فلسفه و نظریه های جدید در ادبیات
Authors
Abstract:
در مقالة حاضر، ادبیات تطبیقی به عنوان یک رشتۀ دانشگاهی مستقل بررسی و تحلیل شده است. درواقع، ادبیات تطبیقی نوعی جهان بینی ادبی است که از مرزهای ملی، زبانی و جغرافیایی فراتر می رود و ادبیات را پدیده ای جهانی می انگارد که جوهرۀ انسانی آن در کلیۀ فرهنگها یکسان است. البته نویسندۀ مقاله بین «ادبیات جهان» و «ادبیات تطبیقی» تمییز قائل می شود و معتقد است که در ادبیات جهان، برخلاف ادبیات تطبیقی، به ارتباطات و تأثیر و تأثرات ادبی می پردازند و آثار ادبی را ب هصورت منفرد بررسی و مطالعه می کنند. نویسنده ، با علم به اینکه تعریف واحدی از این رشته وجود ندارد، می کوشد تعریف های متفاوت ادبیات تطبیقی را از دیدگاه مکتبهای مختلف آن تبیین و تحلیل کند. آنچه که پژوهشگران ادبیات تطبیقی باید بدان توجه کنند، این است که هدف ادبیات تطبیقی، «مقایسه» نیست ، بلکه شناخت ادبیات به عنوان یک کلّیت است که اجزای آن ، یعنی ادبیاتهای ملی، انداموار با یکدیگر مرتبط هستند. نویسنده بر این اعتقاد است که ادبیات تطبیقی، فلسفه و نظریة جدیدی در مطالعات ادبی است که هرگونه خود بزرگ بینی فرهنگی را نفی می کند و تلاش دارد با فراهم آوردن زمینۀ شناخت دیگر، پیام آور صلح و دوستی میان ملل و فرهنگ های مختلف باشد.
similar resources
کندو کاوی در جنگل نظریه های جدید
در دو دهه اخیر نظریه هایی در زمینه های مختلف مدیریت مطرح گردیده است که عمدتاً ناشی از شرایط پیچیده و رقابتی جهان صنعتی است. برخی از این نظریه ها هنوز قانونمندی های مستحکمی که بتوان آنها را در زمرۀ تئوری های علمی قرار داد، پیدا نکرد، مع هذا تحقیقات و شواهد نسبتاً پذیرفته شده ای در جهت پشتیبانی هر دسته از این نظریه ها، عنوان گردیده که باعث ایجاد اعتبار علمی آنها شدت است. از جمله نظریه های جدید، ادع...
full textمقدمه¬ای بر رابطۀ ادبیات و فلسفه
چکیده ادبیات و فلسفه در طول تاریخ همواره در حال تعامل و داد و ستد بودهاند. گاه به هم نزدیک و حتی عین هم شده و گاه نیز از یکدیگر فاصله گرفتهاند. نوع ارتباط این دو شاخه از فعالیت فکری بشر، از روزگار باستان تاکنون، همیشه محل بحث صاحبنظران بوده است. اما این مسأله همچنان بر جای خود باقی است که چه نوع ارتباط منطقی و معرفتشناختی بین ادبیات و فلسفه وجود دارد. مقالۀ حاضر میکوشد تا با نگاهی تحلیلی،...
full textنظریه عقل در فلسفه فارابی
نظریه فیلسوفان مسلمان در خصوص عقل تا آنجا که مبانی روانشناختی مابعد الطبیعی آن مربوط میشود بر نظریات یونانیان در مورد نفس و قوای دراکه آن مبتنی می باشد. چارچوب اصلی نظریه آنان در خصوص وحی نبوی همان نظریه مشهور درک عقلانی است که ارسطو در سومین دفتر کتاب نفس بطور مبهم آن را مطرح کرده است و بعدها مفسرین و شارحین او، بخصوص اسکندر افرودیسی ، در بسط و پرورانیدن آن کوشیده اند، هرچند بطوری که درفصل بعد...
full textMy Resources
Journal title
volume 2 issue 8
pages 37- 56
publication date 2008-12-01
By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.
Keywords
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023