی مرحله ی بازیابی واژه و بازیابی واجی در دو گروه بیمار زبان پریش آسیب دیده است اما بیماران زبان پریش ناروان در بازیابی واژه مشکلات بیشتری دارند. ماهیت زیر بنایی اختلال در این دو گروه بیمار متفاوت بود. در این پژوهش تأثیر یکی از متغیرهای واژگانی یعنی بسامد هم مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه ی کنونی نشان داد که بسامد بر روی پاسخ صحیح و نوع خطا تأثیرگذار است.
عماد اشرفی ماریا یوجینیا آگیلار مرچن
مقدمه: انگیزش اشتهایی به واسطه نشانه های غذایی موجب گرسنگی لذتی در افراد می شود. در مدل تغذیه لذتی- بازدارانه، مولفه بازداری نقشی تعدیل کننده در خوردن دارد. پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش مولفه های دیگری از کنشهای اجرایی مانند توجه و نظارت و مشخص کردن نقشهای اصلی و تعدیل کنندگی انگیزش اشتهایی و مولفه های کنشهای اجرایی در میزان خوردن و نیز تفاوتهای جنسیتی بود. مواد و روشها: با بررسی میزان انگیزش اشتهایی 1327 نفر از دانشجویان داوطلب از طریق مقیاس قدرت غذا، 57 نفر از زنان و مردان سالم و دارای وزن طبیعی در دو گروه دارای انگیزش اشتهایی زیاد و کم انتخاب شدند. مولفه های کنشهای اجرایی این افراد به وسیله پتانسیلهای وابسته به رویداد و میزان خوردن به وسیله آزمون چشایی اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس دو راهه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد در افراد دارای انگیزش اشتهایی زیاد نسبت به افراد دارای انگیزش اشتهایی کم، بیشتر بودن میزان سوگیری توجه موجب افزایش بیشتری در میزان خوردن می شود. بعلاوه، بیشتر بودن بـازداری در زنان نسبت به مردان موجب کاهش بیشتری در میزان خوردن می شود. نتیجه گیری: مدل تغذیه لذتی- بازدارانه با درنظر گرفتن مکانیزم سوگیری توجه در افراد سالم دارای وزن طبیعی تایید شد. با این وجود، برای بررسی مکانیزمهای مرتبط با بازداری و تفاوتهای جنسیتی پژوهشهای بیشتری مورد نیاز است. به نظر می رسد در جوامع پر از غذاهای خوشمزه و پرکالری امروزی، سوگیری توجه زیاد به غذا یک عامل خطر برای بیش خوری در مردان و زنان سالم و دارای وزن طبیعی است. بهتر است در برنامه های درمانی یا مراقبتی مربوط به وزن، به جای تاکید صرف بر رژیم غذایی، محیط غذایی افراد و سوگیری توجه به غذا مدنظر قرار گیرد.
سروش نصری محمدعلی نظری
هدف از پژوهش حاضر مقایسه میزان بازداری رفتاری، شناخت بار هیجان چهره و خطرپذیری بین دو گروه از کودکان دارای علائم نقص توجه-بیش فعالی با و بدون علائم اختلال سلوک در مقایسه با کودکان عادی می باشد. از آزمودنی ها تکالیف بازشناسی هیجان چهره که دربردارنده ی چهار هیجان اصلی خشم، شادی، غم، ترس و چهره ی خنثی بود، آزمون کامپیوتری برو_نرو برای سنجش میزان بازداری رفتاری، و همچنین آزمون خطرپذیری بادکنکی برای سنجش میزان خطرپذیری بر روی هر سه گروه اجرا گردید. نتایج نشان دادند که کودکان adhd و adhd+cd در تکالیف بازداری و شناخت هیجان چهره نقایص یکسانی نسبت به کودکان گروه کنترل نشان داده اند، اما در زمینه خطرپذیری تفاوت معناداری بین کودکان گروه adhd و عادی مشاهده نشد، درحالیکه کودکان adhd+cd به طور معناداری نمرات بالاتری را نسبت به دو گروه دیگر در آزمون خطرپذیری کسب کردند.
زهرا عدمی مجید محمود علیلو
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی ظرفیت حافظه ی کاری هیجانی در افراد عادی و افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی است.
خدیجه صالحی اقدم محمدعلی نظری
چکیده: مقدمه. پیشرفت های اخیر در علوم اعصاب نشان داده اند که افراد می توانند از طریق آموزش شناختی مغز شان را جهت بهبود توانایی های شناختی نظیر حافظه کاری و توجه آموزش دهند. از سویی دیگر، مبتنی بر مدل دروازه توجه، درک زمان نتیجه فرایندهای شناختی مثل توجه و حافظ? کاری است. روش. با در نظر گرفتن موارد بالا، ابزار تقویت بازتولید زمان در قالب بازی به منظور بهبود این فرایند شناختی طراحی و ساخته شد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اولی? تاثیر بازی ساخته شده روی عملکرد بازتولید زمان بود. بدین منظور، در چهارچوب طرح تک آزمودنی(a-b) تعداد 4 آزمودنی (6 – 12 ساله) مورد بررسی قرار گرفتند. عملکرد آزمودنی ها در تکلیف بازتولید زمان در چهار مرحله ارزیابی شد: 1- مرحل? خط پایه، 2- حین جلسات آموزش، 3- بلافاصله پس از اتمام جلسات آموزش بعنوان پس آزمون و 4- سی روز پس از مرحل? پس آزمون به عنوان مرحل? پیگیری. برای همه ی آزمودنی ها اندازه اثر با روش d کوهن وpnd محاسبه شد. یافته ها. با وجود تاثیر مداخله برای برخی آزمودنی ها، نتایج کلی تغیرپذیری زیادی نشان داد. علاوه بر این ، عملکرد آزمودنی ها در تکلیف بازتولید زمان با عملکرد آنها در جلسات آموزش مقایسه شدند تا انتقال اثر بهبود در بازی به تکلیف ارزیابی را بررسی شود و نتایج این مقایسه نیز نشان داد که تاثیر آموزش متغیر است. نتیجه-گیری. احتمالا تغییر پزیری برای انتقال اثر به دلیل تفاوت در ماهیت ابزار ارزیابی و آموزش بود. این یک مطالع? اولیه برای بررسی نحو? اثر آموزش ادراک زمان از طریق بازی بوده و مطالعات بیشتری برای نتیجه گیری نیاز است.