محمد اکبری حبشی
دانشجود دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز
[ 1 ] - قاعده کاهی و غرابت قاموسی در غزلیات بیدل دهلوی
در سبک شناسی آثار ادبی، توجه به ساختار شعر و مسایل زبانی،خواننده را به نتیجه ای مطلوب در شناخت، فهم و تفسیرِ محتوا و اندیشۀ سخنوری، رهنمون می شود.یکی از مسایل نوین زبان شناسی در حوزۀ نقد متون ادبی ،واکاوی انحراف از نُرم و عدول از هنجارهای زبانی در دو حوزۀ «واژه افزایی» و «تغییر طبقۀ نقشی» است که در کلام هنرمندان صاحب سبک و نوآور، بسامد چشمگیری دارد.بیدل از آن دسته شاعرانی است که با تأکید بر ابه...
[ 2 ] - تفسیر، تغییر و تضاد مفاهیم نمادین در غزلیّات شمس
سمبولیسم در عرفان، تصویری گزیده از عالم محدود محسوسات برای تبیین و ابلاغ پیام های بیشمار معنوی است و عارف شاعر، مولانا جلال الدّین محمّد بلخی، با هنرمندی تمام و زبانی ادیبانه، عموم مردم را بر سر سفرهی لایتناهی عشق مینشاند. وی در غزلیّات شمس، از هر واژه و نظیری برای این منظور بهره میبرد وگاهی تنگی میدان واژه و همچنین تنوّع احوالشان سبب میشود تا برخی از واژهها را در مفاهیم گوناگونی بهکار برد....
[ 3 ] - استعارهها و کنایات بدیع، دو خصیصۀ مهم سبکی در غزلیات بیدل
یکی از عوامل ابهام در شعر بیدل دهلوی که نقش چشمگیری در نوآوری، تأثیرگذاری و لذتبخشی آن دارد و از ویژگیهای سبکی بیدل، محسوب میشود، رویگردانی آگاهانه از ساختارهای کلیشهای و گوشآشنا در حوزۀ معنا و خیال است که بهترتیب در استعاره و کنایه نمود بیشتری یافته است. از نظر کارکرد هنری میتوان استعاره را در گسترۀ غزل بیدل به دو دستۀ آسان و دشوار تقسیم کرد: یکی استعارههایی با جامع آسان که ا...
Co-Authors