منوچهر خادمی
دانشجوی دکتری تخصصی فلسفه، گرایش حکمت متعالیه، دانشگاه فردوسی مشهد، پردیش بینآلملل
[ 1 ] - تبیین نظریهی انکشاف در حکمت متعالیه
آیا میتوان برای افکار صدرالمتألهین، ادوار مختلف فکری در نظر گرفت؟ در صورت ممکن، آرای خاص حکمت متعالیه مربوط و منوط به کدام دوره از حیات عقلی وی میباشد؟ با این مبنا، نگارنده در این نوشتار سعی بر آن داشته است که با ابتنای بر دو رویکرد کلان و محوری وحدت تشکیکی و وحدت شخصی، خوانشی مجدد از اهمّ اصول صدرایی انجام دهد. در این میان، تفکر غالب در دورهی اول را که با محوریت نظام تشکیک وجود، سامان یا...
[ 2 ] - سیاست قدسی در حکمت متعالی امکانسنجی و ملاحظاتی بر انگارة فلسفة سیاسی در پارادایم صدرایی
چکیده بحث محوری و مرکزی مقاله تبیین هویت فلسفة سیاسی متعالی بر مبنای حکمت متعالیه است که در گام نخست، با تنقیح وجود پارادایمی به نام پارادایم صدرایی، مدعی الگوی بنیادینی شدهایم که میتوان با ابتنا بر مبانی هستیشناسانه، معرفتشناسانه، انسانشناسانه و گرایشات ارزشی و اخلاقی منظومهای از مسائل و موضوعات مطرح در فلسفة سیاسی را از اصول و مبانی مزبور استنباط و اجتهاد کرد. در بخش پایانی نوشتا...
[ 3 ] - تبیین نظریۀ انکشاف در مسئلۀ علم
چگونگی علم انسان به مراتب و منازل وجودی خویش و همچنین کیفیت و نحوة علم او به عالم واقع و خارج از حقیقت خود با تمام مواقف و مواطن وجودی آن و سرانجام تطابق و تناظر آنها، از اهم و اخص مسائلی است که اذهان بسیاری از متفکرین معاصر و فلاسفه را به خود مشغول کرده و معرکهای از آرا و اقوال متعدد و متنوعی را به دنبال خود، ایجاد کرده است. نگارنده در این نوشتار کوشیده است تا با اصول سامی و مبانی عالی حکمت ...
[ 4 ] - لاادریبودن عرفا در مقام ذات
تقریر متداول و مرسوم از سخنان عرفا در خصوص مقام ذات حق تعالی، لابشرط مقسمی بودن آن است. اما در این مقاله با الهام از تقسیمبندی عمیق و جدیدی که مرحوم غروی اصفهانی از صرف حقیقت، ماهیت، و هویت ارائه داده است اعتبار دیگری که در آن نه لحاظ با غیر، که مفاد لابشرط مقسمی است درنظر گرفته میشود و نه عدم لحاظ با غیر را اثبات کرده و این اعتبار را مناسبترین لحاظ برای ذات غیبی حق دانسته و به دنبال آن، اعت...
[ 5 ] - اشتراک معنوی وجود نقدِ مقالة «اشتراک لفظی وجود» از منوچهر بزرگمهر
حکما برای اثبات اشتراک معنوی وجود و ابطال مشترک لفظی بودن آن به گونهای استدلال کردهاند که میتوان سه دلیل ذیل را اهم و اخص آن دلایل دانست. این سه دلیل عبارتاند از: 1. مقسم واقعشدن و قابل قسمتبودن وجود به واجب و ممکن و جوهر و عرض؛ 2. تردید ذهن و تردد گمان، در خصوصیات ماهیات اشیا، با بقای جزم و یقین به مطلق وجود؛ 3. واحدبودن نقیض وجود، یعنی عدم. این در حالی است که، از میان حکمای معاصر...
Co-Authors