نام پژوهشگر: راضیه قدیمی
راضیه قدیمی محمد کاظم حسنوند
پیشینه ی هنرهای تجسمی در ایران، هم از لحاظ تاریخی و اجتماعی و هم از دیدگاه فرهنگی ـ هنری و زیبایی شناسی و تأثیر آن بر جریانهای هنری بعدی، دارای ویژگی هایی است که علی الخصوص برای سال حاضر که به طریقی با مسائل مربوط به هنرهای تجسمی، به ویژه «هنر نقاشی» پیوند دارد، موضوعی قابل توجه، مطالعه و بررسی است. از جمله مباحث مهم فلسفه هنر بحث پیرامون نقش و جایگاه هنر و هنرمند در تاریخ و تمدن بشری و در جامعه است. دو رویکرد مختلف در این خصوص وجود دارد. گروهی معتقد به برتری نقش و جایگاه جامعه در مقابل هنرمند هستند و از شعار «هنر برای جامعه» پشتیبانی می کنند و گروه دیگری از هنرمندان نیز هنر برای جامعه را نوعی دنباله روی هنرمند از سیاست و ایدئولوژی می دانند و از این رو از نظریه «هنر برای هنر» طرفداری می کنند. در این رساله سعی بر آن است تا بدون درنظر گرفتن این شعارها و جانب داری محض از هر کدام از این رویکردها به بررسی جایگاه هنرمند (نقاش) در جامعه (خصوصاً جامعه ایرانی) و نسبت آن با وقایع اجتماعی و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر بپردازیم. داد و دهش و بده بستان مابین جامعه و هنر آنقدر بدیهی و طبیعی است که از فرط وضوح به چشم نمی آید ولی با اندکی تأمل متوجه این تأثیرگذاری دو طرفه خواهیم شد. تأثیر متقابلی که مانند هر پدیده دیگری محاسن و معایبی بر آن مترتب است. هنرمندان به عنوان افرادی از آحاد جامعه مانند همگان از تأثیری که دیگران بر آنها می گذارند بر کنار نیستند، بلکه به عنوان افرادی با روحیه حساس و زودرنج و تأثیرپذیر بیش از دیگران تحت تأثیر مسایل پیرامونشان قرار می گیرند و زودتر از افراد عادی نسبت به کنش ها واکنش نشان می دهند و اصولاً از هنرمندان نیز انتظار همین است که به مثابه آینه جامعه، دردها و شادیهای مردم را در آثارشان باز تابند. از آنجا که هدف بررسی روابط هنرمند و جامعه در جامعه معاصر ایران است. متن رساله شامل هنر معاصر ایران (نقاشی) می باشد. و با توجه به تحول عظیم انقلاب اسلامی، هنر معاصر ایران به دو بخش قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تقسیم گردیده است. دوره قبل از انقلاب از 1320 تا 1357 است. در آن سالها جریانها و تحولاتی بوجود آمد مناسب با فضای اجتماعی آن زمان . بعد از انقلاب تحول عظیمی اتفاق افتاد و همه معیارها تغییر کرد. که این طبیعت هر انقلاب است. تقریباً از سالهای 66 و 67 به بعد دوباره نقاشان به طور جدی شروع به کار کردند. البته با یک ارزیابی مجدد از خودشان. با مروری کوتاه بر منابع مطالعاتی مکتوب و نقدها و بررسی های انجام شده از سوی صاحبنظران به سادگی می توان باور داشت که تاکنون بررسی و تحلیل جامعه شناختی از نقاشی معاصر ایران صورت نگرفته است. باشد که آگاهی و شناخت دقیق چهره واقعی نقاشی معاصر کشورمان و ارزیابی روابط میانی هنر و جامعه و شناخت بستر جایگاه هنرمند (نقاش) در جامعه، کمک شایانی در پیشبرد اهداف همه هنرمندان و هنر دوستان برای تعالی هنر کشورمان به ثمر رساند.