کارکرد معرفت شناختی عقل فعال در فلسفه توماس آکوئینی و حکومت متعالیه
Authors
Abstract:
This article doesn't have abstract
similar resources
توماس آکوئینی و فلسفه
در تبیین اندیشة توماس عدهای آن را نمونة اعلای فلسفة مسیحی و فلسفة جاویدان خواندهاند و عدهای دیگر نیز او را متکلمی کامل نامیدهاند و بر هماهنگی کامل میان عقل و ایمان در آثار او تأکید کردهاند. در این مقاله، سعی شده تا نشان داده شود که اندیشة توماس را نمیتوان یک فلسفه دانست و اصطلاح فلسفة مسیحی برای آن مناسب نیست. توماس سعی کرد مسیحیت پولسی-یوحنایی را، علیرغم تقابلی بنیانی، با تفکر مشائی ج...
full textبررسی و مقایسۀ جایگاه وجودشناسی و معرفت شناسی عقل فعال نزد ابن سینا و توماس آکوئینی
عقل فعال بعد از ارسطو جایگاه متفاوتی در اندیشۀ فیلسوفان داشته است. هریک بنابر نیاز و خلأیی در فلسفة خود جایگاه عقل فعال را تعیین می کردند. افلاطون کلیات را قائم به ذات، مجرد، و ثابت می دانست که در عالم محسوس نبودند. او نیازی به وجود عقل فعال حس نمی کرد، اما ارسطو، در مخالفت با استاد خود، کلیات را در امور محسوس قرار داد، از آن جا که ارسطو از عقل به صورت مبهم و در مقایسه با حس سخن گفت، برای تبیین...
full textبررسی نقش معرفت شناسی عقل فعال در حکمت متعالیه
صدرالمتألهین در پی اثبات مسألة اتحاد عقل، عاقل و معقول و با توجه به مبانی خاص معرفتشناسانه خود از قبیل مساوقت علم و وجود، تجرد صورت علمی محسوس، متخیل و معقول، حرکت جوهری و استکمالی نفس در حین ادراک مدرکات محسوس، متخیل و معقول و ...، معتقد است نفس در هنگام ادراک صور کلی و معقول و به عبارت دیگر در مرتبة تعقل، با عقل فعال متحد میشود. صدرالمتألهین به اثبات این مدعای خویش و توضیح و تبیین اصطلاحات ...
full textبررسی و مقایسۀ جایگاه وجودشناسی و معرفتشناسی عقل فعال نزد ابن سینا و توماس آکوئینی
عقل فعال بعد از ارسطو جایگاه متفاوتی در اندیشۀ فیلسوفان داشته است. هریک بنابر نیاز و خلأیی در فلسفة خود جایگاه عقل فعال را تعیین میکردند. افلاطون کلیات را قائم به ذات، مجرد، و ثابت میدانست که در عالم محسوس نبودند. او نیازی به وجود عقل فعال حس نمیکرد، اما ارسطو، در مخالفت با استاد خود، کلیات را در امور محسوس قرار داد، از آنجا که ارسطو از عقل به صورت مبهم و در مقایسه با حس سخن گفت، برای تبیی...
full textتوماس آکوئینی و فلسفه
در تبیین اندیشه توماس عده ای آن را نمونه اعلای فلسفه مسیحی و فلسفه جاویدان خوانده اند و عده ای دیگر نیز او را متکلمی کامل نامیده اند و بر هماهنگی کامل میان عقل و ایمان در آثار او تأکید کرده اند. در این مقاله، سعی شده تا نشان داده شود که اندیشه توماس را نمی توان یک فلسفه دانست و اصطلاح فلسفه مسیحی برای آن مناسب نیست. توماس سعی کرد مسیحیت پولسی-یوحنایی را، علی رغم تقابلی بنیانی، با تفکر مشائی جمع...
full textMy Resources
Journal title
volume 12 issue 45
pages 81- 98
publication date 2011-12-22
By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023