تناقض بین دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی در حقوق بین‌الملل (مطالعۀ موردی: بحران اوکراین و جدایی کریمه از آن کشور)

Authors

  • امیر نیاکوئی دانشیار علوم سیاسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان
  • زانیار عبدالی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان
Abstract:

دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی از مهم‌ترین اصول بنیادین حاکم بر نظام جهانی است که از طرق مختلف از جمله منشور سازمان ملل متحد، میثاق حقوق بشر سال 1966سازمان و آرای دیوان بین‌المللی دادگستری تصریح شده است. با گذشت زمان و بروز تحولاتی در عرصۀ بین‌المللی تعارض میان دو اصل مذکور بیش ‌از پیش آشکار شده است. این موضوع که آیا گروهی از مردم که به‌سبب تعلقات زبانی، نژادی یا قومی از بقیۀ ساکنان یک کشور متمایزند، حق جدا شدن از آن کشور را دارند یا نه، موضوعی بحث‌انگیز در حقوق بین‌الملل است. مطالعۀ تحولات اوکراین نشان می‌دهد صدور یکجانبۀ استقلال و پیوستن آن به روسیه در منطقۀ کریمه در تعارض آشکار با حاکمیت ملی اوکراین قرار گرفته است. پرسش مطرح‌شده در این مقاله این است که تحولات اوکراین و جدایی کریمه از آن از نظر حقوق بین‌الملل و حقوق داخلی چه جایگاهی دارد؟ در این مقاله با بررسی رویۀ دولت‌ها به‌ویژه لوایحی که در قضیۀ رأی مشورتی کوزوو در سال 2009 به دیوان بین‌المللی تقدیم شد، به تبیین و بررسی جدایی کریمه از اوکراین با توجه به سه رهیافت، ممنوعیت مطلق جدایی یکجانبه، فقدان حکم ممنوعیت جدایی یکجانبه در حقوق بین‌الملل و دکترین جدایی چاره‌ساز پرداخته و تلاش می‌شود تعارض میان دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی در حقوق بین‌الملل تحلیل و واکاوی شود.

Upgrade to premium to download articles

Sign up to access the full text

Already have an account?login

similar resources

حق تعیین سرنوشت: بررسی جدایی کریمه از اوکراین از منظر حقوق بین الملل و حقوق داخلی

حق تعیین سرنوشت یکی از بنیادی ترین مفاهیم در حقوق بین الملل است که علی رغم اهمیت فوق العاده ی آن هم چنان در هاله ای از ابهام باقی مانده به گونه ای که عملا به یک ابزار سیاسی برای نیل به اهداف مشروع و حتی غیرمشروع تبدیل شده است. بحران سال 2014 اوکراین و جدایی کریمه از این کشور شاهد دیگری بر این مدعاست که تا وقتی مرزهای اعمال حق تعیین سرنوشت به درستی مشخص نشود سوء استفاده های سیاسی از این مفهوم به...

full text

شورای امنیت سازمان ملل متحد و مسئله تعارض اصل حق تعیین سرنوشت ملت‌ها با اصل حق حاکمیت ملی: مورد کوزوو

دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی از مهمترین اصول بنیادین حاکم بر سازمان ملل متحد است که به طرق مختلف از جمله در منشور این سازمان (بند 2 از ماده 1، بندهای 1، 4 و 7 از ماده 2، بند 3 از ماده 55، مواد 73-74 و ماده 77)، میثاق حقوق بشر سال 1966 سازمان و قطعنامه‌های شورای امنیت (از جمله قطعنامه‌های 1514و 1803) آن مورد تصریح و تأکید قرار گرفته است. اما با گذشت زمان و بروز تحولاتی در عرصه بین‌المل...

full text

اجرای حق تعیین سرنوشت، تقابل حقوق بشر با حاکمیت دولت‌ها

حق تعیین سرنوشت یکی از موضوعات بسیار مهم در حقوق بین‌الملل معاصر است که در بسیاری از اسناد بین‌المللی به آن اشاره شده است.، این حق با وجود اینکه یکی از اساسی‌ترین موازین حقوق بشری است، همچنان چالش برانگیز، مبهم و نامشخص می‌باشد. به لحاظ تاریخی، این حق تا مدت‌ها صرفاً به موارد استعماری مربوط می‌شد و دارای مفهومی سیاسی بود، اما به‌تدریج با درج این حق در اسناد بین‌المللی و منطقه‌ای، به‌عنوان یک اصل...

full text

حق حاکمیت و تعیین سرنوشت از منظر فقه سیاسی شیعه

فقه اسلامی بر خلاف برخی تصورات، دانشی تکلیف‎محور نیست و مباحث مربوط به حقوق شخصیه افراد، بخش مهمی از گفت‏وگوهای فقهی را به خود اختصاص داده است؛ لکن به نظر می‌رسد بحث از حقوق سیاسی افراد جامعه مانند حق حاکمیت سیاسی و تعیین سرنوشت که یکی از مهم‏ترین حقوق مشترکه نوعیه محسوب می‌شود، مسئله‌ای نسبتاً جدید در فقه سیاسی شیعه است که همراه با ورود اندیشه‌های مدرن به ساحت تفکر اسلامی مورد توجه واقع شده است...

full text

حق تعیین سرنوشت در پی تجزیه طلبی کشور تازه تاسیس از منظر حقوق بین الملل

یکی از موضوعات مهم در کشور تازه تاسیس اصل حق تعیین سرنوشت است و به عنوان یک حق بشری پایه و اساس سایرحقوق بشری را تشکیل می‌دهد که به موجب آن همۀ افراد و گروه‌های اجتماعی صرف‌نظر از قومیت، نژاد، جنس و مذهب می‌توانند امور خویش را در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دست گیرند. این حق یک حق بشری فردی است که تک تک افراد یک ملت از آن برخوردارند و شاید به همین علت است که در منشور ملل...

full text

ارتباط اصل حق تعیین سرنوشت با تجزیه‌طلبی و خودمختاری

اصل حق تعیین سرنوشت به‌عنوان یک حق بشری پایه و اساس سایر حقوق بشری را تشکیل می‌دهد که به‌موجب آن همة افراد و گروه‌های اجتماعی صرف‌نظر از قومیت، نژاد، جنس و مذهب می‌توانند امور خویش را در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دست گیرند. این حق یک حق بشری فردی است که تک تک افراد یک ملت از آن برخوردارند و شاید به همین علت است که در منشور ملل متحد در کنار ضرورت رعایت و احترام به حقوق ...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


Journal title

volume 49  issue 3

pages  701- 724

publication date 2019-09-23

By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023