پروکلوس و مسأله خوریسموس
author
Abstract:
انفصال ایدهها و اشیاء از یکدیگر که از آن با عنوان خوریسموس یاد میشود باعث بروز مشکلاتی در وجودشناسی و شناختشناسی افلاطون شده است. در صورت قطع ارتباط ایدهها و افراد، در وجودشناسی با این مشکل مواجه میشویم که چگونه ممکن است ایدهها علت افرادی باشند که با آنها ارتباطی ندارند. در شناختشناسی باید به این مسأله پاسخ دهیم که اگر ایدهها با افراد ارتباطی نداشته باشند چگونه میتوان از طریق اشیاء به شناخت ایدهها دست یافت. افلاطون و فیلسوفان بعدی هریک به نحوی میکوشند تا به مسأله خوریسموس پاسخ دهند. پروکلوس در پاسخ به این مسأله از دو اصل «حد وسط» و «وجود متقابل چیزها در یکدیگر» استفاده کرده است که اگرچه سابقه آنها به فیلسوفان قبلی و حتی به آثار افلاطون باز میگردد اما نخستین بار پروکلوس آنها را بسط داد و به طور گسترده به کار برد. بر طبق اصل اول واسطههایی میان ایده و افراد وجود دارند که فیض ایده را به افراد میرسانند و همچنین امکان شناخت ایده را از طریق افراد فراهم میسازند. بر طبق اصل دوم صورتی از ایده در افراد تجسم مییابد و در عین حال افراد نیز به نحوی بالقوه در ایده متعالی وجود دارند.
similar resources
بررسی مسأله جدایی(خوریسموس) در فلسفه افلاطونی _ ارسطویی
از آنجائیکه افلاطون و ارسطو، هر دو، از فیلسوفانی هستند که تاثیر بزرگی بر اندیشه فیلسوفان پس از خود، حتی تا عصر حاضر، داشتهاند و به دلیل اهمیتی که جدایی در درک اندیشه این دو فیلسوف، به خصوص در بنیادیترین نظریاتشان، یعنی نظریه مثل افلاطونی و نظریه صورت ارسطو، برخوردار است، و همچنین به دلیل ارتباط جدایی با مهترین مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی در فلسفه این دو فیلسوف، در این پایاننامه به بررسی مسئل...
«افلاطون الاهی»؛ تفسیر الهیاتی پروکلوس از گفتوگوهای افلاطون×
هدف از این مقاله تحلیل و بررسی تفسیر الهیاتی پروکلوس از گفتوگوهای افلاطون است. رویکرد الهیاتی به افلاطون ویژگیِ شاخص مرحلهی نهایی مکتب نوافلاطونی است. نظامیافتهترین و کاملترین صورتبندی این رویکرد را در اثر سترگ پروکلوس، یعنی الهیات افلاطونی میتوان یافت. پروکلوس در این اثر، دیدگاه الهیاتی خود دربارهی افلاطون را طی سه گام تبیین میکند. وی در گام نخست، ادعا میکند که افلاطون تنها کسی است که...
full textسهروردی و مسأله ی رئالیسم
دیدگاه سهروردی در تبیین رئالیسم و مسألهی شناخت، نه با حکمای مسلمانِ پیش از خودششباهتی دارد و نه در پیشینهی افلاطونی و ارسطویی، رد پایی از آن مشهود است. وی بر خلافافلاطونیان، معتقد است پایهی شناخت، حس است و بر خلاف ارسطوئیان، این شناخت را مستقیم وبیواسطه میداند؛ از اینرو، ادراکات حسی را نقطهی عزیمت او در تفسیر رئالیسم باید دانست.مخاطب اصلی او در این جریان، حکمای مشاّیی هستند، برای همین، وی با نقد...
full textMy Resources
Journal title
volume 12 issue 27
pages 51- 68
publication date 2016-09-01
By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023